م

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی

تاریخ : 29.08.2014

بحث موضوعی:  بخشی از نمای حقوقی زن در اسلام.

تحت این عنوان ترکیز بر بحث موضوعی نمای حقوقی زن در زندگی خانوادگی مبتنی بر میتود های تعلیمی و تربیوی و Zanحقوقی است که بر آیۀ مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء ابتناء دارد که فوکس اصلی این جستار بر مفهوم « زدن و ضرب و شتم زنان» است.

دلیل نوشتن و تنظیم این جستار واضح و روشن است و آن اینکه : برخی از مدافعین حقوق زنان ، ریشۀ همه خوشونت ها علیه زنان را در جوامع اسلامی به نحوی مرتبط با این آیۀ مبارکه می دانند ، خوشونت های که گاه گاهی ما در جوامع خود به اشکال جراحت های جانسوز و زخم های خون آلود بر پیکر و جسم زنان مظلوم و ستم دیده در قربان گاه حاکمیت امیال و غرایز بی لگام مردان بی خرد مشاهده می کنیم و حتی بعضی از این خشونت ها دیده شده اند که به پیمانۀ وسیع رسانه ئی هم شده اند و با مشاهدۀ آنها چشمان انسانیت اشکبار است و دل های بشریت از حزن آنها سنگینی می کند.

عدۀ از اندیشه ورزان عرصۀ دین و حقوق  شاید هم با نیک نیتی برای دفع اعتراضات مخالفین اندیشۀ دینی ، مفهوم (وَٱضۡرِبُوهُنَّ ) « زدن » در این آیۀ مبارکه را به « دوری و فاصله گرفتن » تأویل می کنند تا از شدت اعتراض های مخالفین بکاهند غافل از آنکه  در فراهم آوری قناعت هم به مخالفین و هم به موافقین اندیشه و باور اسلامی  که در فهم معنی (وَٱضۡرِبُوهُنَّ) « زدن » اشتراک دارن، قاصر اند و تلاش شان در این مورد مثمر ثمر نیست و اینگونه برخورد با الفاظ و لغات قرانکریم می تواند که بد فهمی هاتی زیادی را در موارد گوناگون  ترویج کند و راه را به تفسیر های  بیشمار باز کند که ابتناء آن بر پیش قضاوت های هر شخص باشد و اینجاست که در این صورت یا همه تفسیر ها باید صحیح باشند که این امکان ندارد و یا اینکه در دریافت تفسیر صحیح با دشواری های همراه باشد.

این جستار را از ترجمه و تفسیر آیۀ مبارک34 سورۀ مبارکۀ النساء آغاز می کنیم  ،  در بستر بحث لغوی بحث را گسترش و توسعه می دهیم  و با مفاهیم حقوقی  سنت حد و مرز حقوقی این آیۀ مبارکه را مشخص می سازیم.

{ ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَآ أَنْفَقُواْ مِنْ أَمْوَٰلِهِمْ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهْجُرُوهُنَّ فِي ٱلْمَضَاجِعِ وَٱضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً } 34 النساء}

مردان بر زنان سرپرست و نگهبان اند ، بخاطر آنکه خداوند برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و ( نیز ) بخاطر آنکه از اموال شان خرچ می کنند ، پس زنان صالح فرمانبردارند، (و) به پاس آنچه خدا (برای آنان) حفظ کرده، (اسرار و حقوق شوهران خود) را در غیبت (آنان) حفظ می کنند و زنانی را که نافرمانی آنها را بیم دارید ، پند و اندرزشان دهید ، ( اگر فرمان بردار نشد) در بستر از ایشان دوری کنید ( و اگر تأثیر نکرد ) آنان را بزنید ، پس اگر از شما اطاعت کردند ، هیچ راهی برای ( سرزنش و ) تعدی بر آنها مجویید ، ( بدانید ) که خداوند بلند مرتبۀ بزرگ است.34 آلنساء.

ترجمۀ انگلیسی آیۀ مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء:

Men are the protectors and maintainers of women, because Allâh has made one of them to excel the other, and because they spend (to support them) from their means. Therefore the righteous women are devoutly obedient (to Allâh and to their husbands), and guard in the husband’s absence what Allâh orders them to guard (e.g. their chastity, their husband’s property). As to those women on whose part you see ill¬conduct, admonish them (first), (next), refuse to share their beds, (and last) beat them (lightly, if it is useful), but if they return to obedience, seek not against them means (of annoyance). Surely, Allâh is Ever Most High, Most Great

ترجمۀ آلمانی آیۀ  مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء:

 Die Männer stehen den Frauen in Verantwortung vor, weil Allah die einen vor den anderen ausgezeichnet hat und weil sie von ihrem Vermögen hingeben. Darum sind tugendhafte Frauen die Gehorsamen und diejenigen, die (ihrer Gatten) Geheimnisse mit Allahs Hilfe wahren. Und jene, deren Widerspenstigkeit ihr befürchtet: ermahnt sie, meidet sie im Ehebett und schlagt sie! Wenn sie euch dann gehorchen, so sucht gegen sie keine Ausrede. Wahrlich, Allah ist Erhaben und Groß.

این آیۀ مبارکه مطالب وسیع و گسترده را مورد خانواده  و حضور سالم خانواده در اجتماع ، را در بر دارد که طبق آن می توان  رابطه های اقتصادی ، تعلیمی و تربیوی ، اخلاقی و عاطفی  بین مرد و زن و خانواده و اجتماع را با در نظر داشت موقیعت زن و مرد در خانواده و اجتماع به صورت قوانین مشخصی ترتیب و تنظیم کرد که این خود یک بحث مفصل و بلند و بالا را ایجاب می کند بنابرین ما از بحث مفصل و همه جانبۀ این آیۀ متبرکه صرف نظر می کنیم و تنها بر میتود تعلیمی و تربیوی آن در فروکش کردن عصیانی که زن در خانواده و خانه در برابر شوهر ( در برابر معروف ) مرتکب می شود ترکیز می کنیم بخصوص بر دو واژه و لغت که عبارتند از عصیان و سرکشی زن در برابر معروف { نشوز } و عکس العمل شوهر در برابر ان عصیان بر اساس دستور قرآنکریم که جزء آیۀ مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء است (وَٱلَّـٰتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِى ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّ ).

از اساسات و لازمه های یک تفسیر دقیق ، یکی هم شناخت لغوی است  که در اصطلاح به آن فقه الغه یا فیلولوژی می گویند و بدین ملحوط برای دریافت و فهم معانی دقیق نشوز و  و  وَٱضۡرِبُو از ( قاموس عربی انگلیسی  ولیام لن 1863  (1)) مراجعه می کنیم و دریافت های مانرا با سنت متواتره و ارای تفسیری می سنجیم  (2) تا در فهم این بخش آیۀ مبارکه دچار اشکال نشویم.

1 ـ نشوز ( نون و شین مضموم ) یا عصیان در برابر معروف یا نورم های اخلاقی و حقوقی:

نشوز به معنی برجستگی ، برآمدگی ، استعلاء ، عدم سازگاری ، عدم سازش و بالا آمدن ، است.

در این جا ترکیز بر معانی نشز در امور  مربوط به  خانواده  است که بیانگر روابط ناهمگون و متضاد مرد و زن فهم می شود از این جهت برای دقت بیشتر،  تعیین مفاهیم این لغت لازم دیده می شود که با ترجمۀ انگلیسی ارائه می گردد.

نشزت { نون ، شین ، ز مفتوح ، ت ساکن } علی زوجها و یا نشزت المره.

ترجمه : زن و یا خانم به شوهر نا مطیع بود و یا نافرمان شد و یا تفوق و بر تری در برابر شوهر نشان داد و یا در برابر شوهر مقاومت بخرچ داد و تقابل آرائی کرد و یا از شوهر نفرت و انزجار نشان داد و یا شوهر یا خانه را ترک کرد و یا شوهر را دوست نداشت و یا همراه بدی به شوهر بود.

نقل ترجمۀ انگلیسی:

The woman or wife was, or became disobedient to her husband, or exalted herself against him, and resisted him, or withstood him, and hated him, and deserted him, or disliked him, and was an evil companion to him.

با یک نگاه دریافته می شود که نشوز معانی ذیل را ارائه می دهد:

الف : عدم اطاعت و نافرمانی

ب : استعلاء ، تفوق و برتری غیر واقعی و آزار دهنده.

ت : مقاومت و ستیز.

ج : تقابل آرائی.

د : نفرت و انزجار.

ذ : ترک بستر زناشوئی و یا ترک خانه.

اطلاق نشوز منحصر به رفتار ناسازگار زنان نافرمان نیست ، قرآنکریم از نشوز مردان نیز تذکر داده است که از آن با تلاوت آیۀ مبارکۀ 128 سورۀ مبارکۀ النساء آگاه می شویم:

وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا ﴿4:128﴾

ترجمه : و اگر زنی از ناسازگاری و اعراض شوهرش بیم داشت پس بر آن دو گناهی نیست که با هم صلح کنند ، و صلح بهتر است ، اگرچه نفسها را بخل فراگرفته است . و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (وگذشت کنید)قطعاٌ خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.

تراجم انگلیسی و آلمانی:

If a woman feareth ill treatment from her husband, or desertion, it is no sin for them twain if they make terms of peace between themselves. Peace is better. But greed hath been made present in the minds (0f men). If ye do good and keep from evil, lo! Allah is ever informed of what ye do.

Und wenn eine Frau von ihrem Ehemann Widersetzlichkeit oder Meidung befürchtet, so ist es keine Sünde für sie (beide) sich in Frieden zu einigen; denn friedliche Einigung ist besser. Und die Seelen sind der Habsucht zugänglich. Doch wenn ihr wohltätig seid und gottesfürchtig, so ist Allah dessen, was tut, gewiss kundig.

دریافت های لغوی در ترجمه های انگلیسی و آلمان از نشوز در زنان بدینگون است:

در یک ترجمۀ انگلیسی به ایل کاندکت (3) یا رفتار بد ترجمه شده است و در ترجمۀ انگلیسی پکتال (4) به معنی ریبلیون (5) به معنی بغاوت و شورش ترجمه شده است ، در ترجمۀ انگلیسی دریاآبادی ، نشوز به ریفرکتورینس (6) به معنی مقاومت آمده است ، ترجمۀ داکتر محسن نیز آنرا به ایل کاندکت (7) ترجمه کرده است.

نشوز زنان در ترجمۀ آلمانی  به ویدرشپنستیشکایت (8) به معنی  سرکش ، نافرمان ، خود خواه و کله شق در فارسیی ، ترجمه شده است.

نشوز مردان در رابطه بازنان در ترجمۀ انگلیسی از داکتر محسن به کرویتلی (9) ترجمه شده است که به معنی آزار و اذیت ( رساندن درد و رنج به زنان شان ) و ترک و فرار ترجمه شده است.

ترجمۀ انگلیسی  دریا آبادی نشوز مردان را به به ریفرکتورینس و سترنجمنت ( 10) ترجمه کرده است که به معنی مقاومت و بیگانگی است ( همان مفهوم ترک را در خود مضمر دارد).

در ترجمۀ پکتال (11) به مفهوم ایل تریتمنت (12) آمده است که به معنی  آزار ، ایذاء و رنج دادن است.

در ترجمۀ یوسف علی هم مانند ترجمۀ داکتر محسن آمده است.

در یک تر جمۀ آلمانی ، نشوز مردان در برابر زنان شان ، به مفهوم روه بی هندلونگ و گلایش گولتیشکایت (13) آمده است که به معنی ظلم و ستم و بی تفاوتی است و در یک ترجمۀ دیگر آلمانی به مفهوم ویدر سزتز لیشکایت و یا مایدونگ (14) آمده است که به معنی  نافرمانی و اجتناب ( از اجرای وظایف خانوادگی ) است.

پس از این همه برسی لغوی از دیدگاه اصطلاح شرعیت و فغه ، نشوز باید تعریف شود و آن اینکه:

در تفکر اسلامی مرد و زن آزادی مثبت دارند یعنی اینکه آزادی منفی یا آزادی بی قید و بند با رعایت و حاکمیت جبر های اخلاقی و حقوقی به آزادی مثبت تغییر می کند و این همان آزادی است که بین جبر و اختیار ( جبر های اخلاقی و حقوقی و ارادۀ آزاد انسانی ) قراردارد و شکل می گیرد و مسلم است که در یک خانوادۀ اسلامی هم همین جبر ها و ارادۀ آزاد انسانی ساختار و بنیاد خانواده را می سازد.

پس با در نظر داشت اصل آزادی مثبت که شکل دهندۀ آن جبر های اخلاقی و حقوقی و ارادۀ آزاد انسانی است ، نشوز تخطی های اخلاقی و حقوقی است که به آزادی های منفی منتهی می شود و در این جاست که سلامت خانواده به باد فنا می رود که بالنوبه اثراتی بدی بر اجتماع می گذارد، پس نشوز به پرکتس آزادانۀ  مرد و زن و علایق آنها در زندگی شخصی که سازنده و معرف شخصیت آنها است و یا به هرکوتاهی و یا اظهار ذوق و سلیقۀ مردان و زنان در زندگی ، اطلاق نمی شود بلکه نشوز درنوردیدن مرز های اخلاقی و حقوقی خانواده است ، نشوز اختلال و بد امنی در خانواده است.

از آیۀ مبارکۀ 128 سورۀ مبارکۀ النساء درک می شود و فهم می شود که برای رفع ناسازگاری ها بین شوهر و زن ( که شامل نشوز هم می شود ) اقداماتی باید صورت گیرد و به طور عام ارجاع به دستور قرآنی است که در آیۀ مبارکۀ 35 سورۀ مبارکۀ النساء آنرا اینگونه در می یابیم:

وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا ﴿۳۵﴾

ترجمه: و اگر از اختلافات و جدائی میان آن دو ( زن و شوهر ) بیم داشتید، پس داوری از خانوادۀ شوهر و داوری از خانوادۀ زن (تعیین کنید و ) بفرستید ، اگر این دو ( داور ) قصد اصلاح داشته باشند ، خداوند میان آن دو ( زن و شوهر ) سازگاری خواهد داد ، بی گمان خداوند دانای آگاه است . {35}.

ترجمۀ انگلیسی از داکتر محسن:

If you fear a breach between them twain (the man and his wife), appoint (two) arbitrators, one from his family and the other from her’s; if they both wish for peace, Allâh will cause their reconciliation. Indeed Allâh is Ever All¬Knower, Well¬Acquainted with all things. (35)

ترجمۀ المانی:

Und wenn ihr einen Bruch zwischen beiden befürchtet, dann sendet einen Schiedsrichter von seiner Familie und einen Schiedsrichter von ihrer Familie. Wollen sie sich aussöhnen, so wird Allah Frieden zwischen ihnen stiften. Wahrlich, Allah ist Allwissend, Allkundig. (35)

از این ایۀ مبارکه چنین درک و فهم می شود که در نتیچۀ کار حکمیت داور ها یا امور به صلاح می آید و یا منجر به طلاق و جدائی بین شوهر و زن می گردد که هردو نتیجه بر ظوابط اخلاقی و حقوقی ابتناء دارد یعنی اینکه ریشۀ ناسازگاری ها هم در شکل سوی تفاهمات بین شوهر و زن و به شکل نشوز در صورت اصلاح و یا جدائی و طلاق از ریشه بر انداخته می شوند.

اما بحث اصلی این مقال معطوف به اختیارات مردان ( شوهران ) است که  در آیۀ مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء به حیث یک میتود تعلیمی و تربیوی در صورت مشاهدۀ نشوز در زنان ، در محیط خانواده ، می توانند آن را اعمال کنند که دارای سه مرحله حسب آتی است:

الف : اندرز دادن و نصیحت کردن زنانیکه نشوز پیشه کرده اند (  فَعِظُوهُنَّ ).

ب : جدائی در بستر و یا ترک بستر (وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِى ٱلۡمَضَاجِعِ ) .

ج : زدن زنانیکه نشوز دارند (وَٱضۡرِبُوهُنَّ ).

اعمال این اختیارات  از طرف شوهر مشروط به آگاهی اخلاقی و حقوقی شوهر و پابندی شوهر به ظوابط اخلاقی و حقوقی است یعنی اینکه هم عادلانه فکر کند و هم در عمل عادل باشد ، اگر آگاهی تفکیک بین تحقق ارادۀ آزاد مجاز ( مباح ) و نشوز ( حرکت متضاد با اصول اخلاقی و حقوقی ) نزد شوهر وجود نداشته باشد پس واضح و آشکار است که شوهر فاقد صلاحیت اندرز دادن است و هم چنان اگر شوهر در فکر و عمل عادل نباشد در هرسه مورد این میتود تعلیمی و تربیوی مشکلات را ازدیاد خواهد بخشید و در این صورت است که باید به دستور مطابق آیۀ مبارکۀ 35 سورۀ مبارکۀ النساء در رفع مشکلات خانوادگی ، عمل صورت گیرد.

در این محدودۀ خاص ، دو جزء اول این میتود (فَعِظُوهُنَّ ) و (  وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِى ٱلۡمَضَاجِعِ ) یعنی اندرز و جدائی و. ترک بستر واضح و قابل فهم است و هیچ اشکالی ندارند و اما جزء سوم (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) به معنی اینکه آنهارا بزنید ، اختلافات تفسیری زیادی را به نمایش می گذارد و فهم های متفاوتی از آن ارائه داده شده است بخصوص در زمان معاصر و عصر کنونی که برخی  اندیشه ورزان  عرصۀ دین باوری آنرا به { زدن } تأویل نمی کنند و معنی { ترک و فاصله گرفتن } را از این جزء ارائه می دهند و برخی به شدت و حدت تأویل کردن این جزء را به { زدن } رد می کنند چون فکر می کنند که در تضاد با حقوق انسانی است و هم  مخالف با حقوق بشر ، هم چنان برخی غیر دینداران این جزء سوم را به زدن تأویل می کنند و تمام مشکلات زنان جوامع اسلامی را حمل بر این جزء می کنند و ریشۀ خوشونت ها را در این جزء تفسیر می کنند.

حال می پردازیم به فهم لغوی از مفهوم {  وَٱضۡرِبُو } که بحث انالیتیک لغوی را نیز درپی دارد و به جهت تعیین معنی دقیق آن به دیگاه های تفسیری مراجعه می کنیم و بر اساس احادیث و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم ، در اصطلاح شریعت و فقه معنی دقیق آنرا تثبیت می کنیم.

ضربوا از مصدر ضرب( ض مفتوح ، ر،  ب ساکن) مشتق شده است و فعل جمع مذکر در زمان ماضی  است.

به وسعت معانی  کلمۀ ضرب توجۀ تانرا معطوف میداریم و جهت دقت در درک و فهم معانی آن ترجمۀ جملات را به انگلیس هم می اوریم و حسب اتی:

1 ـ ضربه { ض ، ر ، ب مفتوح ، ها مضموم }

او ( مرد ) او را ( مرد را ) زد. { میذ تواند که  زدن ، با صفت شدت هم همراه باشد}.

1) He beat, struck, smote, or hit him. (Signifies the same intensive sense ; he beat him or it, much, or violently.

2 ـ ضربت  زیداٌ سوطاٌ ، بسوط. { من زید رابا یک شلاق و یا به شلاق زدم }.

2) I struck Zeyed with a whip.

3 ـ ـ ضربه سوط ( یک ضربۀ شلاق )

3) A struck of whip.

4 ـ ضربه مائه سوط. { او مرد آن مرد را صد ضربه شلاق زد.}

4) He struck him a hundred strokes of the whip.

5 ـ ضربت عنقه { من گردنش « مرد » را زدم. }

5) I smote his neck, meaning I beheaded him {beheading}.

6 ـ ضربوا اعناقهم ( اینها گردن های آنان را زدند و یا سر های شانرا بریدند.)

6) They smote their necks, or beheaded them.

7 ـ امر بتضریب الرقاب.( او امر بهگردن زدن و یا سر بریدن را داد.) .

7) He gave the order to smite the necks, or to strike off the heads.

8 ـ فضرب الرقاب ، فاضربواارقاب.

8) Meaning then do ye smite the necks.

9 ـ ضرب کلبه علی الصید. ( به منظور یاد گیری شکار اوسگش را زد و یا تعلیم داد.)

9) he beat, or disciplined, or trained his dog for the purpose of the chase.

10 ـ لا تضرب اکباد الابل الی الی ثلاثه مساجد.( نباید شتر را شوار شد بجز از سفر سه مسجد یعنی مسجد الحرام، مسجد النبی صلی الله علیه وسلم و مسجد الاقصی ، ضرب اینجا به معنی  زدن شتنر به گونۀ امر است که با تماس فزیکی آنرا به حرکت وا دارد).

10) Camels should not be ridden, save to the three mosques.

11 ـ ضرب به الارض { او ، او را به زمین زد.}

11) He smote with him, or it the ground, meaning, he cast, threw, or flung him, or it upon the ground.

12 ـ ضرب بسلحه الارض. { او مدفوعش را بر زمین انداخت }.

12) He cast forth his excrement, or ordure upon the ground.

13 ـ ضرب القوس بالمضراب { او قوس را به مضراب زد ، برای جدا کردن الیاف پخته یا مهلوچ.}

13) I struck the string of the bow with the wooden implement, or malt, used in separating cotton.

14 ـ ضرب العود { او عود را « یک نوع آلۀ موسیقی » نواخت.}

14) He struck the chords of the lute, meaning, he played upon the lute.

15 ـ ضرب الوتد { او میخ های خیمه را بر زمین کوبید.}

15) He beat, or knocked, or struck the tent peg, or stake.

16 ـ ضرب الخیمه { او خیمه را برپاداشت }.

16) He pitched the tent, by knocking in its pegs with a mallet, or he set up the tent.

17 ـ ضرب الدرهم. { او سکۀ درهم ساخت .}

17) He struck, coined, or minted money.

18 ـ ضرب علی اسمه. { او اسم خود را حک کرد.}

18) He struck money in his name.

19 ـ ضرب علی المکتوب. { او مکتوب را مهر و موم کرد.}

19) He sealed, or stamped the writing.

20 ـ ضرب علیه. { او آنرا یعنی نوشته را پاک کرد.}

20) He erased it.

21 ـ ضرب الطین علی الجدار. { او گل را به دی.ار زد.}

21) He struck, or applied the mud upon the wall, as a plaster.

22 ـ ضربت علیهم الذله. { مرقوم شدن ذلت بر آنها.}

22) vileness was made to cleave to them, or the meaning is, encompassed them like as the tent compasses them him over whom it is pitched.

23 ـ ضربت علیهم ضریبه. { مرقوم شدن یا امر به پرداخت جریمه.}

23) An impost, of the tax was imposed upon them.

24 ـ ضرب علی العبد الاتاوه. { در تعین ضرب الاجل برای پرداخت تکس.}

24) He imposed upon the slave the tax according to a fix time.

25 ـ ضرب الشبکه علی الطائر.{ او بر سر پرنده جال انداخت.}

25) He cast the net over the bird.

26 ـ ضرب الفح علی الطائر. { او بر پرنده دام گسترانید.}

26) The snare was cast over the bird.

27 ـ ضرب الیل باوراقه .{ شب فرا رسید یعنی شب شده است.}

27) The night cast its folds of darkness. Meaning, the night came.

28 ـ ضرب علیه حجاباٌ. او بر سر او پرده گسترانید یعنی او را مستور کرد.}

28) He put, or let down a veil, or curtain, or covering over him or it.

29 ـ ضرب بینهما سداٌ. { سدی در بین آنها قرار داده شد.}

29) A barrier was set between them two.

30 ـ ضربنا علی آذانهم. { ماپوششی در گوش آنها گذاشتیم تا از ورود صدا ها در گوش شان جلو گیری کند که بهتر بخوابند.}

30) We prevented their sleeping as though by putting a covering over their ears. ( metonymical, and elliptical) mode of saying, we made them to sleep by preventing any sound from penetrating in to their ears, in consequence of which they would have awoke.

31 ـ ضرب علی آذانهم. { او خواب آنها را فراهم ساخت.}

31) He poured upon them sleep, so that, they slept and did not awoke.

32 ـ ضربت النوم علی اذنه. { من خواب را بر او مستولی ساختم.}

32) Meaning, I poured sleep upon him by closing his ears.

33 ـ ضربت العقرب. { عقرب نیش زد.}

33) The scorpion stung.

34 ـ ضربته الریح. { باد بر او وزید.} ( در مورد گیاه و آب.)

34) The wind beat it, or blew upon it, namely,  herbage, or water.

35 ـ ضربه البرد. { او را یخ یا سردی زد، به معنی اینکه از سردی صدمه و آسیب دید.} ( در مورد گیاه.)

35) The cold smote it so as to injure it, namely herbage and in like manner one say of the wind.

ضرب ببلیه. { او به آزمایشی و یا امتحانی گرفتار شد.}

35) He was smitten with a trail, or an affliction.

36 ـ طریق المکه ما ضربها العام قطره. { بر راه مکه امسال باران نباریده است.}

36) the road to Makkah not a drop of rain has fallen upon it this year.

37 ـ ضرب الفحل الناقه.

37) The stallion leaped the she camel.

38 ـ ضرب الشیء بالشیء. { او این چیز را با آن چیز دیگر مخلوط کرد.}

38) He mixed the thing with the other thing.

39 ـ ضرب اللبن فی سقاء ، حقنه. { شور دادن شیر در مشک برای گرفتن روعن توسط مردی در زمان ماضی.}

39) He collected the milk in the skin, and poured fresh upon that which was curdled, or thick, or upon that which was churned, or he poured the milk in to the skin, and kept it therein that its better might come forth.

40 ـ ضربت بینهم فی الشر.( من در بیا آنها ایجاد شر کردم.}

40) I caused them to become confused, or I involved them in evil or mischief.

41 ـ ضربت الشاه بلون کذا. { گوسفند با چنین رنگی رنگین شد.}

41) the sheep, or goat was intermixed with such a color.

42 ـ ضرب الشجر بعروقیه فی الارض.( درخت ریشه هایش را در زمین دوانید.)

42) The trees struck their roots in to the earth.

با این برسی های لغوی در مثال های از زبان عربی که در بالا ذکر گردید ، دریافته می شود که مفهوم (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ )  در آیۀ مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء به معنی (  زدن ) است.

صورت دیگر تأویلی و تفسیری از آن به معنی ( ترک کردن و فاصله گرفتن ) است که برخی اندیشه ورزان عرصۀ دینی به آن ترکیز کردن اند و آنرا در هماهنگی با حقوق زنان می دانند.

قبل از اینکه به ذکر دلائل ترجیح معنی ( زدن ) در یک بحث آنالیتیک و تحلیلی در این زمینه پرداخته شود ، لازم به نظر می رسد که دیدگاه های تفسیری را که به مفهوم ( ترک کردن و فاصله گرفتن )  به گونۀ مثال نیز ذکر شوند و بعد به صورت مقایسه بین دو مفهوم ( زدن ) و ( ترک کردن و یا فاصله گرفتن) دلائل ترجیح و عدم ترجیح ارائه شوند و در نهایت به اهمیت سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم در تأویل این بخش ترکیز شود.

در تذکر از دیدگاه های تفسیری که بر ( ترک کردن و فاصله گرفتن ) ترکیز کرده اند ، بسنده است که بر سه دیدگاه از علمای شیعه ترکیز شود که عبارتند از : 1ـ ناصر مکارم شیرازی ، 2ـ فولادوند و 3ـ خرمشاهی (15).

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿۳۴﴾

ناصر مکارم شیرازی:

مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتريهايي كه (از نظر نظام اجتماع) خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايي كه از اموالشان (در مورد زنان) مي كنند، و زنان صالح آنها هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقي كه خدا براي آنان قرار داده، مي‏كنند. و (اما) آن دسته از زنان را كه از طغيان و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مؤ ثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوري نماييد! و (اگر آنهم مؤ ثر نشد و هيچ راهي براي وادار كردن آنها به انجام وظايفشان جز شدت عمل، براي وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را ترک كنيد! و اگر از شما پيروي كردند به آنها تعدي نكنيد و (بدانيد) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست.) (۳۴) ناصر مکارم شیرازی.

فولاد وند:

مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است (۳۴) فولادوند.

خرمشاهی:

مردان بايد بر زنان مسلط باشند چرا كه خداوند بعضى از انسانها را بر بعضى ديگر برترى بخشيده است، و نيز از آن روى كه مردان از اموال خويش [براى زنان‏] خرج مى‏كنند، زنان شايسته آنانند كه مطيع و به حفظ الهى در نهان خويشتندار هستند، و زنانى كه از نافرمانيشان نگرانيد، بايد نصيحتشان كنيد و [سپس‏] در خوابگاهها از آنان دورى كنيد [و سپس اگر لازم افتاد] آنان را ترک کنید آنگاه اگر از شما اطاعت كردند، ديگر بهانه جويى [و زياده‏روى‏] نكنيد، خداوند بلندمرتبه بزرگوار است‏ ( ۳۴).

اما جواب این سؤال که دلائل صحت ترجیح ( زدن ) کدام ها اند و دلائل نادرستی مفهوم ( ترک کردن و فاصله گرفتن ) کدام ها اند؟؟

) ـ دلائل صحت ترجیح مفهوم ( زدن 1

الف ـ در مثال های که از زبان عربی و تراجم  انگلیسی آنها در 42 مورد ذکر شده اند مبین آن است که برای تحقق شکل فعلی کلمۀ ( ضرب ) بین ( ضارب و مضروب و یا فاعل و مفعول ) رابطه های تقاربی وجود دارد و این رابطه ها مطابق به زمان فعل منطبق اند و جدا نیستند.

یعنی اینکه فاعل یا ضارب در تحقق فعل ضرب و به ظهور رسانیدن آن با یک حرکت سادۀ فزیکی و یا مضاف ، با ابزار های فزیکی و مادی در تحقق ظهور فعل ضرب ، در تماس نزدیک با مفعول یا مضروب است.

ب ـ  فعل کلمۀ ضرب  در اشکال متعدی با مفعول های بی واسطه (16) و باواسطه (17) و یا هردو باهم به معنی ( زدن ) است ، اما در افعال لازم که نه مفعول بی واسطه دارند و نه مفعول با واسطه   به مفهوم دوری و فاصله گرفتن و ترک کردن فهم می شوند و مثال  آن قرار ذیل ارائه می گردند:

ضربت الطیر .( پرنده ها رفتند)

The birds went, or went away, or migrated, or seeking sustenance.

قابل توجه است که با وجود فهم دوری و فاصله از این مثال، تقارب و نزدیکی به به هدفی که تعیین شده است قابل درک و فهم است.

ج ـ در سنت متواترۀ امت اسلامی که به تواتر و به صورت استمرار (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) فهم شده است ، مراد همان ( زدن ) بوده است که اکثریت و جمهور علماء بر معنی { زدن } اتفاق نظر دارند.

2 ـ دلائل ابطال معنی فاصله گرفتن و ترک کردن از { وَٱضۡرِبُوهُنّ } :

الف ـ  (وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِى ٱلۡمَضَاجِعِ ) به معنی ترک از بستر است که حدود و ثغور آن مشخص و معلوم است که ترک مجامعت و زناشوئی در بستر است گرچه که در بین فقها بر سر این اختلاف است که این ترک ، ترک کلام را هم شامل می شود یا نه؟ به هر صورت مشخص و معلوم است ، پس اگر (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) به معنی ترک کردن و فاصله گرفتن فهم شود و تفسیر شود این ترک و فاصله گرفتن مبهم ونامشخص است و هرکس می تواند که  در انطباق با قصد و نیت خود آنرا تعبیر و تفسیر کند که می تواند شامل ترک خانه ، اباء ورزیدن از پرداخت نفقه و یا هم حتی طلاق باشد ( که این به هیچ وجه از (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) قابل استنباط نیست و نه می توان آنرا به معنی ترک خانه و در نهایت  طلاق تفسیر و تعبیر کرد.

ب ـ اگر (وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِى ٱلۡمَضَاجِعِ ) و (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) هردو با معنی ترک کردن و فاصله گرفتن  در محدودۀ خانه تعبیر و فهم شوند این یک تکرار است و آنهم یک تکراری که احسن نیست و چنین تکرار ها با شأن ادبی قرآنکریم سازکاری ندارد.

ج ـ اگر گفته شود که بین (وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِى ٱلۡمَضَاجِعِ ) و (وَٱضۡرِبُوهُنَّ ) در معنی و تفسیر فرق و تفاوت است ، پس در این صورت به این سؤال باید جواب داده شود که ملاک و معیار برای مشخص ساختن این فرق و تفاوت چیست؟ و چگونه و با کدام معیار می توان بر این فرق و تفاوت معنی صحه گذاشت ؟

باید متذکر شد که اصل و معیاری برای مشخص ساختن این فرق و تفاوت نزد قائلین به { ترک کردن و فاصله گرفتن } وجود ندارد و این همان حالتی است که با تعدد تعبیر و تفسیر در فهم از { وَٱضۡرِبُوهُنَّ } مواجه می شویم.

د ـ  در برسی از معنی نشوز زنان قبلاٌ ذکر گردید که  یک مورد آن نفرت از شوهر و ترک خانۀ شوهر است که قصد طلاق و جدائی را نشان بدهد ، اگر در این صورت و حال و احوال (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) به ترک کردن و فاصله گرفتن از طرف  شوهر باشد در این صورت به عنوان یک عمل باز دارندۀ نشوز زن محسوب نمی گردد بلکه عملی است در جهت تقویۀ قصد و نیت زن در دریافت طلاق از شوهر که به هیچ وچه طلاق از (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) قابل اسنتباط نیست.

با در نظر گرفتن مثال زیر شاید مدعی شد که بتوان بر صحت و ترجیح { ترک کردن و فاصله گرفتن } از (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) استدلال کرد که عبارت است از:

ضرب نفسه عنه. ( او ، او را ترک کرد).

 He turned away from, avoided, shunned, or left him, or it.

در این جا باید ذکر کرد که در این مورد ( عن ) تعیین کنندۀ معنی است  و در حالیکه در (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) برداشت چنین مفهوم نادرست است.

پس مسلم است که (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) به معنی ( زدن )  است ، باز هم این یک دستور مجمل قرآنکریم است ، زیرا در این دستور و یاحکم از ضعف و شدت ضربه فهمیدن مشکل است  و هم همۀ  گونه های ضرب را مجاز می سازد از ضرب شمشیر گرفته تا ضرب چاقو و چماق و شلاق  و تا یک حرکت فزیکی دست را برای یک ضرب قوی و یا خفیف ، شامل می شود که این فهم مجمل خود می تواند که سبب بروز تخطی های بسیاری  در مورد حقوق زنان شود و افرادی که دچار امراض روانی اند با سؤ تعبیر از این اجمال ، فرصت می یابند که شکنجه گری هایشانرا در آزار و اذیت زنان شان توچیه دینی کنند.

پس فهمیدن تفصیلی این حکم اجمالی قرآنکریم به جز از طریق سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم ممکن نیست ، این سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم است که احکام مجمل قرآنکریم را با تبیین و توضیح تأویل می کند و تفصیل آنها را بیان میدارد که در این مورد نیز چنین است و صادق می باشد و از همین جهت است که بر اهمیت تأویلی سنت در تبیین و توضیح احکام قرآنکریم به شرح زیر ترکیز می شود:

سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم تفصیل و تفسیر { وَٱضۡرِبُوهُنَّ‌ۖ } را به امت مسلمه اینگون یاد میدهد:

1 ـ زدن به گونه ها و یا رخسار زن { روی زن } ممنوع است.

حدثني عباس بن أبي طالب، قال: ثنا يحيـى بن أبي بكير، عن شبل، قال: سمعت أبا قزعة يحدث عن عمرو بن دينار، عن حكيم بن معاوية، عن أبيه: أنه جاء إلى النبيّ صلى الله عليه وسلم فقال: ما حقّ زوجة أحدنا عليه؟ قال: ” يُطْعِمُها وَيَكْسُوها، وَلا يَضْرِبِ الوَجْهَ وَلا يُقْبِّحْ وَلا يَهْجُرْ إلاَّ فِي البيت “.

و یا اینکه:

حدثني المثنى، قال: ثنا حبان بن موسى، قال: ثنا ابن المبارك، قال: أخبرنا بهز بن حكيم، عن جده، قال: قلت: يا رسول الله، نساؤنا ما نأتي منها وما نذر؟ قال: ” حَرْثُكَ فَأْتِ حَرْثَكَ أنَّى شِئْتَ، غيرَ أنْ لا تَضْرِبَ الوَجْهَ وَلا تُقَبِّحْ وَلا تَهْجُرْ إلاَّ فِي البيت وأطْعِمْ إذَا طَعِمْتَ واكْسُ إذَا اكْتَسَيْتَ؛ كَيْفَ وَقَدْ أفْضَى بَعْضُكُمْ إلا بَعْض إلاَّ بِمَا حَلَّ عَلَيْها”.

2 ـ شکستن استخوان ممنوع است.

حدثنا المثنى، قال: ثنا أبو صالح، قال: ثني معاوية، عن عليّ بن أبي طلحة، عن ابن عباس: { وَٱهْجُرُوهُنَّ فِى ٱلْمَضَاجِعِ } واضربوهنّ، قال: تهجرها في المضجع، فإن أقبلت وإلا فقد أذن الله لك أن تضربها ضرباً غير مبرّح، ولا تكسر لها عظماً، فإن أقبلت، وإلا فقد حلّ لك منها الفدية.

3 ـ ایجاد جرح و زخم در جسم ممنوع است.

4 ـ ضربی که اثر معلوم دار و دوامدار بر جلد بگذارد ممنوع است.

5 ـ نوعیت این ضرب ، ضرب غیر مبرح ( خفیف ) در سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم تثبیت است.

حدثني المثنى، قال: ثنا عمرو بن عون، قال: أخبرنا هشيم، عن الحسن، قال: إذا نشزت المرأة على زوجها، فليعظها بلسانه، فإن قبلت فذاك وإلا ضربها ضرباً غير مبرّح، فإن رجعت فذاك، وإلا فقد حلّ له أن يأخذ منها ويخليها.

حدثني المثنى، قال: ثنا حبان، قال: ثنا ابن المبارك، قال: أخبرنا يحيـى بن بشر أنه سمع عكرمة يقول في قوله: { وَٱهْجُرُوهُنَّ فِى ٱلْمَضَاجِعِ وَٱضْرِبُوهُنَّ } ضرباً غير مبرّج، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:

اضْرِبُوهُنَّ إذَا عَصَيْنَكُمْ فِي المَعْرُوفِ ضَرْباً غيرَ مُبَرّح”

حدثنا ابن حميد، قال: ثنا حكام، عن عمرو، عن عطاء، عن سعيد بن جبير: { وَٱضْرِبُوهُنَّ } قال: ضرباً غير مبرّح.

حدثنا ابن حميد، قال: ثنا جرير، عن مغيرة، عن الشعبي، قال: الضرب غير المبرّح.

حدثنا الحسن بن يحيـى، قال: أخبرنا عبد الرزاق، قال: أخبرنا معمر، عن الحسن وقتادة في قوله: { وَٱضْرِبُوهُنَّ } قال: ضرباً غير مبرّح.

طوریکه دانسته شد ، ضرب یا ( زدن ) در تفسیر (وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ ) ، در سنت رسول الله صلی الله علیبه وسلم ، ضرب یا زدن ( غیر مبرح ) یا ضرب و یا زدن خفیف است که این ضرب ، در صورت  و رخسار منع است ، دیگر اینکه ضربی است که جراحت و شکستگی استخوان را بار نمی آورد و اثر دوامدار بر جلد نمی گذارد.

پس به صورت دقیق این ضرب یا زدن ، چگونه ضرب و یا زدن است؟؟؟

جواب این شؤال را نیز در سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم می توان دریافت بدین گونه که:

حدثنا إبراهيم بن سعيد الجوهريّ، قال: ثنا ابن عيينة، عن ابن جريج، عن عطاء، قال: قلت لابن عباس: ما الضرب غير المبرّج؟ قال: حدثنا المثنى، قال: ثنا حبان بن موسى، قال: أخبرنا ابن المبارك، قال: أخبرنا ابن عيينة، عن ابن جريج، عن عطاء، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم في خطبته: ” ضَرْباً غيرَ مُبَرّح ” قال: السواك ونحوه.

حدثنا المثنى، قال: ثنا حبان بن موسى، قال: أخبرنا ابن المبارك، قال: أخبرنا ابن عيينة، عن ابن جريج، عن عطاء، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم في خطبته: ” ضَرْباً غيرَ مُبَرّح ” قال: السواك ونحوه.

پس ضرب غیر مبرح ( ضرب خفیف ) ضربی است که  بوسیلۀ ابزاری چون مسواک که به بزرگی و درازی یک برس دان است  جسم زنی که مرتکب نشوز می شود، هدف قرار گیرد.

از این فهمیده می شود که اثر ضرب بر جسم باید  بسیار خفیف باشد  و این یک نوع تفهیم کردن حالاتی است که جدیت درآن وجود دارد تا با این جدیت  ، زنانی که نشوز پیشه می کنند ملتفت خطا های شان و عاقبت و انجام نشوز شان شوند.

و السلام علی من التبع الهدی.

Reference:

1) Arabic English Lexicon, by Edward William Lane

London: Williams and Norgate 1863.

2) جامع البیان فی التفسیر القرآن: الطبری 310 هجری

3) ill-conduct

4) Pickthal-Audio

5) rebellion

6) refractoriness

7) ill-conduct

8) Widerspenstigkeit

9) Cruelty or desertion

10) refractoriness

11) Pickthal-Audio

12) Ill-treatment

13) rohe Behandlung oder Gleichgültigkeit

14) Widersetzlichkeit oder Meidung

15) سایت انترنیتی پارس

16) accusative or Akkusative

17) Dative

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


8 − 3 =