بخش سوم

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی

تاریخ: 01.03.2015

اقدامات ناکام در فضای مسموم جنگ برای اعادۀ صلح :DOHA

در بخشهای پیشین این جستار بر این امر تمرکز شد که طالبان افغانستانی و پاکستانی در چوکات برداشت فقه همسان و فتواهای مشابه که ابتناء آن ها بر انحراف و کج اندیشی اند ، یکی در افغانستان بخاطر منافع اقتصادی پاکستان تحت اجندای سیاست خارجی ـ اقتصادی پاکستان امنیت و آسایش مردم را برهم زده است و دیگری آن در پاکستان یعنی طالبان پاکستانی آلوده به ویروس سازمان تروریستی القاعده،  با گرم ساختن بازار قتل ، ترور و وحشت ، زندگی مردم را  در نائرۀ جنگ می سوزاند و روزانه دها قربانی در افغانستان و پاکستان معلول افکار انحرافی و کج اندیشی طالبان افغانستانی و پاکستانی است که در بستر مناسبات رقابتی آرزو های شگفته شده پس از فروپاشی اتحاد جماهخیر شوری و خلاء های تعلیمی و تربیوی و فهم درست دینی و بافت های منفصل اجتماعی از حاکمیت های سیاسی بنابر عدم تطبیق قانون و حکومت داری سالم و شایسته و دریک کلام به صورت خلاصه ، همه شمول نبودن اجرای عدالت ، رشد و نمو کرده اند .

خلص اینکه طالبان افغانستانی تحت اشراف پاکستانی ها و تحت حمایت پاکستانی ها اهداف شانرا در افغانستان تعیین می کنند و عملیات های شانرا سرو سامان می دهند و طالبان پاکستان که بخش اعظم آنها بر اهداف شان در پاکستان ترکیز دارند و آنها را نشانه می روند و بخش کوچک آنها اهداف شانرا در افغانستان تعیین کرده اند و آن اهداف را نشانه می روند ، هردو بخش طالبان پااکستانی تحت اشراف سازمان تروریستی القاعده کار های عملیاتی شانرا تنظیم می کنند.

با در نظر داشت حالات همه جانبه و همه شمول در منطقه و جهان ، در حاشیۀ اقدامات دپلوماتیک  و راه اندازی عملیات های نظامی در منطقه برای اعادۀ صلح در افغانستان و پاکستان و مهار کردن تروریزم در منطقه ،  زمینۀ احتمالی زایش و بروز فعال داعش به نظر می آید  و این جستار بر این احتمال تمرکز دارد .

قبل از انکه بر این احتمال فوکس شود به صورت مختصر لازم است که در اوج خشونت طالبانیزم در دو رو و نمای آن ، از اقدامات ناکام برای اعادۀ صلح در پاکستان و افغانستان صحبت به میان آید که حسب آتی رقم زده می شود:

تلاش های حاکمیت افغانستان در زمان کرزی ، هم از طریق ریاست جمهوری و هم از طریق شوری عالی صلح افغانستان به حیث یک نهاد رسمی دولتی در اعادۀ صلح در افغانستان مؤثریت قابل ملاحظه از خود نشان ندادند جون از یک طرف شهادت شخصیت فرزانۀ ملی و جهادی یعنی شهید استاد برهان الدین ربانی که در رأس شوری عالی صلح بود یک خلاء فکری در جهت اعادۀ صلح را در افغانستان و منطقه سبب شد و از جانب دیگر   ریاست جمهوری آن زمان در افغانستان استراتیژی مشخص برای اعادۀ صلح در افغانستان نداشت و بدون عملکرد قانونی و اجماع ملی در این مورد اعادۀ صلح  سیاست روز مره و سلیقوی را در پیش گرفت  که این سیاست بازی روزمره  ،سروکارش با عواطف بود و نمای عاطفی آن مشهود و چشمگیر بود ، با تغییر عواطف سلیقه های متفاوت  که گاهی هم متضاد بودند در ارگ ریاست جمهوری افغانستان  سرو سامان داده می شدند و این عواطف سازمان داده شده متغییر بعد از شهادت استاد برهان الدین ربانی اولین رئیس شوری عالی صلح ، بر شوری عالی صلح تحمیل می شدند  ، همۀ اینها سبب شدند که بتبع شوری عالی صلح افغانستان نتواند بکار های اساسی در زمینۀ اعادۀ صلح بپردازد.

موقف سفت و سخت طالبان  در مقابل حاکمیت افغانستان هم سبب گردید که اقدامات اعادۀ صلح در افغانستان نتیجۀ محسوس و ملموس نداشته باشد ، زیرا از نظر طالبان حکومت کرزی یک حکومت دست نشانده محسوب گردیده بود ، طالبان بدون توجه به اهمیت حکومت افغانستان ، برای اعاد صلح در افغانستان خواهان مذاکرات صلح با امریکائی ها شدند و برای راه اندازی مذاکرات صلح با امریکائی ها، پیش شرط طالبان خروج نیرو های خارجی از افغانستان ذکر شد و طالبان بر آن پافشاری کردند.

بلاخره در اواخر سال 2011 آغاز تحقق مذاکرات  مقدماتی صلح بین امریکائی ها و طالبان افغانستان به صورت یک چشم انداز شفاف به نظر آمد و این در حالی بود که طالبان اجازۀ گشایش دفتر ارتباطی شان را  برای پیشبرد مذاکرات با امریکائی ها به وساطت پاکستانی ها  در یافت داشتند ، دفتری که فراهم سازی امکانات مذاکره با عوامل درگیر در جنگ با افغانستان را بر عهده داشت .

همزمان با به جریان افتادن مذاکرات مقدماتی بین طالبان افغانستانی و امریکائی ها به صورت آشکار ، طالبان پاکستانی بیانیۀ صادر کردند که مطابق آن بیانیه ، طالبان پاکستانی حملات شانرا به اهداف عملیاتی شان در پاکستان متوقف خواهند کرد، نیروهایشان با طالبان افغانستانی یک جا خواهند شد و فوکس  حملات نیرو های شان برضد امریکا و نیرو های بین المللی در افغانستان خواهد بود.

متصل با پخش این بیانیه از طرف طالبان پاکستانی، یک سحنگوی تحریک طالبان پاکستانی بیانیۀ اول را رد کرد مبنی بر اینکه گویا تحریک طالبان پاکستانی توافق کرده که حملات خود را بر اهداف عملیاتی شان در پاکستان متوقف ساخته اند ، در عوض سخنگوی تحریک طالبان پاکستانی از وقوع حملات دیدنی و جذاب در پاکستان در روز های آئنده خبرداد بشمول قتل وحشیانۀ 10 سرباز مرزی پاکستان.(1).

1 – https://www.ctc.usma.edu/posts/the-complicated-relationship-between-the-afghan-and-pakistani-taliban

حاکمیت 13 سالۀ حامد کرزی از کانال های رسمی و غیر رسمی با طالبان افغانستانی در تماس غیر مؤثر بود تا طالبان را متقاعد سازند که از جنگ در برابر دولت افغانستان دست بکشند و در پروسۀ صلح سهم فعال اتخاذ کنند ، اما در موقف جنگی طالبان تغییری نیامد که نیامد و امنیت شهر های بزرگ افغانستان و جاهای مهم خطوط اتصالی شهر ها و دهات روز تا روز به مخاطره می افتادند که استمرار آن تا هنوز هم مشهود و ملموس است و در سطح ملی ، منطقه ای و بین المللی واقعات مخل صلح و امنیت زیاده تر در نوع انتحاری به گونۀ مشمئز کننده خبر سازند

بطور نمونه از تماسهای حامد کرزی به نقل از روزنامۀ  پاکستانی دان ک مبتنی به خبر نشر شده در نیویارک تامیز است ، می توان ذکر به عمل آورد.

در این خبر به نقل قول منابع افغان و غربی که خواهان ذکر نام شان نبودند، امده است که رئیس جمهوری افغانستان ، حامد کرزی تصمیم راه اندازی مذاکرات مخفی با طالبان را دارد .

برای تفصیل این خبر  سخنگوی ریاست جمهوری در دست رس نبود ، اما روزنامۀ تایمز در راپور خود ذکر کرده است که سخنگوی رئیس جمهوری تماس ها را تصدیق کرده است  و دو ماه گذشته را مثبت خواند.

خبر از این حکایه دارد که انتقاد های کرزی از امریکا در روبروی مردم  ،  چراغ سبزی از طرف کرزی بود تا مذاکرات با طالبان به مؤفقیت بیانجامد ، در حالیکه مقامات ناظر بر انکشافات سیاسی و نظامی ، در این مورد مذاکرات صلح با طالبان  را بی نتیجه ارزیابی کرده بودند.

در بخشی از این خبر آمده است که در ماه نومبر مقارن با همان  زمان ، مذاکرات مخفی اغاز شد .

کرزی هم چنان قصدش  را در مورد امضاء نکردن پیمان امنیتی دو جانبه  با امریکا را اعلان کرده بود و آنرا به زمان پس از انتخابات ریاست جمهوری به تعویق انداخت (2).

2 – http://www.dawn.com/news/1084892/karzai-in-secret-talks-with-afghan-taliban-report

تلاش های صلح در پاکستان بین حکومت پاکستان و طالبان پاکستانی در سیاست جاری پاکستان در این برهه از زمان بابی را نیز به خود اختصاص داد که نتیجه بخش نبود.

گذارش مذاکرات صلح طالبان پاکستانی پا تحریک طالبان پاکستان در پاک تریبون اینطور گذارش داده شده بود که :

  شوری سیاسی و کمیتۀ مذاکرات تحریک طالبان پاکستانی در جائی نامعلومی در وزیرستان شمالی ، برای دومین روز در روز یکشنبه ترتیب جلسه دادند و خواست 15 مورد را به کمیتۀ مذاکره کنندۀ حکومت پاکستان با طالبان پاکستانی تنظیم کرده اند.

راپور های رسانه ای حاکی اند که تحریک طالبان پاکستانی تحت اشراف معاون تحریک طالبان پاکستانی ( شیخ حالد ) از روز شنبۀ همان هفته صورت جلسه داده اند تا مواد مرتبط با مذاکرات صلح را با حکومت پاکستان تنظیم و توافق کنند..

این شوری مواد 15 فقره ئی را برای گفتگو های صلح تنظیم کردند که اهم آنها عبارت بودند از :

الف ـ توافق بر یک آتش بس.

ب ـ توقف طیاره های بدون سر نشین یا ( درون ).

ج ـ تصویب اجرای شریعت در نظام قضائی پاکستان و دستگاه عدالتی پاکستان.

د ـ به رسمیت شناختن حق حاکمیت نیرو های محلی بر کنترول مناطق قبایلی.

ذ ـ خروج عساکر پاکستانی و بر داشته شدن چیک پوست ها.

ر ـ عدم همکاری پاکستان با سیاست ضد ترویستی امریکا.

ز ـ تعویض سیستم دیموکراسی به سیستم اسلامی (3).

3 – http://tahleel.info/web/2014/02/14/%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7-%D9%88-%D8%B9%D9%85%D9%84-3/

اینها که در فوق ذکر شدند اهم ترین خواست های طالبان بودند که می خواستند در مذاکرات صلح با دولت پاکستان مطرح کنند که بر اساس شوری طالبان تحت اشراف شیخ خالد تنظیم شده بودند.

در اول ماه نومبر سال 2013 به روز جمعه حکیم الله محسود رهبر طالبان پاکستانی توسط حملۀ طیارۀ بدون سرنشین کشته شد و طبیعی است که اثرات خود را بالای مذاکرات صلح در اوایل سال 2014 بین حکومت  پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی داشت واین اثرات طالبان پاکستانی و طالبان افغانستانی را در اظهار نظرات شان تهاجمی تر ساخته بود.

طالبان افغانستانی ابراز همدردی شانرا با طالبان پاکستانی بر کشته شدن حکیم الله محسود اینگون ابراز داشتند که :

قتل حکیم الله محسود یک ضایعۀ بزرگ است و از پاکستان خواستند که حملات طیاره های بدون سرنشین را توقف دهند. طلبان افغانستان حمله بر حکیم الله محسود در وزیرستان شمالی را به شدت تقبیح کردند ، مدعیان نام نهاد امارت اسلامی در یک بیانیۀ رسمی شان ابراز داشتند که امریکا نمی تواند با این چنین اعمال ، در بین مجاهدین خلا ایجاد کنند و به اهداف شوم خود نائل آید ، به تأسی از آن ، مدعیان امارت نام نهاد اسلامی از حکومت پاکستان و مردم پاکستان خواستند که جلو حملات طیاره های بدون سرنشین درا بگیرند (4).

4 –

http://paktribune.com/news/Karzai-criticises-timing-of-Hakimullahs-killing-264261.html

 

حامد کرزی هم از برهم خوردن تماس های غیرثمر بخش اش  با طالبان افغانستانی در رابطه با صلح تشویش داشت ، قتل حکیم الله محسود را در حضور نمایندگان کانگرس امریکا در قصر ریاست جمهوری افغانستان سیاست مأبانه چنین برگذار کرد که حمله بر حکیم الله محسود ، رهبر طالبان پاکستانی در زمان نامناسب صورت گرفته است ، او ابراز امید واری کرد تا پروسۀ صلح زیان نبیند (5 )

5 – http://paktribune.com/news/Karzai-criticises-timing-of-Hakimullahs-killing-264261.html

در یک سیاست دو پهلو ، حکومت پاکستان از طریق حنجرهای سخنگوی وزارت خارجه وزیر داخله داش ، چودهری نثارعلی خان نیز به صورت رسمی در تقبیح حملۀ طیارۀ بی پیلوت امریکائی که منجر به قتل رهبر تحریک طالبان پاکستانی در روز جمعه 1 نومبر 2013 در وزیرستان شمالی شد ، ابراز داشتند که هدف این حمله سبوتاژ تلاش های منتهی به صلح در منطقه بود.(6).

6 – http://paktribune.com/news/Karzai-criticises-timing-of-Hakimullahs-killing-264261.html

 حکومت پاکستان براساس سیاست های دو پهلویش برای کسب اعتماد و اطمینان  مردم پاکستان و تفهیم کردن به جهان در زمانیکه تنش لفظی ظاهری بین پاکستان و امریکا بالا گرفته بود ، که سیاست مستقل و غیر وابسته دارد و خود تعیین کنندۀ سیاست های امنیتی و ملی پاکستان است ، به تاریخ 4.11.2013 مانور نظامی بنام ( عزم نو 4 ) را در بهاولپور مربوط به ایالت پنجاب براه ان داخت .

در اثنای تمرین نظامی { عزم نو 4 } در بهاولپور ایالت پنجاب ،  4.11.2013 ارتش پاکستان ، نمایش تکنولوژی ضد طیاره های بدون سرنشین  را با هدف قراردادن و سرنگون ساختن یک طیارۀ بدون سرنشین بوسیلۀ

The 35mm Oerlikon Guns

مؤفقانه انجام داد.

این جریان انجام سلسله فعالیت های مشترک بوده که توسط ارتش پاکستان و نیروی هوائی پاکستان در خیرپور تاموالی حدود 75 کیلومتر فاصله از سرحدات بین المللی به راه انداخته شد.

موضوع طیاره های بدون سرنشین با عواطف مردم پاکستان پیوند خورده است و نقطۀ نظر پبلک بعد از حملۀ اخیر طیاره های بدون سرنشین به دستور سی آی ای ، چاک بردار شده است.

سیاست مداران پاکستانی به جز از جند تن انگشت شمار ، حملات درون را تقبیح کرده اند چون میگویند که « این حمله قصداً انجام شده تا مذاکرات صلح با طالبان را ناکام سازد»

بنابر این ، تحلیلگران مسائل امنیتی و افسران سابقۀ ارتش پاکستان خوشحال اند که دشمن درجه یک پاکستان کشته شد.

حملات طیاره های بدون سرنشین خواست برخی از طبقات سیاسی و برخی اصناف مذهبی پاکستان را از حکومت پاکستان در سقوط طیاره های بدون سرنشین تمدید کرد.

صدراعظم نواز شریف در میدان و نشستگاه هلیکوپتر در صحرای کولستان  نزدیک جای که از آنجا دستگاه ضد طیاره های بدون سرنشین آتش میکند، رسید و از طرف جنرال اشفاق کیانی استقبال شد ، شخص خود جنرال اشفاق کیانی جیپ سرباز ارتش را رانندگی کرد و صدراعظم نواز شریف را به پست مشاهده رساند ، نمایش قوای زرهی ، قوای توپخانه ، قوای دفاع هوائی و حمل و نقل ملکی ارتش پاکستان و قدرت آتش پاکستان ، هواپیما های  ایف 16 و ایف17 تندر ، ایف 7 پی و هواپیما های معراج برای مقابله با دشمن طرفیت و توانائی های رزمی پاکستان را به نمایش گذاشتند.

صدراعظم نواز شریف گفت « حکومت موضعگیری اش را مشخص کرد که حملات هواپیما های بدون سرنشین نقض حاکمیت پاکستان است و همچنان ناقض قوانین بین المللی بشر دوستانه نیز اند علاوه براینکه حاصل این حملات عقیم ساختن تلاشهای است که در جهت صلح و ثبات صورت می گیرند.» (7)

7 – http://timesofindia.indiatimes.com/world/pakistan/Pakistan-army-shows-its-anti-drone-technology/articleshow/25254334.cms

برای اینکه به هدف تعیین شده یعنی مشخص ساختن امکانات زایش احتمالی داعش و احتمال یک تحول خونین دیگر در منطقه ، تقرب حاصل آید ، لازم است که فاکت های خبری ذکر شده در متن این جستار مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند و با تجریه و تحلیل آنها می توان جریانات و تعاملات سیاسی و دپلوماتیک در منطقه را که برای آوردن صلح در یک برداشت نو از وقایع و حوادث اتفاق افتاده در منطقه ، بر اساس گذارشات خبری در انطباق با متن سیاست جهانی ، بهتر و شفافت تر تأویل و تفسیر کرد .

تجزیه و تحلیل گذارشات خبری که در این جستار از انها استفاده به عمل آمده است حسب آتی رقیمۀ آن چنین است که :

1 ـ جریان مذاکرات مقدماتی هیئت طالبان افغانستانی با امریکائی ها در پایتخت قطر ، دوحه ، حاکی از عکس العمل و واکنش متضاد طالبان پاکستانی است یعنی اینکه یک بیانیۀ صادر شده از طرف طالبان پاکستان تغییر جهت اهداف عملیاتی شانرا از پاکستان به طرف افغانستان نشان میداد یا به عبارۀ دیگر ، طالبان پاکستانی تعیین اهداف شانرا نیرو های خارجی در افغانستان و نهاد های دولتی افغانستان خواندند و یک بیان رسمی دیگر طالبان پاکستانی بر اهداف طالبان پاکستانی در پاکستان ترکیز داشت و در انتظار و لمحه های خیلی کوتاه زمانی ، اثرات خونین برنامه های عملیاتی شانرا در پاکستان وعده دادند.

از این دو بیانیۀ متضاد تحریک طالبان پاکستانی از دو حنجرۀ مختلف  چنین برداشت می شود که از دیدگاه سازمان تروریستی القاعده هردو تصمیم متضاد تحریک طالبان پاکستانی ، بر وفق مرادش است ، یا به عبارۀ دیگر هردو تصمیم متضاد تحریک طالبان پاکستانی در اجندای عملی سازمان تروریستی القاعده قابل توجیه اند .

از طرف دیگر صدور بیانیه های طالبان  پاکستانی در دو نوع و دو تصمیم در پی آمد مذاکرات مقدماتی  صلح طالبان افغانستانی با امریکائی ها در دوحه در 2011 ، با وجود متضاد بودن نشان دهندۀ آن است که بفرض اینکه طالبان افغانستان صلح را بپذیرند ، تحریک طالبان پاکستانی نشان دادند که هم افغانستان و هم پاکستان را در اجندای عملیاتی شان دارند و به این تصمیم اند که بخشی از آن ها جاگزین طالبان افغانستانی شوند و این به این معنی است که صلح در منطقه به آسانی و این راحتی یک امر آسان نیست.

واکنش دو گونۀ تحریک طالبان پاکستانی در قبال مذاکرات مقدماتی طالبان افغانستانی با امریکائی ها در دوحه ، در هردو نوع آن به ضرر پاکستان تلقی شده می تواند ، نوعی از واکنش که تصریح تغییر جهت عملیات طالبان پاکستانی  به طرف افغانستان ، در مخالفت با سیاست های پاکستان ، جا را برای تحقق تصامیم القاعده باز می کند و این خواست پاکستان نیست زیرا پاکستان در آنصورت نمی تواند که به اهداف اقتصادی اش در منطقه دست یابد و هم بالفعل تحریک طالبان پاکستانی با شعله ور ساختن  نائرۀ  جنگ به طور مستمر  در پاکستان تهدید جدی دوام دار برای پاکستان می باشد ،

باز هم اگر دقت بیشتر در این مورد شود دریافت می گردد که طالبان افغانستانی با وساطت دپلوماتیک پاکستان ، مذاکرات مقدماتی برای صلح را از طریق دفتر طالبان افغانستانی در قطر پلان و برنامه ریزی کرده بودند ، اما تحریک طالبان پاکستانی بر دهل جنگ کوبیدند ، این کوبیدن ها بر دهل جنگ و راه اندازی مقدماتی مذاکرات صلح ، دو امر و دو تصمیم متضاد اند و صدور این دو تصمیم متضاد  از دو مرجع کاملا مختلف به فهم می رساند.

این بدیهی و واضح است که کلید دار دفتر طالبان و تنظیم برنامه های کاری دفتر طالبان در دوحه ، پاکستان است و دهل جنگ را در آستانۀ مذاکرا مقدماتی صلح طالبان افغانستانی با امریکائی ها ، در آن برهۀ از زمان ، دستان نامرئی سازمان تروریستی القاعده می نواخت و بصدا در آورده بود که هنوز هم بر دهل جنگ کوبیده می رود.

این کوبیدن بر دهل جنگ و طنین صدای جنگ در منطقه به گوش حاکمان پاکستانی هم خوش آیند نیست ، زیرا این صدا ی جنگ ، دعوت نامۀ ایست به طالبان افغانستانی که فعالیت های مسلحانۀ شانرا یا آتن شانرا به ریتم این صدا تنظیم کنند و این به این مفهوم خواهد بو.د که طالبان افغانستانی از تسلط حلقات حامی طالبان افغانستانی خارج شوند .

از این جهت است که پی برده می شود اینکه پاکستان به دو  دلیل تحریک طالبان پاکستانی را می خواهد با راه اندازی عملیات های نظامی و لشکری از ریشه براندازد:

الف : ترس از ادغام  اجندا های عملیاتی طالبان افغانستانی در اجندا های عملیاتی تحریک طالبان پاکستانی و به حساب آمدن طالبان افغانستانی به حیث شاخۀ از تحریک طالبان پاکستانی، که در این صورت مرجع امر و نهی طالبان افغانستانی در تعیین اهداف و نحوۀ  عملیات های مسلحانه، دستان نامرئی سازمان تروریستی القاعده خواهد بود.

ب ـ : پاکستان با اقدامات شدید نظامی بر ضد تحریک طالبان پاکستانی در منطقه باید خبر ساز باشد تا بتواند که اثبات کند که رول اساسی منطقه ای در کوبیدن تروریزم و ریشه کن کردن آن دارد و هم بتواند که حمایت هایش را از طالبان افغانستانی در فضای آگنده از دود بارود در جنگ برضد تروریزم منطقه ای پنهان سازد.

2 : راه اندازی مذاکرات صلح بین حکومت پاکستان و تحریک طالبان پاکستان از همان اوائل با انتشار خواست های تحریک طالبان پاکستانی از  حکومت پاکستان ، در رسانه ها ، معلوم بود که نتیجۀ مطلوب را در بر ندارد. و همان شد و بر علاوه شدت و تقابل و رویا روی هردو طرف در تطبیق برنامه های عملیاتی شان ازدیاد و تزاید را نشان میدهد.

تحریک طالبان پاکستانی خواست های حد اکثری شان را از حکومت پاکستان طرح ریزی کردند ، بطور مثال تغییر سیستم دیموکراسی به سیستم اسلامی که خود یک خواست مبهم است ، زیرا درک هردو طرف از دیموکراسی و سیستم اسلامی متفاوت بود و هست و این اختلاف دیدگاه ، خود به خود ابهامات را بیشتر می کند تا اینکه ابهام زدائی کند .

برخی از خواست های تحریک طالبان پاکستانی از حکومت پاکستان ، چون دادن حق کنترول مناطق قبایلی به نیرو های محلی و یا قطع روابط و همکاری با امریکا ، چنان خواست های بلند و با لا است که نمی توان آنها را  از اجزای یک تفاهم نامۀ صلح به حساب اورد بلکه می توان انها را به مثابۀ تحمیل تلقی کرد که یک قدرت مؤفق در میدان تبرد از یک قدرت شکست خورده در خواست می کند نه خواست های مناسب برای یک تفاهم نامۀ صلح بین یک قدرت دولتی و گروه مسلح بغاوت گر.

و اما آنچه که در بارۀ مانور نظامی پاکستان در بهالپور بنام عزم نو 4 به تاریخ 4.10.2013 که در آن تکنولوژی پیشرفتۀ پاکستان در سقوط دادن طیاره های بدون سرنشین با تشریفات خاص به نمایش گذاشته شد، می توان گفت که باب صلح در سیاست داخلی پاکستان با تحریک طالبان پاکستان بسته نبود و باز بودن آن به عنوان چراغ سبز ایجاب می کرد که پاکستان توقف حملات طیاره های بدون سرنشین را در سیاست خارجی خود مطرح کند و اصرار مکرر پاکستان در مورد پاکستان در این مورد نتیخۀ مطلوب را نداشت ..

در این مانور پاکستان به مثابۀ یک مصرف داخلی بر نمایش تکنولوژی برای سقوط طیاره های درون یا بدون پیلوت ترکیز کرد . در نمایش عزم نو 4 در بهاولپور پاکستان به مردم تفهیم کرد که ارتش پاکستان در حفاظت از حریم فضائی اش توانمندی دارد  و هم چنان در این نمایش نواز شریف بر آزادی عمل سیاست مداران و نظام پاکستان تصریح کرد و چنان فهمخاند که نظام دولتی و حکومتی پاکستان بدون دیکته از بیرون اداره می شود و دیکته های بیرونی را مربوط به زمان گذشته خواند.

این همه در نمایش عزم نو 4 ارتش پاکستان در بهاولپور نشان میدهد که پاکستان با نمایش تکنولوژی پیشرفته و سیاست بدون دیکته از بیرون ، بر تعمیر اعتماد مردم پاکستان ، بر علاوۀ اقدامات نظامی ، باب صلح رابا تحریک طالبان پاکستانی باز نگهدارد و بتواند که مشکلات عدیده در پاکستان را با مذاکرات صلح با تحریک طالبان پاکستان تقلیل بخشد.

شایان ذکر است که نمایش عزم نو 4 در بهاولپور، از طرف ارتش پاکستان ، زور آزمائی با امریکا و غرب نبود زیرا بافت و سیستم سیاسی در پاکستان این جازه را نمی دهد و هم پاکستان هیچگاه قصد رویاروئی با غرب را در تجربۀ سیاسی خود ندارد بلکه سیاست مداران پاکستان در توافق سربسته و پوشیده با حملات طیاره های درون یا بدوئن پیلوت مؤافق بودند و راه اندازی سر و صدا های سیاست مداران پاکستانی برای توقف حملات طیاره های بدون سر نشین عوام فریبی بود که مصرف داخلی داشت (8).

8 – http://tahleel.info/web/2013/12/20/%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%B1/

در یک کلام خلاصه و آن این که در بعد خارجی سیاست پاکستان ، راه اندازی مانور نظامی عزم نو 4 در بهاولپور از طرف ارتش پاکستان ، بالا بردن وجهۀ سیاسی و نظامی پاکستان در برابر هند به حساب می آید تا پاکستان بیه هند بفهماند که اگر دپلوماسی پاکستان در امر توقف حملات طیاره های بی پیلوت امریکائی ها کار ساز نیست ، در طرفیت نظامی صاحب ظرفیت توقف حملات طیاره های بدون سرنشین است.

ادامه دارد…..

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


7 − 5 =