نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی

تاریخ : 18.02.2015

بخش اول

این عنوان بیانگر یک تحول خونین احتمالی  دیگر است که امکانات و فرصت های آن با در نظر داشت  جیو ستراتیژیک innو جیو پالتیک منطقه برجسته به نظر می آید و  بار دیگر ساز وارۀ دلیل و برهان سازنده و شکل دهندۀ این تحول بر فهم نادرست دینی از دین مقدس اسلام ابتناء دارد و در بستر سیاست منطقه ئی شکل می گیرد واین تغییر و تحول از دیدگاه فکر و اندیشه ، تفاوت های کلی با فکر و اندیشۀ تحریف شدۀ طالبان  در فهم دینی ندارد ، زیرا در هردو فکر یعنی تفکر طالبانی و داعشی ، ترور ، وحشت ، قتل و خونریزی که  در دین مقدس اسلام  بر اساس یک فهم دینی همه شمول و صحیح ، پروانۀ صدور و جواز ندارد ، از اعمال مکرر و جزء سازوکار  امارت  نام نهاد و خلافت شیطانی شان است .

تفاوت هردو تنها در حیطۀ سیاست و وابستگی های سیاسی و اهداف سیاسی شان است که  بر پایۀ قرائت نادرست از دین ، می خواهند به آن اهداف سیاسی برسند .

این جستار تلاشی است در توضیح این حرکت خزندۀ رادیکالیزم طالبانی به سوی خلافت شیطانی داعشی و بر این اساس است که برای به ثمر رسانیدن این تلاش ، بر تفکیک و جدا سازی طالبان به دو نوع آن یعنی طالبان افغانستانی و طالبان پاکستانی تر کیز صورت گیرد ، زیرا بدون این تفکیک ، توضیح درست و قانع کننده در مورد عنوان فوق الذکر مشکل به نظر می آید.

تجزیه و تحلیل در شناخت و تعریف پدیدۀ طالبانیزم و تفکر آن و تفکیک آن در دو رخ و نمود ، در منطفۀ آسیای جنوبی  بنام طالبان افغانستانی و پاکستانی ، اهم ترین موضوعاتی اند که می توان بر شالوده و اساسات آن ،  امکانات فعال شدن تفکر داعشی را با عمکرد های افراطی آن  که بر فهم تحریف شدۀ دینی ابتناء دارد مشخص کنیم و هم بتوانیم راه های تحقق امکانات افراطگرایانه را از طالبانیزم تروریستی تا تفکر افراطی داعشی مسدود سازیم و در جهت ایجاد و اعادۀ صلح دایمی در منطقه ، بخصوص افغانستان و پاکستان ، ایجاد جامعۀ مدنی بر اساس حقوق بشر که بر تکریم انسان مبتنی باشد و ایجاد روابط سالم سیاسی ، اقتصادی مبتنی بر تفاهم داخلی و بین الدولی که ضرورتی اجتناب ناپذیری است گام های اساسی و متین گذاشته شوند که از وظایف مهم حکومت داران ، حلقلت سیاسی ، احزاب سیاسی ، علمای دینی ، روشنفکران دینی و افراد آگاه جامعۀ مدنی ، بخصوص جامعۀ افغانها بشمار می آید تا امنیت مطمئن و ثبات سیاسی بر اساس قانون  و بالنوبه ثبات اقتصادی بر اساس حکومت داری شایسته ، در جهت رونق و شکوه اقتصادی و رفاه همگانی تحقق پذیرد.

قبل از همه که بر خصایص مشمئز کنندۀ دیگر طالبان ترکیز صورت گیرد به طور یقین باید دانسته شود که خصوصیت و خصلت اقتصادی طالبان در ارتباط با منافع اقتصادی پاکستان بارز ، برجسته و چشمگیر است و  در روابط سیاسی اقتصادی منطقه شفاف به نظر می آید یعنی اینکه طالبانیزم پیش از آنکه  یک پدیدۀ دینی باشد ، یک پدیدۀ اقتصادی است.

پیش از آنکه بر شناخت طالبان در دو رخ و نما و یا نمود پرداخته شود لازم و  ضروری به نظر می رسد که بر موقیعت اقتصادی افغانستان و اهمیت آن در انکشاف و ترقی منطقه به صورت فشرده تمرکز صورت گیرد و از آن یاد آوری شود که در ذیل چنین بیان می شود و آن اینکه:

افغانستان در فوکس رقابت های اقتصادی منطقه در متن سیاست جهانی از هر زمان دیگر اهمیت اساسی و بسزا دارد ، زیرا افغانستان از لحاظ  جیوپولتیک و جیو استراتیژیک ، منطقۀ مورد توجۀ خاص و ویژه در متن سیاست جهانی است ، افغانستان به حیث نقطۀ وصل بین آسیای جنوبی و آسیای مرکزی ظرفیت اجراء رول اساسی و بارز اقتصادی را در منطقه دارد که تأثیر رول اقتصادی افغانستان هم چنان بر شرق میانه و شرق دور مشهود است و از آنها نیز اثر پذیر است.

موقیعت جیوپالتیک و جیواستراتیژیک افغانستان اهمیت اساسی افغانستان را مسلم است که در روابط بین الدول تثبیت می کند اما تاریخ گذشته و کنونی اینرا نشان میدهد که سیاست های روزمره در افغانستان که نشان بارز آن ، شکل گیری سیاست در بستر عواطف و احساسات باطعم قومگرائی بوده است ، اکثر اوقات در تضاد با اصول اخلاقی است ،  مشهود است  و زیانبار بودن آن در موارد بسیار  به مشاهده می رسد ، برای افغانستان در سطح روابط بیرونی درد سر ساز و معضل آفرین بوده است و  از منظر تاریخی سبب گردیده است که نائرۀ جنگ های متوالی از ملت مظلوم افغانستان قربانی بگیرد و این قربانی  همان کشته ها و زخمی های اند که با هزاران اشک و آه و فریاد و ماتم تا صفحات تاریخ خونین کشور بدرقه می شوند و در باب و فصل  حوادث صفحات تاریخ خونین کشور به خون نوشته می شوند و در انتظار باز خوانی عدالت شکل گرفته  از مناسبات حقوقی  در جامعه، بی صبرانه بسر می برند.

طوریکه از عزم و آهنگ این جستار معلوم و هویدا است ، در وهلۀ نخست می پردازیم به تفکیک طالبان افعان و طالبان پاکستانی و در ذیل آن به عنوان تلاش دومی ، عدم دوام پدیدۀ طالبانیزم و شکل گیری داعش را به عنوان جایگزین پدیدۀ طالبانیزم مورد برسی قرار می دهیم که شامل شکل گیری مناسبات اقتصادی جدید در منطقه نیز است ، اشاراتی بر آن نیز خواهیم داشت .

1 ـ طالبان افغانستانی

پس از آنکه حاکمیت حزب دیموکراتیک درسال 1992 به سردمداری داکتر نجیب در پی متلاشی شدن اتحاد جماهیر شوروی  در سال 1991 در برابر اقدامات مسلحانه و رشادت های مجاهدین برای کسب آزدی ، تاب نیاورد و مبارزات ملت مجاهد  افغانستان به سقوط حاکمیت حزب دیموکراتیک افغانستان منجر شد ، تفاهم بر سر تشکیل حاکمیت قانونمند و همه  شمول  پس از سقوط حزب دیموکاراتیک ، با دخالت های پاکستان  و افراد همسو با سیاست های خارجی ـ اقتصادی پاکستان ، به مشکل برخورد و جنگ های مسلحانه بین  احزاب و گروه های متشکلۀ  حاکمیت نو تشکیل آغاز شد که ویرانی های قابل ملاحظۀ را برجا گذاشتند ، حاکمیت نو تشکیل بنام حکومت مجاهدین که در بعد سیاسی آن استاد برهان الدین ربانی به حیث رئیس جمهور و در بعد نظامی  آن احمدشاه مسعود به حیث وزیر دفاع بودند با دارا بودن دو خصوصیت در تعاملات سیاسی منطقه ئی و جهانی مطرح بودند که عبارتند از :

الف ـ رسمیت در ملل متحد یعنی اینکه حاکمیت افغانستان تحت اشراف استاد برهان الدین ربانی به حیث رئیس جمهوری افغانستان رسمیت قانونی داشت و در منطقه و جهان به رسمیت شناخته شده بود.

ب ـ دفاع مسلحانۀ حاکمیت نو تشکیل  مجاهدین تحت فرماندهی مستقیم احمد شاه مسعود ( آنگاه که سمت وزارت دفاع را داشت ) و فرماندهی غیر مستقیم احمد شاه مسعود ( آنگاه که احمد شاه مسعود سمت وزارت دفاع را نداشت و انجنییر وحید الله سباوون در سال 1996 بر اثر  توافق و تفاهمی که بین حاکمیت افغانستان و حزب اسلامی  صورت گرفت سمت وزارت دفاع را دریافت داشت  ).

 زمانیکه افغانستان پس از سقوط حاکمیت حزب دیموکراتیک  از لحاظ اقتصادی در جهت وصل آسیای مرکزی به آسیای جنوبی و آسیای میانه ، اهمیت بسزای کسب می کند و در رقابت های اقتصادی منطقه ئی و جهانی برجسته و بارز می گردد ، در سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان به مفهوم عمق استراتیژیک مطرح می شود و فوکس سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان ، افغانستان را بعنوان عمق استراتیژیک منافع اش  در سیاست خارجی ـ اقتصادی خود جا می دهد که این سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان نسبت به افغانستان در سطح منطقه  بنام عمق استراتتیژیک ، عناصر ضدیت با سیاست هند  در منطقه  و یا منافع هند در منطقه و یا سیاست خارجی هند ستیزی را در همگونی کامل با بافت سیاست خارجی پاکستان از خود به فهم می رساند.

با درک و فهم عناصر تشکیل دهندۀ عمق استراتیژیک سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان نسبت به افغانستان ، دانسته می شود که پاکستان در همجواری خود با افغانستان ، یک افغانستان تحت فرمان خود را در سیاست خارجی منطه ئی ، در اجندای سیاست خارجی خود دارد که تحقق اجندای سیاست خارجی پاکستان ، با نفوذ قدرت مند نسبی  استاد برهان الدین ربانی و احمدشاه مسعود در بافت اجتماعی و ساختار های متشکلۀ قدرت سیاسی  افغانستان  ، نا ممکن  بود ، از همان لحظات نخست شکل گیری تفاهم و توافق ملی برای  تشکیل یک حاکمیت قدرت مند ملی ، پاکستان به عنوان یک همسایۀ اثر گذار ، نه تنها که در سروسامان دادن دولت نو تشلیل همکاری نکرد ، فضای تفاهم بین مجاهدین را تیره تر ساخت و در نهایت جنگ های خانه برانداز در جهت سقوط و یا تضعیف حاکمیت افغانستان  براه انداخته شد.

پاکستان این را بخوبی می دانست که رابطه اش با برخی از تنظیم های مجاهدین که همسو با سیاست خارجی پاکستان بودند و یا همسو با سیاست خارجی پاکستان ساخته شدند ،  رابطۀ استراتیژیک نیست بلکه یک رابطۀ مؤقتی بر اساس منافع مشترک است که در منطقه به سیاست خارجی پاکستان اولویت و ارجحیت نسبی  قایل بودند و این نگرش سبب شد که پاکستان برای تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی اش در منطقه ، دست به تشکیل حرکت طالبان بزند زیرا از یک سو  بر اساس نبود یک رابطۀ استراتیژیک و قابل اعتماد با احزاب و تنظیم های مجاهدین که همسوئی های با سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان از خود نشان میداند و از سوی دیگر احزاب همسو توانائی آنرا نداشتند که با توافق با اجندای پاکستان  و تحقق  آن از ملت کسب تأئید کنند ، زیرا اکثریت اعضای احزاب و گروه های همسو با ساست خارجی پاکستان با مقام های رهبری شان همفکر نبودند ، صدای اعتراض شان بلند بود و در برخی از آنها شاهد انشعابات بودیم .

حرکت طالبان با ظرافت کاری های سیاسی و با استفاده از وضع نابسامانیکه عامل آن گروپ های مسلح و مرکز گریز احزاب و تنظیم های مجاهدین شامل در حاکمیت ،  در شهر های افغانستان بود و سر اطاعت به دولت مرکزی و حاکمیت خم نمی کردند، در جنین وضع و حالت ، حرکت طالبان در پاکستان به بهانه های اخلاقی و قانونی ایجاد شد.

طالبان بسان سکۀ پر بها در دست پاکستان در بازار های اقتصادی و  سیاسی منطقه با دو رو ترویج شد که یک روی سکۀ طالبانیزم ارائه دهندۀ بهانه های اخلاقی و حقوقی بود که طالبان بر اساس آن بهانه ها خود را محق می دانستند که در برابر حاکمیت مشروع قیام مسلحانه کنند و این انحراف طالبان یعنی قیام مسلحانه در جهت اسقاط حکومت مشروع  از همان آغاز در متن تحریف شدۀ فهم دینی توجیه شد و دیده می شود که از همان آغاز تا امروز در ذیل فتوای ظالمانۀ قیام مسلحانه برضد حاکمیت مشروع ، متن تحریف شدۀ فهم دینی طالبانیزم ، حاکی از قتل ، خونریزی ، ترور ، وحشت ، انتحار و خودکشی های اند که ملت درد مند  و زجر کشیدۀ ما را به دردها و آلام متزاید گرفتار کرده اند..

روی دیگر سکۀ طالبانیزم نشان دهندۀ سیاست خارجی و اقتصادی پاکستان در منطقه است  می توان ادعا کرد که طالبان یک پدیدۀ اقتصادی است تا اینکه دینی باشد و از این جهت است که از آدرس مشخص  حرکت شانرا تا تشکیل امارت اسلامی آغاز کردند و بعد از سقوط امارت اسلامی در آن سوی مرز بین افغانستان و پاکستان ، بی آدرس خوانده شدند و بار در یک تشکل جدید و دوباره سازماندهی شده ، از آدرس معلوم اما کمینگاهای نا معلوم جهت پوشاندن آدرس مشخص شان دست به اقدامات مسلحانه به گونۀ تروریستی و انتحاری زدند  که ابتناء آنها بر فهم نادرست دینی است و با یدک کشیدن ادعای امارت اسلامی و تحقق دوبارۀ آن به خونریزی ها بیشتر دامن زدند و روزانه به اخلال امنیت  شهروندان افغانستان با انجام انتحاری ها در شهر های بزگ افغانستان پرداختند تا مراد شان حاصل آید و آن اینکه به حیث سربازان نامدار منافع پاکستان ، منافع اقتصادی پاکستان را در منطقه تضمین کنند.

برای ثبوت این ادعا که طالبان افغانستانی  ساختۀ پاکستان است و جزۀ سیاست خارجی و اقتصادی پاکستان در منطقه جهت نقوذ و حضور پاکستان از طریق افغانستان به طرف آسیای مرکزی مطابق به استراتیژی انکشافی بندر گوادر ، می توان به سخنان بی نظیر بوتو صدر اعظم سابق و رهبر حزب سیکولار پاکستان بنام حزب مردم گوش فرا داد ، آنجا که به صراحت ابراز می دارد   که ایجاد و حمایت طالبان  توسط پاکستان اشتباه بود ( 1 ).

بی نظیر بوتو  در 24 اپریل 2007 حین ابراز نظرگاه هایش در مورد مسائل جاری سیاسی در ایکانومیک سکول در لندن کفت که « ما در ایجاد و حمایت طالبان اشتباه کردیم » ( 1 ) ، این اعتراف یک اعتراف عادی و معمولی  نیست زیرا سخنی شخصی است که زمانی بلند پایه ترین شخص در سیاست پاکستان بود.

پاکستان اولین کشور از سه کشوری بود ( پاکستان ، عربستان سعودی و امارات ) که امارت طالبان را به رسمیت شناخت و با کمک های همه جانبه اش و علاوه برآن با بکار گماردن مشاورین نظامی اش امارت طالبان را حمایت و پشتیبانی می کرد .

بصورت یک سند معتبر ، صحبت تلفونی بل کلنتون رئیس جمهوری وقت امریکا  و نواز شریف صدراعظم وقت پاکستان را می توان در ارتباط با روابط خیلی نزدیک پاکستان با طالبان ارائه داد ( 2 ).

این صحبت تیلفونی به عنوان یک سند مهم و معتبر تاریخی که در کتاب خانۀ آقای بل کلنتون  موجود است چنین از اوضاع آن وقت حکایت دارد که :

( امریکا در سال 1998 در تلاش حاصل کردن کمک پاکستان بود تا حملۀ القاعده را برضد امریکا مانع شود.

خواست  رئیس جمهوری بل کلنتون از نواز شریف صدراعظم پاکستان این بود که نواز شریف با استفاده از نفوذ شخصی اش بر طالبان ، از حملۀ قریب الوقوع القاعده جلوگیری بعمل آورد.

کلنتون از دفتر کار بیضی مانندش با نواز شریف ارتباط تیلفونی برقرار کرد.

در این صحبت تیلفونی نواز شریف صدر اعظم به رئیس جمهوری امریکا تذکر داد که « طالبان خیره سر و لجباز اند »

این صحبت تیلفونی  به تاریخ 18 دسمبر 1998 پس از آن اتفاق افتاد که ادارات اطلاعاتی امریکا از یک حملۀ قریب الوقوع القاعده بر ضد امریکا ، رئیس جمهوری امریکا را مطلع ساخته بودند.

در این صحبت  تیلفونی شش دقیقه ای ، بل کلنتون رئیس جمهوری امریکا از نواز شریف صدر اعظم پاکستان می خواهد که روابط خود را با طالبان که حاکمان افغانستان اند، بکار اندازد تا بن لادن به محاکمه کشانیده شود.

به مطابق این صحبت تیلفونی نواز شریف به کلنتون رئیس جمهوری امریکا اظهار می دارد که « من اضطراب و موقیعت شما را درک می کنم ، آقای رئیس جمهور. شما می دانید ، من در واشنگتن به شما گفتم که طالبان خیره سر و لجباز اند»

این سند تیلفونی  در شرایط و زمانی اتفاق افتاده  که بازگو کننده و حکایتگر حالاتی است که می توان آنرا چنین به تصویر کشید:

1 ـ طالبان بواسطۀ حمایت و همکاری های همه جانبۀ پاکستان امارت اسلامی را در افغانستان اساس گذاشتند و کرسی نشینان امارت اسلامی شدند .

2 ـ اسامه بن لادن که در زمان پس سقوط حزب دیمکراتیک از سودان به جلال آباد فرار کرد ، آنگاه که تنظیم های جهادی برتثبت سهم افزون شان با حاکمیت مرکزی جنگ و یا کم کاری داشتند و قوت های محلی توانائی تحقق تصامیم شانرا مبتنی بر منافع گروهی در حالت های مرکز گریزی به نمایش می گذاشتند، شهر جلال آباد در شرق افغانستان مأمن امن و اقامت گاه آسوده به اسامه ابن لادن شد ، پس از سقوط حاکمیت مرکزی مجاهدین و استیلای طالبان در سال 1996 ، امارت طالبان اقامت اسامه ابن لادن را دایمی تمدید کردند و روابط تنگاتنگ بین طالبان و سازمان مخوف و تروریستی القاعده برقرار شد یعنی اینکه طالبان از جانبی عهده دار وظایفی بودند که سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان در منطقه اقتضاء داشت و از جانب دیگر اینکه طالبان در همکاری با سازمان القاعده قوت خود را میدیند زیرا در شما ل افغانستان مقاومت شدید علیه امارت طالبان  در کابل، سازمان دهی می شد و هر روز بر ابعاد مقاوت علیه  امارت نام نهاد اسلامی طالبان بر اساس روابط داخلی و منطقه ای در متن سیاست جهانی گسترده تر می شد و مقاومت علیه طالبان  برعلاوۀ حمایت گستردۀ داخلی  حمایت جهانی کسب کرد..

3 ـ روابط نزدیک و تنگاتنگ طالبان با سازمان تروریستی القاعده ، از نظر پاکستانی ها ، در تضاد با سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان ، تلقی نمی شد زیرا در سطح منطقه ای ، القاعده در جنگ بر ضد مقاومت شمال بازوی قدرت مند طالبان بود و از این  جهت ، پاکستانی ها بر دوستی طالبان و سازمان تروریستی القاعده حساسیت چندانی نداشتند و از طرف دیگر پاکستانی ها فکر می کردند که در صورت اجرای عملیات تروریستی سازمان القاعده بر ضد امریکا ، آنزمان پاکستان تصمیم خواهد گرفت تا در همسوئی با امریکا بر ضد سازمان تروریستی القاعده همگام شود ،تحقق این تصمیم پاکستان دو پی آمد داشت و آن اینکه پا کستان برای مبارزه بر ضد تروریزم به کمک مالی نیاز داشت که دریافت این کمک ها را در برنامۀ مبارزه بر ضد تروریزم در منطقه به حساب خودش تثبیت کرده بود و دیگر اینکه طالبان  در نتیجۀ مبارزه بر ضد تروریم از چنگ سازمان القاعده رهای می یابند و تنها پاکستان خواهد بود که می تواند  امارت نام نهاد اسلامی طالبان را چون موم در دستان تطبیق کنندگان سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان در منطقه ، بنام عمق استراتیژیک ، شکل و فرم دلخواه دهد.

پس از حملات تروریستی سازمان القاعده برضد امریکا در 11 سپتامبر ، پاکستان در همسوئی با امریکا و ائتلاف جهانی بر ضد تروریزم به هدف اولی یعنی دریافت کمک های زیاد از امریکا رسید ( 3 ) و اما هدف دوم آن که شکل دهی و فرم دهی امارت نام نهاد طالبان در افغانستان مطابق به خط سیر سیاست خارجی اش درعمل  بود ، بر آورده نشد ، زیرا امارت نام نهاد اسلامی طالبان از هم پاشید . به صورت مؤقت پروندۀ امارت نام نهاد اسلامی طالبان در سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان در منطه ، بسته شد و مختومه اعلان گردید و رسمیتی را که پاکستان به امارت طالبان بخشیده بود ، مفهوم عهد و پیمان آن در آتش جنگ بر ضد تروریرم سوخت و خاکستر شد و بر خاکستر سوختۀ  آن سند ، پاکستان توافق و به رسمیت شناختن حاکمیت نو تشکیل افغانستان را پس از فروپاشی امارت طالبان امضاء کرد و عده های همکاری با حاکمیت نوتشکلیل افغانستان را داد و  سهم کوچکی در بازسازی افغانستان هم گرفت.

ظهور پدیدۀ طالبان پا کستانی:

ظهور و رشد پدیدۀ طالبان پاکستانی ، بدون در نظر داشت حالات و اوضاع افغانستان  و بدن در نظر داشت روند سیاسی بخصوص سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان ، قابل فهم و درک نیست وار این جهت است که باید به هردو موضوع در حد اختصار پرداخته شود تا تعریف و شناخت دقیق طالبان پاکستانی با خصایص ضد پاکستانی بودن آنها و هم در همکاری  قرار داشتن آنها با طالبان افغانستانی بخوبی  صورت گیرد و این یک مغلقی است که باید باز شود.

حاکمیت نو تشکیل در افغانستان پس از سقوط امارت نام نهاد طالبان ، از دورۀ مؤقت تا مراحل کنونی انکشاف سیاسی سه مرحلۀ انتخابات ریاست جمهوری و هم چنان چند انتخابات پارلمانی و شوری های ولایتی  را نشان میدهد ، عدم شفافیت در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی که به صورت یک رسم معمول در آمد بر علاوۀ ناپسند بودن آن در جامعه ، قدرت مشروع ، در عمل به صورت سهامی تقسیم شد و تفاهمات سیاسی در سطح سیاست مداران مطرح به صورت زد و بند های سیاسی ، بدون در نظر داشت خواست اکثریت حقوقی و سیاسی جامعه ، در عمل سبب شد که تا کارآئی قدرت مشروع شکل گرفته تقلیل یابد و میدان مساهمت فرا قانونی را در جامعه گسترده و وسیع سازد که تا کنون هم این داستان برای اکمالش حرف و سخن زیاد دارد که تاریخ به وسعت این میدان مساهمت فرا قانونی شکل گرفته از دورۀ مؤقت پس از سقوط امارت اسلامی نام نهاد تا اکنون ، مشغول به نگارش تاریخ سیاسی کشور افغانستان است . میدانیم که اساس این میدان وسیع مساهمت فراقانونی ، باتوجیهات قانونی و حتی اغماض از قانون اساسی و قوانین بر گرفته شده از قانون اساسی به حیث یک سند معتبر و غیر قابل تخطی از آن ، تنازع بقاء است ودیده می شود که بر اساس این تنازع بقاء ، اقتصاد ما فیائی شکل می گیرد ، رشوه و رشوه خوری بیداد می کند ، پول های کمک شده برای باتزسازی افغانستان حیف و میل می شوند، تخطی های حقوقی از حقوق بشر به صورت معمول روز مره در می آید و بر این اساس است که اقتصاد مافیائی جامعه را به اقلیت مرفه و اکثریت بیشمار فقیر و تنگدست تقسیم می کند ، اقلیتی که بنام الیت سیاسی اکثریت بیشمار تهی دست را در میدان مساهمت فرا قانونی بین خود شان مجبور به اطاعت کرده اند

در نتیجه ، مبرهن و آشکار است که همگرائی بین دولت و ملت تقلیل یافت و این تقلیل یافتگی همگرائی حاکمیت و ملت سبب گردید که زمینۀ بالقوۀ تبارز مسلحانۀ طالبان از هم فرو پاشیده را بسازد و از طرف دیگر می دانیم که با همۀ مشکلات داخلی حاکمیت افغانستان  به عنوان یک کشور مستقل در  مطابقت با سیاست عنعنوی بر دوستی هند ترکیز کرد و این با بافت سیاست خارجی پاکستان جور در نمی آید زیرا روابط آزاد و گستردۀ افغانستان  با هند بمزاج ساست مداران پاکستان خوش آیند نیست  .

اما در مورد سیاست خارجی پاکستان ضروری است که بدنۀ سیاست خارجی پاکستان توضیح داده شود زیرا این توضیح قرین بودن به  درک و فهم موضع را سبب می گردد.

از ابتداء تشکیل پاکستان به حیث یک کشور مستقل در جغرافیای جهان ، سیاست خارجی پاکستان منعکس کنندۀ سه دیدگاه سیاسی در یک بافت واحد و منسجم  است که عبارتند از:

1 ـ دیدگاه سیاسی که خصلت دینی و مذهبی دارد با خصیصۀ ضدیت با هند ، بر منافع منطقه ای و جهانی پاکستان ترکیز دارد و در صورت اقتضاء منافع پاکستان ، از افراطیت دینی و مذهبی به حیث یک ابزار استفاده می کند و انرا رشد می دهد.

گهواره جنبان تفکر طالبان در سیاست خارجی پاکستان همین دیدگاه سیاسی در بدنۀ سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان به حساب می آید .

2 ـ دیدگاه سیاسی طرف دار  دوستی استراتیژیک با امریکا ، که دوستی امریکا و پاکستان را یگانه اصل اساسی و مهم می داند و روابط پاکستان را با دیگر ممالک در انطباق با آن تنظیم و ترتیب می دهد و در ذیل آن قرار می دهد و هم چنان این دید گاه بر اصل ضدیت با هند تأکید و ترکیز صریح دارد یعنی اینکه  دوستی با امریکا و ضدیت باهند از حصایص عمدۀ این دیدگاه سیاسی است.

این دیدگاه سیاسی در همکاری پاکستان با امریکا و ائتلاف جهانی ضد تروریزم در مبارزه بر ضد تروریزم به تمام معنی مشهود است و هم چنان این دیدگاه ، حمایت دیدگاه سیاسی را که خواهان روابط آزاد با دیگر ممالک است ، نیز منعکس می کند.

3 ـ دیدگاه سیاسی طرف دار روابط آزاد، که برقراری روابط آزاد پاکستان بر محور منافع پاکستان با دیگر ممالک در برنامۀ کارش است این دیدگاه با وجود  اهمیت اساسی قائل شدن به اصل دوستی پاکستان و امریکا  ، ضدیت پاکستان را باهند نیز انعکاس میدهد، بر اساس این دیدگاه است که روابط چین و پاکستان تنظیم و ترتیب شده اند و نمونۀ بارز این روابط ساخت بندر گوادر در استان بلوچستان پاکستان است که رقابت اقتصادی با بندر چابهار دارد ، بندری که با همکاری های اقتصادی منطقه ای ایران و هند ، انکشاف کرده است ( 4 ).

از اوائل جنگ بر ضد تروریزم در منطقه ، هرسه دیدگاه سیاسی سیاست خارجی پاکستان ، هم زمان در یک بافت واحد با در نظر داشت منافع پاکستان با خصایص ضدیت با هند ، فعال شدند ، این بافت واحد ، متشکل از سه دیدگاه ، سبب گردید تا اجندای سیاسی بنام عمق استراتیژیک پاکستان در منطقه ، در افغانستان فعال شود و پروندۀ خونین طالبان  ، اینبار ، حد اقل به صورت مشارکت در اقتدار سیاسی افغانستان ، در سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان دوباره باز شد تا طالبان دوباره برای تحقق اهداف خارجی پاکستان جمع و جور شوند که پی آمد بارز آن شوری کویته در ایالت بلوچستان پاکستان به عرصۀ ظهور رسید.

طالبان پناه گاه های امن و مراکز عملیاتی تروریستی را در آنسوی مرز سامان دادند و از حلقات معلوم و نامعلوم کمک ها و حمایت ها دریافت داشتند و دیده شد که پس از یک دورۀ فترت ، این بار طالبان با شیوه های تروریستی بر ملت آزادۀ ما تاختند و در زمینه های اقتصاد مافیائی ، فساد اداری و ضعف دستگاه های عدالت و قضائی که قدرت مشروع را در جامعه تقلیل داده اند ، طالبان حرف و سخن های برای توجیه اعمال ناپسند شان یافتند و در عمل به انجام شنیع ترین عمل یعنی انتحار و ریختن خون بی گناهان زمینه و امکان یافتند .

حلقات حامی افراطیت طالبانیزم در پاکستان متوجۀ این امر بودند که بطور حتم کار های شان اعتراض جهانی را در پی دارد پس روند ایجاد  تشکل طالبان پاکستانی رادر اول به دیدۀ اغماض نگریستند  اجازه دادند که نوع دیگر تفکر طالبانیزم ، یعنی گونۀ متفاوت تر از طالبان افغانستانی ، بنام تحریک طالبان پاکستان  جعل شود  و این اغماض سبب گردید تا  در رشد و نموی آن شرایط فراهم ساخته شود . این به این معنی است که حیثیت و جایگاه تحریک طالبان پاکستانی در دیدگاه سیاسی  با خصلت مذهبی پاکستان ، یک چایگاه مؤقتی تعیین شد و ان اینکه باید در عملیات ضد تروریزم تحت اشراف  دو دیدگاه سیاسی دیگر پاکستان در همکاری مساعدت با ائتلاف جهانی مبارزه بر ضد تروریزم ، تحریک طالبان پاکستانی سرکوب گردند تا از یک طرف نمای ضد تروریستی پاکستان در مبارزه بر ضد تروریزم به نمایش گذاشته شود و از جانب دیگر امکان آن فراهم آورده شود که حمایت از طالبان افغانستانی در زیر چتر اقدامات دو دیدگاه سیاسی فعال پاکستان در مبارزه بر ضد تروریزم که همگام با ائتلاف جهانی بر ضد تروریزم اند ، با مهارت تنظیم شود تا دلایل حمایت پاکستان از تروریزم طالبانی و مداخله در امور  داخلی افغانستان  رنگ ببازد و از اینجاست که پاکستان تلاش ورزیده است که به کمک دو دیدگاه سیاسی خود که بر اصل دوستی با امریکا و روابط آزاد با جهان تکیه دارند  ، همگام و همکار در مبارزه بر ضد تروریزم خود را تثبیت کند و از این بابت است که پاکستان کمک های زیادی را از امریکا جهت مبارزه برضد تروریزم در منطقه دریافت داشته است.

ادامه دارد…….

پایان بخش اول  .

1 _ http://thelondonpost.net/benazir-bhutto-we-made-a-mistake-in-supporting-creating-taliban/

2 _ http://www.dailymail.co.uk/indiahome/indianews/article-2469373/Clinton-called-Sharif-avert-al-Qaeda-attack.html

3 _ http://tahleel.info/web/2013/12/20/%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%B1/

4 _ http://tahleel.info/web/page/2/

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


9 + = 18