نقدی بر موضع گیری انکار حیثیت شرعی و قانونی احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ( سنت )

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی ( تحقیقی بر استناد متون معتبر دینی )

بخش اول

تاریخ انتشار : 10.02.2019

نتایج و پی آمد های تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم:Bukh

1 ـ تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم رابطۀ مستقیم تاریخی با خشونت ، سلب آزادی تفکر و تروریزم دارد که مثال برجستۀ آن حرکت سیاسی خوارج بر پایۀ انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که  لا حکم الا الله شعار میدادند و شدید ترین گروه خوارج ، گروه ازارقه به رهبری نافع بن ازرق بود که محکمۀ تفتیش عقاید را بنام « محنه » تشکیل داد و به اعمال تروریستی شدت بخشیدند.

2 ـ تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در سیاست و در رابطه با قدرت می تواند توجیه گر قدرت غیر اخلاقی تبارز کند و در کنار قدرت های خود کامه و مستبد قرار گیرد.

3 ـ استبداد مذهبی از خصایص عمده و اساسی تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که مورد دیگر آن تشکیل محکمۀ تفتیش عقاید در زمان عباسیان از طرف گروه مذهبی معتزله است.

4 ـ تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم راه به شرک می برد و رابطه هایش با توحید گسسته و منفصل است.

5 ـ تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ارائه دهندۀ پیامبری است که به طور کلی در تضاد با تعالیم قرآنکریم قراردارد و متن قرآنکریم آنرا تائید نمی کند یعنی پیامبری که وظایف قضاوت ، تشریع ، تشریح ، تزکیه کردن و تعلیم دادن آن انکار می شود درحالیکه این وظایف به آیات صریح قرآنکریم ثابت اند.

6 ـ تفکر دینی مبتنی بر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم خاستگاه اختلافات ، تضاد ها و تناقضات بی شمار و تفاوت های لایتناهی در تفکر دینی است که این اختلافات ، تضاد ها و تفاوت های بیشمار روابط تقاربی را به روابط تباعدی در اجتماع مبدل می سازند و وقتی روابط تباعدی در اجتماع شکل گرفت ، آنگاه تخاصمات سازمان یافته در اجتماع عرض اندام می کنند که علل و اسباب جنگ های خانه برانداز می شوند و وحدت جوامع انسانی را آسیب جدی می رسانند و در رابطه های بین المللی نه تنها اینکه خطر بروز جنگ ها را افزایش می دهند بلکه جنگ های مستمر و دوامدار را رهبری و مدیریت می کنند.مسلم 

هم در عرصۀ علمی و نظری و هم در عرصۀ تشریعی و قانونی انکار از نقش متصل و پیوستۀ احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم با احکام و مفاهیم قرآنی پدیدۀ است که بدعتگذارانی بنام متجددین در عصر حاضر به آن تمسک می جویند تا به گفتۀ خودشان دین اسلام را از تناقضاتی که پایه و اساس آن ها را  احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم می دانند ، برهانند .

به طور خلاصه می توان موضع گیری انکار از سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم به گونۀ زیر categorize  و مشخص کرد :

1 ـ گروهی بر اساس موضعگیری های ساینتیفیک از برخی  سنت ها واحادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم انکار می کنند چون بزعم شان آن  سنت ها واحادیث را در تضاد و تناقض با علوم ساینسی می دانند .

2 ـ گروهی که به فلسفه اشتغال داشتند و دارند و بخصوص از فلسفۀ یونان باستان تأثیر بیشتر پذیرفته بودند و در عصر ما نیز از آن فلسفه متأثر اند ، برخی از احادیث را انکار کردند و می کنند زیرا باسیستم فلسفی آنها سازگاری ندارند.

3 ـ گروهی که تاریخی می اندیشند یعنی این که احکام قانونی برخی از احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را منحصر به زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم می دانند و به مابعد تعمیم نمی دهند و تا این حد که این اندیشه به برخی از احکام موجود در قرآنکریم نیز تعمیم داده می شود و آن احکام را در محدودۀ یک زمان خاص در نظر می گیرند و فرا تاریخی بودن و یا جاودانگی آن احکام را انکار می کنند.

4 ـ گروهی از این جهت انکار کردند که به آسانی بتوانند نظرات شخصی خود شانرا و برداشت های خودشان از قرآنکریم را بر امت مسلمه تحمیل کنند راه را برای تأویلات و تفاسیر نادرست بازکنند تا بتوانند به اهداف نادرست شان برسند.

سیر تاریخی انکار از  سنت واحادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ( سنت ):

فتنۀ انکار از احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم در تاریخ اسلامی و تاریخ تفکر دینی به قرن دوم هجری برمی گردد و برای بار اول درین قرن این موضعگیری سر بلند کرد و علم برداران این موضعگیری در تاریخ اسلامی دوفرقۀ آتی الذکر بودند:

1 ـ خوارج

2 ـ معتزله

خوارج سنت را مانع رسیدن به مقاصدشان می دانستند چون در موجودیت و مؤثریت سنت نمی توانستند که افکار شانرا توجیه کنند و یگانه را توجیۀ افکار شان این بود که از سنت انکار کنند و این کار را اینگونه برنامه ریزی کردند که در سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم شبهه ایجاد کردند تا راه رسیدن به اهداف و مقاصد شان باز شود و با خدشه دار شدن احادیث و سنت ، مقاصد و اهداف شان بدون مانع و مزاحمت ، حاصل آیند.

حرکت خوارج و تلاش خوارج یک قضیۀ سیاسی و یک قضیۀ حقوقی است که در داخل تفکر دینی مطرح شد و فهم مجدد آن در بافت حقوقی و سیاسی در متن تحولات سیاسی آنزمان ممکن و میسر است و از این جهت تاریخ جنگ افروزی های خوارج را در تاریخ اسلامی در برسی و فهم دقیق فتنۀ انکار احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم و سنت آن پیامبر مکرم از نظر دور نمیتوان داشت.

معتزله از این جهت راه شک و تردید و انکار احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را درپیش گرفتند که از فلسفۀ یونانی تأثیر پذیرفتند و آنرا اصل تفکر شان قرار دادند و تلاش این گروه این بود تا بین دین و فلسفه هماهنگی رایجاد کنند و در این چهارچوب و محدوده بود که معتزلی ها از برخی  احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم انکار کردند.

هدفی را که هردو گروه در تلاش رسیدن به آن بودند این بود تا قرآنکریم را  از یک بخش وحی که صورت های تشریعی ، تشریحی  و توضیحی داشت جدا کنند و راه تأویلات را بر اساس پیش قضاوت های فردی در زمینه های که اتصال مفهومی و تاریخی ندارند ، باز کنند و هم چنان مفاهیم فراتاریخی وحی را از شخصیت فراتاریخی ( شخصیت پیامبرانۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم ) جدا سازند و تفکر محض تاریخی و متحول بشری را فهم کننده و توجیه کنندۀ قرآنکریم معرفی دارند.

به عبارت دیگر نتیجۀ چنین تلاش های این دو مورد مشخص اند :

1 ـ ثبات مفهومی قرآنکریم را متحول و متشئتت ساختن.

2 ـ جدا سازی مفاهیم قرآنکریم از توضیح و تشریح قولی و عملی پیامبر صلی الله علیه وسلم.

معنی این دو موردیکه در بالا ذکر از آن ها رفت ، این است که در این صورت قرآنکریم هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ حکمی در هر شرایط و احوال متحول و متغیر می شود یعنی ذهنیت تاریخی بشر با پیش فرض های نادرست بر آن حاکم می شود و چون مومی نرم در هردست فرم و شکل داده می شود ، زیرا پیش فرض ها اگر بر تجربۀ تاریخی جامعۀ مدینۀ منوره که در اتصال و پیوست فرا تاریخیت قرار دارد ، استوار نباشد ، فهم های متعدد ، مختلف و متفاوت خواهیم داشت که هرگز با هدف و مقصد قرآنکریم مطابقت و همخوانی نخواهند داشت.

در این گونه افکار ، اگر احادیثی هم از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت شوند اوامر و نواهی آنها در نظر گرفته نمی شوند و واجب الاتباع دانسته نمی شوند ، زیراکه در این گونه افکار محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم محمد بن عبدالله است ( ترکیز بر جنبۀ شخصی شخصیت پیامبر صلی الله علیه وسلم  و انکار یا نادیده انگاری از شخصیت پیامبرانۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم و وظایف مرتبط به این شخصیت) و مثل دیگر انسانها یک انسان است . یعنی اینکه می توان شیوه های متفاوتی را در نظر گرفت که با وضع و شرایط زندگی انسانها در هر عصر تناسب داشته باشند گرچه در مخالفت و تضاد با احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم باشند ، یا به عبارۀ دیگر بر اساس اینگونه افکار و طرز دید ها ، احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم و سنت گرامایۀ پیامبر صلی الله علیه و سلم حجت و واجب الاتباع نیست.

افول دیدگاه های  خوارج و معتزله:

در تاریخ تفکر دینی مربوط به تفکر اسلام چهار عامل عمده بوجود آمدند که با ظهور ، ارتقاء و تکامل آنها دیدگاه های خوارج و معتزله به افول گرائیدند و از مؤثریت افتادند و نادرستی شان در چارچوکات تفکر اصیل اسلامی آشکار شد که این عوامل عبارتند از :

1 ـ ظهور محدثین ، تلاش در جهت تحقیق دقیق و جدا سازی احادیث صحیح از نادرست و جعلی.

2 ـ تلاش های تفسیری مفسرین.

3 ـ همدستی و همکاری علوم تفسیری ، علوم حدیثی ، و علوم لغت شناسی ( فیلولوژی Philology).

4 ـ تأکید بر ذهنیت عام امت مسلمه.

کار های محدثین شگفت انگیز است و کارنامه های تحقیقی شان از دقت و فراست حاکی اند، این علمای گرانمایه سیستمی را وضع کردند که بر اساس آن سیستم روش نقل قول را متکی بر فرد شناسی در نقل اقوال تنظیم کردند و درایت را در یک بافت منسجم و ارگانیک به امت مسلمه درس دادند و رابطۀ ناگسستنی قرآنکریم و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ( رابطۀ ناگسستنی وحی جلی و وحی خفی) را در فهم قرآنکریم تأکید کردند و به امت مسلمه اطمینان دادند که احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم که طبق روش های حدیث شناسی ثابت می شوند نه تنها اینکه مشتبه نیستند بلکه معتبر اند و از اعتبار بالای برخوردارند.

تلاش دیگر ، تلاش مفسرین است و این عبارت از آن تلاشی است که برفهم کل قرآنکریم و لغت شناسی یعنی فیلولوژی و حفظ وحدت معانی و مفاهیم قرآنکریم در یک بافت منسجم که پیامبر صلی الله علیه وسلم را معلم ، مربی ، قاضی ، شارح ، شارع ، تأویل کننده و مفسر اولیۀ قرآنکریم تثبیت می کند ، ابتناء دارد.

علوم تفسیری ، علوم حدیثی ، علوم لغت شناسی یا فیلولوژی در اثبات این دست به دست هم دادند که اگر سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم از اعتبار ساقط شوند ، تحریف قرآنکریم نتیجۀ محتوم و مختوم خواهد بود و شکل و شمایل دین اسلام متحول و متغیر خواهد بود و تغییرات محسوسی را نشان خواهد دادو تشئتت حکمی و مفهومی امر واضح و برملاء خواهد بود.

خرد جمعی امت مسلمه با درک و فهم تجربۀ زیستۀ دور رسالت و خلفای راشدین ، باورمندی به سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم را از اساسات ایمان می دانستند و به آنها ایمان راستین داشتند و در متن زندگی شان برجسته و چشمگیر بود و تجربه های زیستۀ تاریخی دور رسالت و خلفای راشدین در بافت زندگی فردی و اجتماعی چه به صورت عبادات و چه به صورت معاملات و یا تنظیم رابطه های باهمی نمایان بودند.

با این اوضاع و احوال این فتنۀ انکار احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را که علمبرداران آن خوارج و معتزله بودند به افول گرائید و خاموش شد تا اینکه بار دیگر بر اساس تحولات و تغییرات در زیست امت مسلمه و سر بلند کردن فکتور های نو مانند استعمار سرزمین های اسلامی ، و اکتشافات علوم ساینسی  در قرن سیزدهم هجری مطابق به قرن نوزدهم میلادی ، این فتنه بار دیگر در عراق و مصر سربلند کرد و از آن به بعد در سر زمین هند ( هندوستان و پاکستان امروزی ) تولد نو با خصایص و مختصات نو یافت.

از بنیان گذاران اولیۀ این طرز فکر را می توان در هندوستان از سرسید احمد حان و مولوی چراغ علی نام برد و بعد ظهور مولوی عبدالله چکرالوی به حیث ترویج کنندۀ این طرز فکر است ، بعد از آن مولوی احمد الدین امرتسری در پخش و نشر انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم به میدان آمد و در قفاء آن  مولانا اسلم جیراج در گسترش این طرز دید اانحرافی گام های به پیش نهاد تا اینکه چودهری غلام احمد پرویز پرچم دار این طرز فکر انحرافی شد و در توجیۀ آن کاملاً از دایرۀ بافت یک پارچه و منسجم طرز تفکر اسلامی که بر اساس تعلیمات قرآنکریم و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم شکل گرفته است ، خارج شد و در این مرحله بود که طرز دید انکار احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم به انتهای گمراهی و ضلالت رسید.

مسلم است که ظهور مجدد طرز دید انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی با ظهور اولیۀ آن در قرن دوم هجری مماثلت ها و همسانی های دارد اما تفاوت زمینه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی  بسیار مشهود و قابل درک اند که می توان در این زمینه ترکیز کرد و برخی از تفاوت زمینه ها را به گونۀ آتی  میتوان بیان داشت :

الف ـ در قرن دوم هجری امت مسلمه ، امتی بالنده و پیروز بود و پرورندۀ علمای بود که  جراغ داران علم و معرفت بودند ، امت آزاد که اعتقادات ، عبادات و جبر های حقوقی و قانونی شان در تنظیم تعاملات باهمی اجتماعی بر قرآنکریم و احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم ابتناء داشت یعنی جای آزادی منفی را اعتقادات ، عبادات و جبر های حقوقی و قانونی گرفته بود که به تمام معنی منعکس کنندۀ آزادی مثبت بود.

ب ـ  در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی امت مسلمه تحت سیطرۀ استعمار قرار گرفت ، جوش و خروش علمی فروکش کرد و به تقلیل گرائید ، فلسفه و فرهنگ بیرونی در بین امت مسلمه جا باز کرد بخصوص در جامعۀ هند و گرایش متزاید به فلسفه و فرهنگ بیرونی سبب شد تا تلاش صورت گیرد که عقل تعریف شدۀ قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم هجری را با دین اسلام انطباق دهد ( هم در زمینۀ علوم ساینسی و هم فلسفه )

ج ـ  از اینکه در قرن دوم هجری امت مسلمه  از لحاظ سیاسی و نظامی یک امت پیروز و فاتح بود و مواجهۀ امت مسلمه با افکار و فلسفه های  سرزمین های مغلوب و نه پیروز  بود ، از این جهت بود که تأثیرات آن افکار و فلسفه ها بر امت مسلمه خیلی سبک بود و سنگینی قابل ملاحظۀ نداشت و از این جهت بود که آن تأثیرات در اشکال و فورم های چون طرز تفکر خوارج و معتزلی ها در زمان خیلی کوتاه به  حالت احتضار رسیدند و شاهد مرگ را به آغوش کشیدند و در مدفن تاریخ دفن شدند و تاریخ با دست نویسای خود بر مرقد شان لوح ناکامی بنوشت .

د ـ  درقرن دوم هجری زبان عربی زبان مسلط علمی بود و علماء بخصوص علمای لغت برین اشراف داشتند که یک متن و یا گفتاری را از دیدگاه لغت شناسی تجزیه و تحلیل کنند و دلالت های واژه های بکار رفته در متن و یا گفتار را بخوبی و درستی مدنظر داشتند که در برقراری انسجام فهم دینی در رابطه با قرآنکریم و احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم اهتمام آنها سنگ زیرین بود ، در حالیکه در قرن سیزدهم هجری و یا قرن نوزدهم هجری مسلمانان تحت سیطرۀ استعمار قرار دارند و جاه وجلال علمی شان خدشه دارشده است ، از رونق و شگوفائی اقتصادی بازمانده اند و برعکس در شگوفائی و رونق اقتصادی قدرت های مسلط استعماری نقش ابزار را بخود گرفته اند و در زیر چتر فقر علمی و فقر اقتصادی ناله های حزین سر داده اند  سیستم تعلیم و تربیۀ بومی بر اساس اندیشۀ اسلامی پراگنده و از هم پاشیده شده است و سیستم تعلیم و تربیۀ نو از طرف  قدرت های استعماری جاگزین شده است و سیستم های حقوقی وقضائی ، سیستم اداری ، زبان و کلچر یا تقافت بطور کلی دگرگون شده اند و در جوامع امت مسلمه خود را تثبیت کرده اند.

با در نظر داشت این چهار مورد عمده واضح است که سرزمین های اسلامی با افکار و اندیشه ها ، اکتشافات علمی ، سیستم قوانین ، سیستم تعلیم و تربیه ، کلچر و ثقافت که از آن فاتحین و قدرت های نظامی برتر بودند ، مواجه شندند و بدون نقد و برسی علمی  و تفکیک صحت و سقم ، در برخی حلقه های فکری جوامع اسلامی ، آنها را معقول پنداشتند و عزم و آهنگ آن کردند که دین مقدس اسلام  را با افکار وارد شده دربست بدون آنکه در صحت و سقم آنها تفکیک علمی صورت پذیرد تطبیق دهند و مطابقت های سلیقوی ایجاد کنند و تاریخ تلاش های معتزله بار دیگر تکراتر شد ، تلاش های که معتزله را بجائی نرساند و نه تنها اینکه بجائی نرسید بلکه لوح ناکامی را از آن خود ساخت.

بطور کامل مبرهن و آشکار است که ثبات مفهومی و عملی دین مقدس اسلام منحصر به احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم است یعنی اینکه به عبارۀ دیگر قرآنکریم و احادیث و سنت رسول الله صلی الله ارائه دهندۀ اسلام کامل اند و در یک بافت  منسجم تعلیمات اسلامی را ارائه میدهند و در خود متضاد و متناقض نیستند و در همبودی نافی ذهنیت های شخصی و فردی افرادی اند که می خواهند ذهنیت های شخصی و فردی شانرا بر فهم دینی تحمیل کنند و آنرا از ثبات مفهومی و عملی بدر کنند و در وادی وسیع تغییر و تحول مفهومی و عملی آنرا رها کنند تا در هر شرایط و هر عصر چون موم در دستان قدرت شکل گیرد و ارائه دهندۀ مناسبات قدرت حاکم غیر اخلاقی شده باشد و شکل رایج نظام مبتنی بر ظلم را بر جبین داشته باشد.

از عدالت  شعار بر لب داشته باشد و آنرا توصیف کند و اما در زندگی عملی در خدمت ظلم و استکبار باشد و بر عدالت در روز رستاخیز ترکیز کند و در زندگی عملی توجیه گر قدرت غیر اخلاقی شده باشد.

از آزادی حرف و حدیث های داشته باشد اما در عمل مهر محکومیت بر ورق نوشته شده و وثیقۀ صادر شدۀ آزادی بشر بزند تا گوشۀ چشم قدرت حاکم غیر اخلاقی شده را به خود جلب کند.

و این گونه ترامیم و منطبق سازی ها بدون ترک و انکار احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم امکان نداشت و ندارد .

در طرز دید و نگرش این چنینی تنها الفاظ قرآنکریم باقی می مانند که با تجربۀ زیستۀ تاریخی عصر رسالت و تاریخ گذشتۀ تفسیری و تشریعی خود منقطع به نظر می آیند یعنی جدا و منفصل و درهم و برهم اند و زمینه های تاریخی  مفهومی و عملی ، از فهم دینی در یک بافت منسجم ، حذف می شوند و بکنار گذاشته می شوند و یا هم اگر بر همبودی قرآنکریم و احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم اعترافی صورت می گیرد آنرا مربوط تاریخ گذشتۀ تفکر و فهم دینی می داند و بر آینده تعمیم نمی دهد ، نه هم روایات را در نظر دارد و نه هم مماثلت ها را ارج می نهد و این همه به این جهت است که راه تأوئلات دلبخواه به آسانی ممکن و میسر گردد و قرآنکریم را به سان مومی در هر دست قرار دهد تا آنرا بگونۀ دلبخواه شکل و صورت دهد.

تلاش های  نظریۀ انکار احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم در عصر حاضر مانند گذشته بر دو هدف ترکیز دارند که عبارتند از :

1 ـ ایجاد شک و شبهه در تثبیت سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم.

2 ـ ساقط سازی سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم به حیث سند و حجت.

در یک تحقیق علمی علمای عصر حاضر با در نظر داشت دو هدف فوق الذکر در دو زمینۀ دو دور تاریخی ( قرن دوم هجری و قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی )  چنین آنالیز و تحلیل شده است که :

« اگرچه هدف دور اولیه ( قرن دوم هجری ) و دور دوم ( قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی ) یکی به نظر می آیند باز هم از جهاتی دور اولیه با دور دوم متفاوت و مختلف است و آن اینکه در دور اولیۀ این طرز دید و نگرش ، علمبرداران این طرز دید و نگرش  کسانی بودند که عالم ، دانا و با بصیرت بودند ، مقام بلند مرتبه در فهم زبان عربی و ادبیات عرب داشتند ، درک کافی از علوم قرآنکریم ، احادیث و فقه داشتند و دیگر اینکه آنها با جامعۀ مواجه بودند که زبان علمی زبان عربی بود و معیار علمی بطور عام در جامعه بلند بود و متخصصین علوم دینی در هرگوشه و کنار حضور محسوس و ملموس داشتند و در چنین جامعه ترویج نظریات نادرست مشکلات جدی را در پیشرو داشت و با اندک تلاش از ریشه بر می افتاد و از این جهت معتزلیان متوجه وضعیت و درجۀ علمی جوامع خود بودند و بسیار محطاطانه در این عرصه حرکت می کردند.

برعکس ، در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی درجۀ علمی کسانیکه علمبرداران این طرز دید و نگرش اند از سر سید احمد خان تا علمبرداران بعدی ، افول و انحطاط را نشان میدهد و روز تا روز انحطاط علمی شان هویدا و معلوم دار است ، اینها بر زبان عربی تسلط ندارند ، بر علوم حدیثی و تفسیری احاطه ندارند و اکثر اوقات قضاوت های شان منحصر به تراجم از زبان  انگلیسی اند  و آن هم مراجعۀ شان  به تراجم زبان  انگلیسی مشهود و آشکار است و اکثر اوقات بر قضاوت های تکیه می کنند که بیرون از فهم دینی اند و نگاهی بیرون از دین است که اکثراً نگاهی غیر منصفانه به متون اصلی دین اسلام است.»

اهدافی که طرزدید و نگرش انکار سنت و احادیث رسول الله  علیه  سلم در پی آنها است:

1 ـ انتشار شکوک و شبهات در بارۀ احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و ایجاد بدفهمی در بین عوام و ترکیز بر اینکه به جزء از قرآنکریم مصدر دیگری وجود ندارد که فهم دینی از آن حاصل آید یا به عبارۀ دیگر نقش مصادر دیگر در فهم دینی قابل ذکر نیست و نمی توان بر آن مصادر اعتماد کرد.

2 ـ برچسپ زدن معایب و خرافه بر احادیث  و به عوام الناس گفتن که مجموعۀ های حدیثی لبریز از خرافه ها و مضحکه ها اند .

3 ـ سروصدا و گریه برای نجات اسلام براه انداختن و آنهم به قیمت زدودن احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم از دائرۀ فهم دینی یعنی تقلیل دادن نقش احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم در فهم دینی به صفر و تنها به قرآنکریم بر اساس پیش قضاوت های شخصی و فردی  اکتفاء کردن.

4 ـ  ارائۀ تأوئلات نو و رنگارنگ از قرآنکریم و تحمیل ذهنیت های شخصی و فردی بر فهم دینی منبعث از قرآنکریم.

5 ـ تنها و تنها بر منصب رسالت رسول الله صلی الله علیه و سلم به عنوان پیام رسان ترکیز کردن و نفی مناصب دیگر چون قضاوت ، تشریح کننده ، تشریعی و معلمی .

5 ـ گسست از گذشتۀ تاریخی تفکر دینی با ساقط الاعتبار ساختن علمای امت مسلمه ( مفسرین ، محدثین ، فقهاء و لغوی ها یا فیلولوژیست ها ).

6 ـ  جا اندازی کلمات نو ساخته و پرداخته در فهم دینی و قرار دادن این کلمات به حیث معیار برای تأویلات نو و رنگارنگ و متحول و متغیر در برهه های مختلف زمانی و مکانی.

با در نظر داشت این شش مورد فوق الذکر به صورت مصداق می توان از تلاش ها و وضع اصطلاحات جدید در تفکر دینی از طرف چودهری غلام احمد پرویز علمبردار انکار احادیث و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم ، ذکر کرد.

این اصطلاحات و پی آمد های آنها قرار ذیل اند :

1 ـ نظام ربوبیت قرآنی یا سیستم ربوبیت قرآنی:

در این سیستم و یا نظام مالکیت شخصی جا ندارد و الغاء آن امر ضروری است و این حق ، در جامعه از افراد آن سلب می شود و تنها مالک ملکیت ها دولت است یعنی حق مالکیت تنها از آن دولت محسوب می شود دولت و یا حکومت باید رزق و روزی رسانی افراد جامعه را به عهده گیرد یعنی این دولت و یا حکومت است که حاصل کار جمعی افراد جامعه را بر اساس احتیاجات روزمرۀ افراد تقسیم و تنظیم کند.

ملاحظه می شود که این سیستم و یا نظام نوعی کمونیزم است که در بین کمونیزم باستانی ، ایده آلستی افلاطون و کمونیزم مارکسیستی قرار دارد . مماثلت این سیستم اشتراکی با وجود گستردگی آن بر همۀ طبقات اجتماعی خدا باور است در حالیکه کمونیزم افلاطونی از سه طبقه ( برده ، کاسب ، و حاکم ) تنها در بر گیرندۀ طبقۀ حاکم است و مماثلت آن با کمونیزم مارکسیستی از جهت گستردگی آن بر همه طبقات و اصناف اجتماعی است ، در حالیکه کمونیزم مارکسیستی ماتریالستی است.

پی آمد دیگر سیستم و یا نظام ربوبیت قرآنی این است که به احزاب ، گروه های سیاسی ، سندیکا های کارگری اجارۀ تشکل و فعالیت داده نمی شود زیرا که اجازۀ فعالیت احزاب و گروه های سیاسی خلاف سیستم و یا نظام قرآنی ربوبیت است و تهدید جدی به نظام محسوب می شود یعنی این که پلورالیزم فکری و سیاسی در نظام ربوبیت قرآنی جا ندارد و آزادی های انسانی به زنجیر بسته شده اند ، آزادی های که در تفکر سالم دین اسلام ارج نهاده می شوند و جزء شخصیت انسانی محسوب می گردند.

در این سیستم و نظام احکام زکوه ( زکات ) ، عشر ، صدقه ، انفاق همه احکام عبوری خوانده می شوند که با برپائی نظام ربوبیت قرآنی زمینۀ اجرائی شانرا از دست میدهند چون کسی مالک نیست و این احکامی اند که بر ملکیت خصوصی ابتناء دارند و از این جهت تا زمانی مدار اعتبار اند که ملکیت خصوصی وجود دارد.

2 ـ مرکز ملت:

معنی ایمان به ( الله جل جلاله و رسول الله صلی الله علیه و سلم ) مترادف است با اطاعت از دولت و حکومت که به آن نام مرکز ملت داده شده است.

مرکز ملت در طرح چودهری صاحب معرف الله و رسول است و از وظایف اصلی مرکز ملت این است که قرآنکریم را تفسیر کند و این  حق انحصاری مرکز ملت است و برین اساس است که حق قانون گزاری از آن مرکز ملت به شمار می آید و هیچ نهادی دیگر نمی تواند در این حق یعنی قانون گزاری با مرکز ملت شریک باشد.

مردم باید به مرکز ملت ایمان بیاورند و تسلیم آن باشند و احکام و فرامین صادرۀ آنرا بپذیرند و اطاعت کنند و هیچ کس حق ندارد که از احکام و فرامین صادرۀ مرکز ملت سرپیچی و نا فرمانی کند  یا به عبارۀ دیگر ، آنچه را که مرکز ملت حلال میداند حلال است و آنچه را که مرکز ملت  تحریم می کند حرام است و این به این معنی است که مصدر شریعت  و قانون در این نظام مرکز ملت است  یا به عبارۀ دیگر فرایض وضع شده و صادره از طرف مرکز ملت خیلی گسترده است و همۀ عرصه های عبادات و معاملات را در می نوردد و تکالیف شرعی و قانونی را به افراد پیش  کش می کند که باید انجام دهد و اطاعت کنند و همین شرط مسلمان بودن است .

بر اساس این طرز فکر مرکز ملت یا دو.لت و حکومت قابل تنقید نیست چون خطای از آن صادر نمی شود چون از خطاء مصئون است و هرچه آن سرو خوبان ، پری چهر گل اندام می کند صواب است و بجا.

ملاحظه می شود که انکار از سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در برنامۀ پرویزی مماثلتی با خوارج دارد و آن اینکه خوارج محکمۀ و یا نهادی را بنام تفتیش عقاید ( محنه ) تشکیل داده بودند که صادر کنندۀ مجازات تا سرحد مرگ  بر علیه کسانی بود که در تخالف با طرز دید خوارج قرار داشتند و این همان نوع محکمۀ است که معتزله  نیزبنام تفتیش عقاید در زمان خلافت عباسیان بوجود آوردند و بسیاری از علمای عصر شانرا چون امام احمد حنبل رحمه الله علیه را به زندان انداختند و به زیر شکنجه گرفتند.

دیده می شود که در دور هندی انکار از سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ، غیر از قابلیت دریافت وحی ، تمام مناصب پیامبرانۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم را به به مرکز ملت منتقل می سازد و خلافت علی منهاج النبوه در اصطلاح منکرین سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم  در این دور در نوع بخصوص آن به  « مرکز ملت » تعبیر می شود .

می بینیم که انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم به انواع گوناگون استبداد و حرکت های  ضد آزادی  می انجامد که بطور خلاصه عبارتند از :

الف ـ در مماثلت با کمونیزم افلاطونی ( استبداد )

ب ـ در مماثلت با کمونیزم مارکسیستی ( تک محوری مستبدانه )

ت ـ  جوازی برای سیطرۀ قدرت غیر اخلاقی و اعطای صلاحیت به این قدرت در تشکیل قدرت حاکمه.

د ـ جواز ضرورت تشکیل نهاد های تفتیش عقاید برای حفظ سیطرۀ قدرت های غیر مشروع و یا برای ابقاء و استمرار افکار نادرست مانند نهاد های تفتیش عقاید در زمان خوارج و معتزله.

ذ ـ  امکان ایجاد هرج و مرج در جامعه با تبدیل کردن آزادی های مثبت مبتنی بر قانون و اخلاق به آزادی های منفی و افسار گسیخته  با ایجاد اغتشاش در فهم دینی با ظهور تأوئلاتی نو مختلف و متفاوت و بی شمار که بر ذهنیت های افراد بی شمار ابتناء دارند و انسجام فهم دینی را مخدوش می سازند و سازمان دهندۀ تضاد ها و تناقضات  در فهم دینی اند.

حاکمیت های چون پرویزی ها  که بر بنیاد انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم عرصۀ ظهمور می یابند روی تمام مستبدین تاریخ را سفید می کنند زیزا استبداد رأی ، مطلق گرائی و به اسارت کشیدن انسانها از مختصات اینگونه حکومت ها اند و مسلم است که انکار سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم راه هرگونه تأوئل و تفسیر نادرست را باز می کند که ماهیت اسلام را این تأوئل ها و تفسیر های نادرست متغیر و متحول جلوه گر می سازند و در این صورت قرائت های مختلف متضاد و متفاوت از اسلام به مشاهده میرسند و یکی هم قرائت خشونت آمیز خواهد بود که در دوره های تاریخی رنگ و لون متفاوت از خود ارائه داده  و خواهد داد .

وقتی برای یک فهم دینی درست و صحیح   از اسلام بر سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ترکیز می شود و بدون آنها فهم دینی ناقص ، نا تمام است که بلاخره به تضاد و تناقض می انجامد ، پس بهتر است که درین مقال بر ماهیت آنها ترکیز شود و برای این منظور مجموعۀ سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم همه تحت عنوان سنت مورد مطالعه قرار می گیرد. در اولین تلاش برای روشن سازی ماهیت سنت لازم است که سؤال سنت جیست ؟ را جواب داد.

سنت چیست ؟

سنت عبارت از افعال ، گفتار ، اوامر ، نواهی فیصله ها ، ارشادات ، تقریرات ، جواز عملکردها اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام داده اند  که به گونۀ های امت مسلمه و جامعۀ مسلمانان مسیر حرکت شانرا برای فهم دینی درست و صحیح در عرصه های گوناگون زندگی در انطباق با آن  مشخص و معیین کرده و می کند و خواهد کرد .

سنت بر دو گونه است و آن اینکه :

1 ـ سنت های مشهور ، عبارتند از سنت های اند که از تجربۀ زیستۀ تاریخی دورۀ رسالت رسول الله صلی الله علیه و سلم  نسل در نسل امت مسلمه استمرار دارند و به تمام کمال واضح و آشکار اند.

2 ـ سنت های غیر مشهور ، عبارتند از سنت های اند که عدۀ معدودی از اشخاص از آنها آگاهی یافته اند و عامۀ مردم بر آنها آگاهی نداشتند.

این سنت های غیر مشهور بودند که بعنوان احادیث جمع آوری شدند و نقطۀ آغاز روایت احادیث ، همین جمع آوری احادیث بشمار می آید.

نکتۀ قابل دقت این است که جعل احادیث نشان دهندۀ این امر در تجربۀ زیستۀ تاریخی مسلمانان در امتداد و استمرار تاریخ است که سنت از اهمیت فوق العاده در اخلاق ، حقوق ، قانون ، فیصله های قضائی ، عرصۀ فردی و اجتماعی برخوردار است و یکی از فرضیه های جاعلان احادیث این بوده است که میتوان با جعل احادیث یا جعل حدیثی تغییر دلبخواه را در تفکر دینی ایجاد کرد . تلاش جاعلان حدیث حاکی از اهمیت فوق العادۀ سنت در نزد امت مسلمه است و بعنوان مصدر دوم سروسامان دهندۀ عرصه های گوناگون زندگی بشریت است.

این هم مشهود است که چشم خیانت کار جاعلان در پی تحریف و یا انحراف گفتار و کردار انسان های مشهور دیگر در تاریخ ، نبوده اند زیرا گفتار و کردار شان تسلسل تاریخی را نتوانسه اند که حفظ کنند و گسسته و پراگنده در اوراق تاریخ به چشم می آیند و نه هم جایگاه قانونی و حقوقی و قضائی مستمر دارند و هم چنان در مناسبات افراد و اجتماع معیار مستمر رفتار ، کردار و گفتار نبودند ، بطور مثال اشعار بهترین شعراء در سیر تاریخی شان تغییرات بسیار جزئی را به نمایش می گذارند ، در ادبیات نثری هم همینطور و کتاب های دیگر ، از جعلکاری های جاعلان مصئون مانده اند و اگر تغییراتی هم در آن ها ایجاد شده اند قصدی نبوده بر علل و اسباب غیر قصد و عمد ابتناء دارند.

از اینکه سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم در متن تاریخ امت مسلمه هر زمان یک جریان زنده بوده است و دارومدار زندگی انسانها به آن بستگی دارد ، پس در برهه های زمانی مورد سؤی قصد افراد مغرض قرارگرفته است تا امیال و اغراض ناشایست شانرا با اینکار ناشایست تحقق بخشند .

ضرورت و اهمیت سنت چشمگیر و محسوس است و دلیل این ضرورت و اهمیت خیلی واضح و روشن است زیرا سنت به عنوان کانوینشنز conventions یا رسوم ، روایات یا تریدیشنز traditions ، و نظائر یا precedents برای یک مجموعۀ قانون گزاری ضرورت اند که در گفتار ، کردار ، اوامر ، نواهی و قضاوت ها تثبیت می شوند.

تقریرات ، ارشادات ، عمل کرد ها ، قضاوت ها ، توضیحات و تشریعات رسول الله صلی الله علیه وسلم اساس توضیح ، تفسیر و فهم دینی از قرآنکریم است و این از این جهت است که بسیاری از آیات قرآنکریم که مجمل اند بواسطۀ سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم توضیح داده می شوند و تفسیر می گردند که بطور مثال دو مورد را ذکر می کنیم :

1 ـ در رابطه با میراث و وصیت.

در این رابطه حکم عام بواسطۀ حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم خاص می شود ، آنگاه که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که ( لا وصیه لوارث ).

حکم عام وصیت از قرآنکریم فهمیده می شود و بر اساس این حدیث مبارک به شخص غیر وارث خاص می شود.

2 ـ تفسیر و توضیح آیۀ مبارکۀ 34 سورۀ مبارکۀ النساء.

در این توضیح و تفسیر ابعاد حقوقی و قانونی و اخلاقی « واضربوا » تعیین و مشخص می شوند .

در این مورد هم اگر تنها الفاظ قرآنکریم را بدون در نظر داشت سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در نظر گیریم و یا به عبارۀ دیگر اگر سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در توضیح و تشریح این آیۀ مبارکه مدخلیت داده نشوند ، تفسیر و توضیح ارائه شده ناقص ، نادرست به بوجود می آید که این خود عامل خشونت های خانوادگی و اجتماعی می شوند .( در این مورد به تحقیق اینجانب به مضمونی بنام « اهمیت سنت در تأویل احکام مجمل قرآنکریم در سایت تحلیل مراجعه شود.)

یکی از اعتراضات منکرین سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم این است که سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم متفق علیه نیست و ذرایع تحقیق آن مغشوش و مخدوش اند ، در جواب باید گفت که بلا شک و شبهه در تحقیق و تعیین برخی از سنت ها اختلاف است و در آئنده نیز این اختلاف سر بلند خواهد کرد و این گونۀ از اختلافی است  که در مورد تفسیر برخی از آیات مبارکۀ قرآن مجید و مصادیق حکمی آن ها وجود دارد و این اختلافات تفسیری سبب نشده اند که قرانکریم را کنار نهاد و از آن فاصله گرفت پس دلیل چیست که در اختلافات این چنینی از سنت باید فاصله گرفت و آنرا ترک کرد و یا به کنار نهاد.

باید خاط نشان کرد که اختلاف رأی ، تفسیر و تأویل در قرآنکریم سبب نمی شود تا حیثیت قانونی قرآنکریم از بین برود ، به همین گونه اختلاف تحقیق در مورد سنت هم مانع حیثیت قانونی آن نیست و تا حال قانونی وجود ندارد و یا که اساسات آن مورد اختلاف نباشد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


6 − 6 =