نویسنده: فضل الرحمن فقیهی هروی استاد دانشگاه هرات

مقدمهQu.Ka

در یکی از صفحات مجازی توسط یکی از مدعیان نواندیشی، ادعا شده بود که گویا اسلام دینی محدود در مکۀ معظمه و اطراف آن بوده و قرآن کریم کتابی ویژۀ مردم مکه و نواحی کنار آن بوده است. نویسنده ادعا کرده که گویا صحابه اعم از خلفای راشدین و خلفای اموی و عباسی، بعد از رحلت پیامبر اسلام، برخلاف هدایات قرآن و برخلاف سیره و سنت نبوی به منظور کشورگشایی، اسلام را دینی جهانی و جاودانی معرفی کردند تا به اهداف کشورگشایی شان برسند.

همچنان ادعا کرده که گویا علمای اسلام اعم از متکلّمان، فقها، مفسّران و محدّثان در پهلوی خلفا و حاکمان خاموش ننشستند بلکه به تأویل نصوص پرداختهاند و آیین اسلام را جهانی معرفی داشتهاند.

نویسندۀ آن مطلب به گونۀ مستقیم و غیرمستقیم، همه مسلمانان، اعم از خلفای راشدین، سایر صحابه، تابعین و اتباع تابعین و نیز علمای امت اسلامی در تمام عرصههای دانش را به خلافکاری در برابر قرآن و سنت نبوی متهم داشته است. او ادعا داشته که گویا الله متعال، دین اسلام، قرآن کریم و پیامبر اسلام را مخصوص و محدود به مکه و اطراف آن فرستاده است و پیامبر اسلام نیز چنین عمل کرده و جز مکه و اطراف آن را دعوت نکرده است. اما این امت اسلامی بودند که از اولین دورۀ خلفای راشدین بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم، تا آخرین دوره یعنی هماکنون، خیانت ورزیدهاند و برخلاف دستور قرآن و سنت نبوی، اسلام را جهان شمول معرفی داشتهاند.

این مقاله برآن است تا این اتهام را به بحث پژوهشمندانه بگیرد و این موضوع را تبیین کند و به این پرسشها پاسخ دهد که آیا اسلام در پرتو نصوص شرعی کتاب و سنت و منطق عقلانی، شریعتی جهان شمول است یا مخصوص ام القری و اطراف آن؟

چون از جانب نویسندۀ آن مطلب، همه امت اسلامی اعم از صحابه و تابعین و اتباع شان و نیز علمای امت اسلامی به خیانت ورزی متهم شدند، لذا کردار و گفتار شان در نگاه آن نویسنده حتمًا و یا شاید اعتبار ندارد. بنابراین مقالۀ حاضر برآن است که موضوع «جهانی بودن اسلام و ادعای محدود بودن آن در ام القری و اطراف آن» را تنها در پرتو سه چیز: قرآن کریم، سنت نبوی و براهین عقلانی به گونۀ کوتاه به بحث و پژوهش بگیرد.

نخست- بیان کیفیت دعوت اسلام در نصوص قرآنی

آیات کلام الهی در مواضع متعدد به کیفیت دعوت اسلامی و اینکه آیا این شریعت، جهانی است یا ویژۀ مکانی مخصوص، خوشبختانه دلالت دارند و میتوانند برای ما پاسخ بدهند. این آیات یا به گونۀ صریح و یا غیر مستقیم، اما مستدل به این موضوع پرداختهاند که در زیر به تبیین این موارد پرداخته میآید.

الف. تصریح به جهانی بودن محتوای قرآن کریم

قرآن کریم، به حیث بنیادیترین اساس دعوت اسلامی و به حیث قانون اساسی جاودان شریعت اسلام، این آیین آسمانی مطرح است. این کتاب بر پیامبر اسلام به حیث اساس شریعت وی فروفرستاده شده است؛ همچنان که الله متعال برای هریک از پیامبران کتابی را به حیث قانون و طرز العمل شریعت شان ارزانی کرده بود. اما یکی از فرقهای بارزی که این کتاب آسمانی با سایر کتابهای آسمانی دارد، اعجاز آن است که هرگز قابل تغییر نیست و کسی در آن تحریف وارد کرده نمیتواند.

آیاتی از قرآن کریم بیانگر ایناند که این کتاب آسمانی، دستوری است جهانی که محدود به مکان و قوم خاصی نیست. بلکه به همه جهان و کرۀ خاکی دعوت آن عمومیت دارد. الله متعال ضمن اینکه برای پیامبر اسلام دستور داده برای مردم بگوید که در دعوت خود، مزد و پاداشی از آنان توقع ندارد، جهانی بودن قرآن کریم را در آیاتی به طور صریح اعلام داشته است؛ همچنان که هیچ عقل سلیم و غیر معاند از آن چشم پوشی نمیکند.

در سورۀ انعام فرموده است:

«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِینَ»[الأنعام: 90]

(بگو بر رساندن این دین از شما پاداشی نمیخواهم، این [قرآن] جز تذكُّرى براى جهانیان نیست).

در سورۀ یوسف نیز با محتوای شبیه آن فرموده است:

«وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ» [یوسف: 104]

(و تو بر این [كار] پاداشى از آنان نمىخواهى این [قرآن] جز پندى براى جهانیان نیست).

باز در سورۀ «ص» فرموده است:

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ»[ص: 87]

(این [قرآن] جز پندى براى جهانیان نیست).

به همین گونه در سورۀ تکویر باز با عین عبارت فرمود است:

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ» [التكویر: 27]

(این [قرآن] جز پندى براى جهانیان نیست).

باز در سورۀ قلم نیز با اندک تفاوتی در لفظ فرموده است:

«وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ» [القلم: 52]

(این [قرآن] جز پندى براى جهانیان نیست).

دو لفظ «ذِكْرَى لِلْعَالَمِینَ» و «ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ» که در این آیات آمده بیانگر این است که قرآن کریم، برای همه جهانیان آمده است. چه «عالمین» یعنی همه کسانی که در این جهان ما زندگی میکنند و همه را شامل میشود. بنابراین همه این آیات کلام الهی به گونۀ صریح دلالت دارند که آیین اسلام، دعوتی جهانی است که به هیچ قوم و منطقهیی مخصوص ساخته نشده است. همه جهان بشری را تحت پوشش دارد و برنامۀ وسیعی فرازمانی و فرامکانی را برای بشریت عرضه داشته است.

حال باید از مدعیان نواندیشی که محدودیت اسلام به ام القری و اطراف آن را ادعا کردهاند پرسید، چه گونه این ادعای آنان میتواند درست باشد؟ در حالی که این آیات صراحت دارد که قرآن کریم، به مثابۀ پندی و قانونی برای همه جهانیان آمده است؟

آیا این ادعا جز دروغی آشکار چیز دیگری بوده میتواند؟ و آیا این ادعای شان، تهمت بستن بر الله و کلام او نیست؟

آیا جای آن نیست که مدعیان چنین حرفهای نادرست از خدا بترسند و اگر نمیترسند از بندگان او کمی حیا کنند و خجالت بکشند؟

ب. تصریح به جهانی بودن رسالت محمّدی

در قرآن کریم پیامبر اسلام شخصیتی معرفی شدهاند که نه تنها برای مردم عرب و برای مردم مکه و اطراف آن بلکه رحمتی برای همه جهانیان دانسته شدهاند. الله متعال در سورۀ الانبیاء در مقام خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم چنین فرموده است:

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»[الأنبیاء: 107]

(و تو را [ای پیامبر]جز رحمتی برای[همه] جهانیان نفرستادیم).

در جای دیگر، در نزول و خوانش آیات کتاب الهی بر پیامبر صلی الله علیه وسلم، از ستم بر جهانیان انکار صورت گرفته است. این بدان معناست که مخاطب این کتاب الهی، یعنی قرآن کریم و پیام رسالت، همه جهانیاناند؛ نه قوم و منطقۀ ویژهیی. در سورۀ آل عمران میخوانیم:

«تِلْكَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ یرِیدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِینَ»[آل عمران: 108]

(این آیههای الله است که بر تو به راستی میخوانیم و الله ستم بر جهانیان را نمیخواهد).

یعنی خطاب این آیات ما و پیام رسالت تو ای پیامبر، همه مردم جهاناند، اگر خوانش و فرستادن آنها به حق نبودی، بر همه جهانیان ستمی روا داشته میشد و حال نه تنها که ستمی نیست، بلکه رحمتی برای آنان است.

در سورۀ فرقان نیز، هم محتوای آیات کتاب الهی قرآن کریم و هم رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم، به حیث هُشداردهندهیی برای همه جهانیان دانسته و معرفی شده است. در آنجا آمده است:

«تَبَارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیكُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»[الفرقان: 1]

بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بندۀ خود فرقان [قرآن کریم] را نازل فرمود تا براى جهانیان هشداردهندهاى باشد).

به همین گونه در سورۀ سبأ به عمومیت دعوت پیامبر اسلام تصریح شده که هیچ شخص منصف نمیتواند از آن انکار نماید. در آنجا پیامبر اسلام به حیث مژده بخش و هشداردهنده برای همه جهان بشریت چنین معرفی شده اند:

«وَما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً» … (سبأ: 28)

(و ما تو را نفرستادیم؛ مگر مژده بخش و هشدار دهنده برای تمام مردم).

در سورۀ اعراف عمومیت دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین توثیق شده و تصریح گردیده است:

«قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیكُمْ جَمِیعًا…» [الأعراف: 157]

(بگو ای مردم، من فرستادۀ الله به سوی همگی تان هستم…).

باز در جای دیگر در سورۀ الانعام به عمومیت دعوت پیامبر اسلام به همه کسانی دلالت دارد که دعوت برای آنان برسد و به مکان و قوم خاصی اختصاص نیافته است. در آنجا آمده است:

«وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ» [الأنعام: 19]

(و این قرآن به من وحی شده تا به وسیلۀ آن هم شما و هم هرکسی را که به او برسد هشدار دهم).

کاربرد عبارت «لِلْعَالَمِینَ= برای جهانیان» و نیز عبارت «كَافَّةً لِلنَّاسِ= به همه مردم» و نیز عبارت «وَمَنْ بَلَغَ= و به هرکه برسد» در این آیات متبرکه به طور قطع، بیانگر عمومیت دعوت قرآن کریم و پیام آن به همه مردم روی زمین است که همه مناطق جهان و همه مردم آن را شامل میشود.

بااستدلال به این آیات متبرک، جهانی بودن پیام رسالت و محتوای قرآن کریم و دعوت اسلامی همانند خورشید روشن میشود. چه گونه دعوت قرآن و پیام رسالت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم، جهانی نبوده است، در حالی که نصوص صریح قرآن کریم به جهانی بودن آن تأکید داشته و این دعوت و رسالت را «رحمتی برای جهانیان» و «هشداری برای جهانیان» و «برای تمام مردم» معرفی داشته است؟

حال باید از دگراندیشان مدعی نواندیشی و مدعی محدودیت دعوت اسلامی به «ام القری و من حولها» پرسید، آیا این آیات را ندیدهاند و نخواندهاند؟

آیا اندکی در لفظ و محتوای این آیات اندیشیدهاند؟ آیا گوشی برای شنوایی و قلبی برای دریافت و چشمی برای دیدن حق دارند؟

چه طور از همه این آیات صریح مبنی بر جهانی بودن دعوت و پیام رسالت پیامبر اسلام چشمپوشی میکنند و توطئههای دشمنان اسلام و مستشرقان را نشخوار میکنند؟

و سرانجام آیا از الله نمیترسند و از مردم با ارائۀ چنین دروغها و اتهاماتی بر کلام الله، شرم نمیدارند؟

اینان مصداق این حکم قرآن کریم نخواهند بود که فرموده است:

«إِنَّ الَّذِینَ یفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا یفْلِحُونَ» [النحل: 116]

(همانا کسانی که بر الله دروغ را افترا میکنند رستگار نمیشوند).

ج. تصریح به خاتمیت، دلیل بر جهانی بودن

یکی از دلایل عمومیت دعوت اسلام و قرآن و پیام رسالت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم، خاتمیت پیامبر اسلام است. چه گونه دعوت اسلامی عام نباشد، در حالی که بعد از پیامبر اسلام دیگر پیامبری نمیآید و کتابی دیگر نازل نمیشود و دین آسمانی دیگری پدید نمیآید. قرآن کریم در بارۀ این موضوع فرموده است:

«مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمًا» [الأحزاب: 40]

(محمد پدر هیچ یك از مردان شما نیست ولى فرستادۀ خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزى داناست).

خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم، مستلزم عمومیت پیام رسالت و دعوت اسلام به همه بشریت است؛ چه دیگر پیامبری نه در زمان آنحضرت و نه تا روز رستاخیز دیگر آمدنی نیست. لذا ختم نبوت به عمومیت دعوت دلالت دارد و این میرساند که خود پیامبر اسلام، دعوت شان را جهانی میدانستند؛ جهانی اعلام داشتند و جهانی کار کردند. صحابه نیز با چنین مبنایی بیرق دعوت اسلامی را به دوش کشیدند و تا اقصی نقاط جهان رساندند.

حال مدعیان نواندیشی، چه گونه بر پیامبر اسلام دروغ میبندند؟ چه گونه دعوت عام او را مخصوص ام القری میدانند و به دروغ عملی را به او نسبت میدهند که او نخواسته و برخلاف آن علم کرده و هدایت داده است؟

مگر آنان با این دروغگویی خود بر قرآن کریم، شامل این آیۀ قرآن کریم نمیشوند که فرموده است:

{انْظُرْ كَیفَ یفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْمًا مُبِینًا} [النساء: 50]

(ببین چه گونه بر الله دروغ بر میبندد و این کار گناهی آشکار است).

دوم- بیان کیفیت دعوت اسلام در سنت نبوی

نصوص احادیث نبوی بیانگر عمومیت دعوت اسلامی است و ادعای محدودیت به ام القری و اطراف آن را مردود معرفی میدارد؛ همچنان که محدودیت آن به مردم عرب را نیز رد میکند. بلکه ثابت میسازد که دعوت اسلام و پیام رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم به همه امتهای روی زمین و همه مناطق آن عمومیت داشته است. این موضوع در چند مورد به بحث گرفته میشود.

الف. تصریح عمومیت دعوت به همه مردم

احادیث صحیح نبوی بیانگر عمومیت دعوت و پیام رسالت پیامبر اسلام به همه مردم جهان است و به هیچ قوم و گروه خاص یا منطقۀ ویژه اختصاص نیافته است. در حدیثی به روایت امام بخاری از جابر بن عبد الله آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند که به من پنج چیزی داده شده که به کسی پیش از من داده نشده است. ایشان در ضمن آن ویژگیها، عمومیت دعوت خویش را یکی از آنها معرفی داشته بدین گونه یاد کردند:

«وَكَانَ النَّبِی یبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً»(بخاری: حدیث335).

(و هر پیامبری به سوی قوم خاص خود فرستاده میشد و اما من به سوی عموم مردم فرستاده شدم).

در روایت امام مسلم همین حدیث با این عبارت ذکر شده است:

«كَانَ كُلُّ نَبِی یبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً، وَبُعِثْتُ إِلَى كُلِّ أَحْمَرَ وَأَسْوَدَ…»(مسلم: حدیث521)

(هر پیامبری به سوی قوم خاص خود فرستاده میشد و اما من به سوی همه نسلهای سرخ و سیاه فرستاده شدم).

این حدیث بیانگر آن است که دعوت و پیام رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم منحصر به مردم ام القری (مکه) و مناطق اطراف آن نبوده است؛ بلکه به همه مردم جهان برای همیشه عمومیت داشته است. بنابراین ادعای اختصاص دعوت و پیام رسالت اسلام به جایی خاص و کشوری ویژه هیچ پشتیبانۀ منصوص ندارد و ادعای بیبنیاد و خلاف روح اسلام و نصوص احادیث نبوی است.

حال باید از مدعیان نواندیشی که دعوت پیامبر اسلام و پیام شان را خاص به ام القری و اطراف آن میدانند پرسید؛ چه گونه چنین دروغی را برخلاف دستور خود پیامبر اسلام به ایشان نسبت میدهند؟

چرا برخلاف احادیث نبوی چنین ادعای بیبنیادی را به اسلام و پیامبر اسلام نسبت میدهند؟ مگر ایشان مشمول این حدیث نبوی نمیباشند که فرموده است:

«وَمَنْ كَذَبَ عَلَی مُتَعَمِّدًا فَلْیتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»(بخاری: حدیث110).

(هرکه بر من دروغ بربندد جای خود را از آتش دوزخ بگیرد).

ب. تصریح عمومیت دعوت به یهودیان و نصرانیان

یکی از دلایل عمومیت دعوت و پیام رسالت نبوی به همه جهانیان، دعوت اسلام به یهودیان و نصرانیان و منسوخ اعلام داشتن دو آیین یهودیت و نصرانیت است.

از ادیان زنده آسمانی و پر از پیروان در زمان بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم، یهودیت و نصرانیت بود. اگر قرار بوده باشد که مطابق ادعای برخی کسان نواندیش، دعوت اسلام به ام القری و اطراف آن اختصاص میداشت و محدود میبود، باید این دعوت متوجه یهودیان و نصرانیان نمیشد و شریعت و راه و ورش آنان را منسوخ و بیاعتبار اعلام نمیداشت. این در حالی است که پیامبر اسلام آیین یهودیت و نصرانیت را با آمدنش منسوخ و بیاعتبار اعلام داشتند و پیروان آن دو آیین را مکلف دانستند به اسلام درآیند. هنگامی که آنان به اسلام نگراییدند و ایمان نیاوردند، مبارزه با آنان آغاز شد و این امر در آیات متعدد از قرآن کریم نیز انعکاس یافته است.

در این مورد که یهودیت و نصرانیت با آمدن اسلام منسوخ شدهاند و دعوت اسلام به همگی عام است، دلایل زیادی وجود دارد. از جمله در حدیثی به روایت امام مسلم از ابی هریره آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ، لَا یسْمَعُ بِی أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ یهُودِی، وَلَا نَصْرَانِی، ثُمَّ یمُوتُ وَلَمْ یؤْمِنْ بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ، إِلَّا كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ»(مسلم: حدیث153)

(سوگند به آن کسی که جان محمد به دست اوست، هیچ کسی از این مردم، یهودی باشد یا نصرانی دعوت من را نمیشنود که بمیرد و به آنچه من بدان فرستاده شدم ایمان نیاورد، مگر اینکه از جملۀ اهل آتش دوزخ میباشد).

این حدیث نبوی عمومیت دعوت پیامبر اسلام به همه مناطق نصرانی نشین و یهودی نشین جهان را ثابت میسازد؛ همچنان که سایر روایات و حتی مدلول نصوص قرآنی بیانگر چنین عمومیتی است. حالا از مدعیان محدودیت دعوت اسلامی باید پرسید:

آیا این روایات عمومیت دعوت اسلام به فراتر از ام القری را نمیرساند؟

آیا امپراتوری روم مسیحی با آن همه ساز و برگ خود که به اساس این احادیث نبوی، مشمول عمومیت این دعوت میشود، در تحت ام القری و اطراف آن داخل است؟ یا اینکه از این حوزه بیرون است؟

حقیقت این است که روح دعوت اسلامی عمومیت داشته و پیامبر اسلام آن را برای همه بشریت اعم از عرب و عجم و سیاه پوست و سرخ پوست در تمام جهان عرضه داشتند و توسط پیروان برحق شان این آیین جامع و کامل انتشار یافت. همه شرایع با آمدن اسلام منسوخ شدند و باید همه مردم به این آیین پاک و جامع و کامل روی بیاورند و بدان عمل نمایند.

ج. تجهیز جیش اسامه دلیل عمومیت پیام رسالت

تجهیز جیش اسامه از جانب پیامبر اسلام در آخرین سال و روزهای عمر شان به قصد فرستادن آن لشکر به سوی شام و فتح آن مناطق، این ادعای نویسندۀ مطلب مذکور را رد میکند که ادعا نموده بود پیامبر اسلام، دعوتش را در ام القری و اطرافش مخصوص میدانسته و از اینرو «هیچ گاه عزم نکرد اسلام را فراتر از آن جغرافیا تبلیغ کند».

روایات صحیحی نقل شده که پیامبر اسلام لشکری را به سرکردگی اسامه بن زید تجهیز نمودند تا به شام بفرستند. اما قبل از رفتن لشکر بیمار شدند و از جهان رحلت نمودند. ایشان حتی وصیت نمودند تا آن لشکر به مقصدش روان شود و این کار توسط خلیفۀ اول صورت گرفت.

عبد الرزاق صنعانی در المصنف(حدیث: 9933) و اما طبرانی در المعجم الکبیر(حدیث: 3891) روایت کردهاند که از وصایای پیامبر صلی الله علیه وسلم یکی فرستادن لشکر اسامه به سوی شام بود.

به اساس نقل کتب معتبر سیر همانند واقدی در المغازی(1409: 3، 1121) بعد از رحلت شان خلیفۀ اول اسلام به اساس همان وصیت بود که با وجود مشورۀ برخی از صحابه به عدم فرستادن آن لشکر به شام، باز هم آن لشکر را فرستاد و اسامه با لشکر خویش بدانجا رهسپار شد و پیروزمندانه آنجا را فتح نمود.

این روایت مستند و تاریخی ثابت میسازد که دعوت اسلام و پیام رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم به ام القری و اطراف آن خاص نبوده بلکه به همه جهان عمومیت داشته و ادعای محدودیت آن به ام القری و اطراف آن بیبنیاد و

نادرست است. یعنی که پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم خود شان به انتشار دعوت به سایر مناطق جهان غیر از ام القری اقدام کردند. لذا ادعای مدعیان نواندیشی مبنی بر محدود سازی دعوت اسلامی و پیام نبوت به ام القری بسی نادرست و غیر مستند است.

د. ارسال دعوتنامهها به قدرتهای سیاسی بزرگ

روایات صحیحی از احادیث نبوی بیانگر آناند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم با ارسال نامه هایی فرمانروایان بزرگ جهان آن روزگار را به اسلام فراخواندند. این امر بیانگر عمومیت دعوت اسلام و قرآن و پیام رسالت آنحضرت بوده است و به گونۀ صریح محدودیت دعوت به ام القری را مردود میسازد.

امام مسلم حدیثی را از انس رضی الله عنه چنین روایت کرده است:

«أَنَّ نَبِی اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ كَتَبَ إِلَى كِسْرَى، وَإِلَى قَیصَرَ، وَإِلَى النَّجَاشِی، وَإِلَى كُلِّ جَبَّارٍ یدْعُوهُمْ إِلَى اللهِ تَعَالَى»(مسلم: حدیث2774)

(هرآیینه پیامبر صلی اله علیه وسلم به سوی کسری، به سوی قیصر و به سوی نجاشی و به سوی هر زورمندی نامه فرستادند که آنان را به سوی دین الله فرا میخواندند).

این کسری، پادشاه امپراتوری فارس بود؛ همچنان که قیصر پادشاه امپراتوری روم و نجاشی پادشاه حبشه بوده است. حال از مدعیان نواندیشی، که ادعا میکنند پیامبر اسلام، دعوتش را محدود در ام القری میدانسته باید پرسید:

– در صورتی که دعوت پیامبر اسلام محدود به ام القری بوده، پس فرستادن این نامهها به چه منظور بوده است؟

– آیا فرستادن نامه و دعوت بزرگترین قدرتهای سیاسی جهان به اسلام دلیل عمومیت دعوت اسلام به جهانیان نیست؟

– آیا عملکر خلفای راشدین و ادامه دادن فتوحات اسلامی، متابعت از پیامبر بوده یا همچنان که شما ادعا کردید تخلف از سنت نبوی بوده است؟

– چرا این نواندیشان بر پیامبر اسلام دروغ بر میبندند و چرا به دروغ خلفای راشدین و سایر صحابه را تخلف ورزی از سیرۀ پیامبر اسلام متهم میدارند؟

ھ. مژدهدهی پیروزی امت بر امپراتوریهای جهان

به همین گونه پیامبر اسلام، امت خویش را به پیروزی بر قدرتهای بزرگ جهانی آن روزگار مژده دادند که این بیانگر عمومیت دعوت اسلام و جهانی بودن آن است. چه گونه دعوت اسلام میتواند محدود به ام القری و اطراف آن باشد؟ در حالی که ایشان امت خویش را به فتح امپراتورهای بزرگ جهان بشارت دادند.

امام مسلم حدیثی را از نافع بن عتبه روایت نموده است که گفت: من از پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم چهار کلمه را حفظ دارم که آنها را به دستم شمردند و چنین فرمودند:

«تَغْزُونَ جَزِیرَةَ الْعَرَبِ فَیفْتَحُهَا اللهُ، ثُمَّ فَارِسَ فَیفْتَحُهَا اللهُ، ثُمَّ تَغْزُونَ الرُّومَ فَیفْتَحُهَا اللهُ، ثُمَّ تَغْزُونَ الدَّجَّالَ فَیفْتَحُهُ اللهُ»(مسلم: حدیث2900).

(با جزیرة العرب جهاد می کنید، آن را الله فتح می کند؛ سپس فارس را و آن را الله فتح می کند؛ سپس با روم میجنگید پس الله آن را فتح می کند سپس با دجال میجنگید پس آن را الله فتح میکند ).

این حدیث نبوی، ضمن اینکه بیانگر عمومیت دعوت اسلام و فتح سرزمینهای بزرگی است، می رساند که نه این است که اسلام را صحابه و خلفای امت اسلامی برخلاف نظر و هدایت کتاب و سنت به منظور کشورگشایی توسعه داده باشند، بلکه این فریضۀ الهی بوده که باید توسط آن مردان بزرگ به اقصی نقاط جهان رسانده میشده است.

اسلام دعوتی جهانی است و باید به همه اقوام و نژادها و نسلها رسانده شود و حاملان این دعوت، در قدم نخست صحابه و سپس تابعین و اتباع شان بودند و سپس این وظیفه به امت اسلام به ارث رسیده و در تمام ادوار تاریخ، گروهی این لوا راه به دوش می کشند و این به حیث روح دین و سرشت این آیین است که باید عملی شود.

سوم- نقد استدلال نظریۀ محدودیت اسلام به ام القری

اما اینکه مدعیان محدودیت اسلام در ام القری(مکه) و اطراف آن به آیههای سورههای الشوری و الانعام استدلال نمودهاند بسی بی بنیاد و سست است که اصلا قابل قبول نمیتواند باشد. آنان میگویند که چون در این آیات آمده است: «ِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَمَنْ حَوْلَها= ام القری و اطراف آن را هشدار دهی»(الشوری: 7- الانعام: 92)، این بدان معناست که دعوت اسلام در ام القری که مکۀ مکرمه است و اطراف آن محدود است.

این استدلال نمیتواند درست باشد؛ به چند دلیل:

– نخست آنکه آیات قرآن با هم در تضاد نمیباشند و از آنجا که آیات متعددی که ما به نقل آنها پرداختیم، دعوت اسلام را عام و جهان شمول میداند، لذا منظور از « وَمَنْ حَوْلَها» در این آیات- نه حوالی نزدیک مکه- بلکه سایر جایهای غیر مکه- الی ما لانهایه- در تمام روی زمین است. بنابراین دعوت اسلام، فراگیر و جهانی است و هیچ گاهی به مکه و اطراف آن خاص نبوده است؛ چنانچه روح دعوت اسلامی آن را تقاضا میکند و پیامبر اسلام عملًا به مقدمات انتشار اسلام به اقصی نقاط جهان اقدام کردند و بعدها این کار توسط لشکر اسلام تحقق یافت.

– ثانیًا اگر استدلال به عبارت «وَمَنْ حَوْلَها» بر محدودیت اسلام در مکه و اطراف آن درست باشد، پس باید به آیۀ مبارکۀ «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ»(الشعراء: 214) نیز استدلال جسته شود و ادعا شود که دعوت اسلام، فقط خانوادگی بوده و نباید پیامبر اسلام دیگر مردم و سایر اقوام را دعوت میکردند؛ چه معنای آیه این است که «اقوام و خویشاوندانت را هشدار بده». حال آنکه هیچ کسی به چنین مفهومی قایل نیست.

بنابراین، مطابق رأی برخی از اهل تفسیر، نخست پیامبر اسلام مأمور شده بودند، اقوام و خویشاوندان خود را دعوت کنند، سپس مردم مکه و اطراف نزدیک آن و سپس همه مردم جهان را دعوت کنند. بنابراین دعوت اسلام جهان شمول بوده اما این امر به تدریج صورت گرفته است.

بر مبنای این ملاحظات، استدلال به آیات مذکور از جانب مدعیان محدودیت اسلام در ام القری و اطراف آن بسی بیبنیاد است و برگرفته از افکار ضد اسلامی یهود در قدیم و افکار مستشرقان معاصر است، چنانچه این ادعا از جانب مستشرقان به کرّات و مرّات صورت گرفته است[سید قطب: ج 2، ص 1148]. به همین گونه در دوران قدیم و صدر اسلام، همیشه این ادعا از جانب یهودیان میشده که اسلام و دعوت پیامبر اسلام را دعوتی مخصوص ام القری میدانستند تا یهودیان را از ایمان آوردن و شمول در اسلام جلوگیری نمایند [رضا: ج7، ص 517]. بنابراین ادعای محدودسازی اسلام به ام القری و اطراف آن، از جانب یک عده مدعیان نواندیشی، نظر خود شان نیست تا به اساس یک اندیشه مطرح شده باشد؛ بلکه برگرفته از تفالههای یهودیان و مستشرقان است که سالهای سال از پیش مطرح شده و جایی را هم نگرفته است.

چهارم- بررسی کیفیت دعوت با منطق عقلانی

ادعای محدودسازی اسلام و دعوت اسلامی و پیام رسالت پیامبر اسلام به ام القری و اطراف آن، با منطق عقلانی روحیۀ اسلام و قرآن کریم و سنت نبوی سازگار نیست؛ زیرا اگر شریعت اسلام را با مقایسه به سایر شرایع پیشین بررسی شود چند ویژگی را داراست. این ویژگیها با محدودیت در ام القری از نگاه عقل و منطق درست نمیآید و حتی یک شخص عادی آن را پذیرفته نمیتواند.

اسلام شریعتی است که به حیث آخرین شرایع آسمانی آمده است. از جانب دیگر آیینهای مسیحیت و یهودیت هم توسط قرآن کریم منسوخ شدهاند؛ چنانچه مدعیان نواندیشی که آن را میخواهند محدود در ام القری و ماحولها بدانند نیز به این دو ویژگی اسلام و نسخ آیینهای دیگر قایلاند.

حال اگر قرار باشد به اساس ادعای آنان اسلام، محدود در ام القری باشد، پس سایر ملل جهان تکلیف شان چه میشود؟ آنان از چه دینی پیروی کنند؟ الله را مطابق کدام شریعت بپرستند؟ و آیا محرومیت آنان از شریعتی الهی معقول است؟ قطعًا که معقول نیست. چه قرآن کریم فرموده است:

«وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا» [الإسراء: 15]

(و ما هیچ کسی را عذاب کننده نیستیم تا پیامبری را بفرستیم).

بدین اساس باید دعوت پیامبر اسلام به حیث آخرین پیامبر الهی و دین اسلام به حیث آخرین شریعت آسمانی عام باشند تا همه جهانیان آن را بپذیرند و از این نعمت بزرگ الهی بهرهمند شوند.

از جانب دیگر اتهام اینکه گویا جهانی شدن اسلام، نه توسط قرآن کریم و نه توسط پیامبر، بلکه توسط صحابه و کسانی بعد از ایشان صورت گرفته بسی نادرست و بی بنیاد دانسته میشود. چه چنین کاری تخلُّف از منهج قرآن و نبوَّت تلقی میشود و یک خیانت بزرگ است. چه گونه همه صحابه- به فرض محال خیانت ورزی خلفای راشدین یا زمامداران بعدی- در برابر تخطی حاکمان سیاسی سکوت میکردند؟ صحابه که همیشه حتی گاهی بر خلفای راشدین انتقادهایی کردند و پاسخ شنیدند و حتی با جزئی ترین کار، خلفا را مورد بازپرس قرار میدادند و پاسخ قناعت بخش میخواستند و شواهدی مستند در این باره وجود دارد.

بنابراین باید حتمًا دعوت پیامبر اسلام به حیث آخرین دعوت و شریعت و به حیث ناسخ یهودیت و مسیحیت و ناسخ سایر شرایع، جهان شمول و زمان شمول باشد و برای همیشه تا رستاخیز باقی باشد.

نتیجه بحث

از آنچه در این نوشته به بحث گرفته شد این نتایج به دست میآید:

– اسلام همان گونه که آخرین شریعت الهی و آسمانی است، شریعتی جهان شمول است که در محدودۀ امالقری و اطراف آن خلاصه نمیشود؛ بلکه آمده است تا همه جهان را تحت پوشش و سیطرهاش قرار دهد و برای این امر برنامههای جامع و کامل و مطابق با طبیعت بشر در درازنای زمان دارد که هیچ گاه کهنه نمیشود.

– نصوص شرعی کتاب و سنت صحیح نبوی، بیانگر عمومیت دعوت و شریعت اسلام به همه جهانیان از همه اقوام و ملل جهان و از همه مناطق و سرزمینهاست. این دعوت به کشور و قوم و منطقۀ خاصی نمیتواند محدود باشد. لذا دعوت اسلام و پیام رسالت نبوی، پیامی عام و جهان شمول بوده است.

– محدوددانستن اسلام و دعوت اسلامی به ام القری و اطراف آن، همان گونه که با صریح نصوص شرعی و روح دعوت اسلامی در تضاد است، هیچ منطق عقلانی ندارد و از نگاه عقل با توجه به قواعد ثابت اسلام، مردود شناخته میشود؛ حتی یک آدم عادی چنین ادعایی را نمیتواند بپذیرد و با عقل و خرد انسانی آن را مردود میداند.

– ادعای محدود شناختن اسلام به ام القری و اطراف آن، امری تازه نیست که مدعیان نواندیشی از خود آن را مطرح کرده باشند. بلکه این امر از دیر باز در صدر اسلام و در قرون متوالی توسط یهودیان مطرح می شده است و در دوران معاصر توسط مستشرقان نیز مطرح شده است و در کتب گوناگون بدان اشاره و تصریح شده است. ادعای کنونی

نواندیشان در حقیقت نشخوار تفالههای یهودیان قدیم و مستشرقان معاصر است که از جانب اینان به منظور به اجرا گذاشتن پروژههای استکباری در منطقه و کشورهای اسلام امروزه مطرح میشوند.

– اسلام آیینی جهانی است و بخواهند و نخواهند سرشت و روح آن همگانی و جهان شمول است. این آیین همیشه خواهد بود و تا رستاخیز بزرگ ادامه خواهد یافت. ادعاهای نادرست و اتهامات دروغین، این آیین پاک را هیچ تأثیر منفی وارد نمیکند و این آیین همیشه استوار باقی خواهد بود.

«یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» [الصف: 8]

فهرست منابع

1. قرآن کریم.

2. بخاری الجعفی، أبو عبدالله محمد بن إسماعیل. (1422). الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلى الله علیه وسلم وسننه وأیامه = صحیح البخاری. المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر. چاپ اول، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی).

3. رضا، محمد رشید بن علی رضا بن محمد شمس الدین بن محمد بهاء الدین بن منلا علی خلیفة القلمونی الحسینی. (1990 م). تفسیر القرآن الحكیم (تفسیر المنار).مصر: الهیئة المصریة العامة للكتاب.

4. سید قطب، ابراهیم حسین الشاربی. (1412). فی ظلال القرآن. چاپ هفدهم، بیروت- القاهره: دار الشروق.

5. صنعانی، : أبو بكر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحمیری الیمانی. (1403). المصنف. المحقق: حبیب الرحمن الأعظمی، چاپ دوم، بیروت: المكتب الإسلامی.

6. طبرانی، أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی. (1415 هـ – 1994 م)). المعجم الكبیر. المحقق: حمدی بن عبد المجید السلفی، چاپ دوم، قاهره: مكتبة ابن تیمیة.

7. قشیری النیسابوری، أبو الحسن مسلم بن الحجاج. (بیتا). صحیح مسلم (المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم. المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

8. واقدی، محمد بن عمر بن واقد السهمی الاسلمی. (1409/1989). المغازی. تحقیق: مارسدن جونس، چاپ سوم، بیروت: دار الاعلمی.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


− 1 = 2