نویسنده : داکتر اسرار احمد

مترجم : عبدالبصیر صهیب صدیقی

انتشار مجدد : 02 رمضان 1443 هجری مطابق به 03.04.2022
تذکر : تقدیم به آنانیکه به صلح می اندیشند زیرا ماه مبارک رمضان که صوم در آن فرض است برنامۀ عملی صلح است .
عظمت روزۀ ماه مبارک رمضان در روشنی حدیث قدسی مبارک الصَّوْم لِي وأَنا أَجْزي بِه:
در مورد روزه حدیث قدسی شریف که در بالا ذکر شده است متفق علیه است یعنی در صحیح بخاری و صحیح مسلم هرد روایت شده است.
1 ـ الفاظ یک روایت صحیح بخاری این است :
1215- وَعنْ أَبي هُريرة رضِي اللَّه عنْه، قال: قال رسُولُ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: « قال اللَّه عَزَّ وجل: كُلُّ عملِ ابْنِ آدم لهُ إِلاَّ الصِّيام، فَإِنَّهُ لي وأَنَا أَجْزِي بِه. والصِّيام جُنَّةٌ فَإِذا كَانَ يوْمُ صوْمِ أَحدِكُمْ فلا يرْفُثْ ولا يَصْخَب،فَإِنْ سابَّهُ أَحدٌ أَوْ قاتَلَه، فَلْيقُل: إِنِّي صَائم. والَّذِي نَفْس محَمَّدٍ بِيدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائمِ أَطْيبُ عِنْد اللَّهِ مِنْ رِيحِ المِسْك.
للصَّائمِ فَرْحَتَانِ يفْرحُهُما: إِذا أَفْطرَ فَرِحَ بفِطْرِه، وإذَا لَقي ربَّهُ فرِح بِصوْمِهِ » متفقٌ عليه.
وهذا لفظ روايةِ الْبُخَارِي. وفي رواية له: « يتْرُكُ طَعامَه، وَشَرابَه، وشَهْوتَه، مِنْ أَجْلي، الصِّيامُ لي وأَنا أَجْزِي بِه، والحسنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا » .
وفي رواية لمسلم: « كُلُّ عَملِ ابنِ آدَمَ يُضَاعفُ الحسَنَةُ بِعشْر أَمْثَالِهَا إِلى سَبْعِمِائة ضِعْف. قال اللَّه تعالى : « إِلاَّ الصَّوْمَ فَإِنَّهُ لِي وأَنا أَجْزي بِه: يدعُ شَهْوتَهُ وَطَعامَهُ مِنْ أَجْلي. لِلصَّائم فَرْحتَان:فرحة عند فطره، فَرْحةٌ عِنْدَ لقَاء رَبِّه. ولَخُلُوفُ فيهِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ ريحِ المِسْكِ» .
ریاض الصالحین

1215- از ابو هريره رضی الله عنه روايت شده که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: خدای عزوجل می فرمايد: هر عمل فرزند آدم برای اوست، غير از روزه که برای من است و من پاداش آن را می دهم و روزه سپری است (در مقابل دوزخ يا گناهان) و چون روز روزهء يکی از شما باشد، بايد ناسزا نگويد، و فرياد نکشد و با کسی درگير نشود و اگر کسی او را دشنام داد يا با او جنگ کرد، بايد بگويد: من روزه دارم و سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، همان بوی دهان روزه دار در نزد خداوند از بوی مشک نيکوتر است. و برای روزه دار دو شادی است که بدان شاد می شود، يکی که چون افطار کند شاد می شود و ديگری که چون پروردگارش را ملاقات کند به روزه اش شاد می گردد.
و اين لفظ بخاری است و در روايتی از او آمده که روزه دار طعام و آشاميدنی و شهوت خود را از جهت من ترک می کند. روزه از برای من است و من بدان پاداش می دهم و حسنه به ده برابرش.
و در روايتی از مسلم آمده که هر عمل فرزند آدم، چند برابر می شود، نيکی به ده برابرش تا هفتصد برابرش. الله تعالی فرمود: مگر روزه که همانا از برای من است و من بدان پاداش می دهم، شهوت و طعام خود را به دستور من می گذارد و برای روزه دار دو شادی است: يک شادی در وقت افطارش و يک شادی در وقت ملاقات با پرودرگارش و بوی دهن روزه دار در نزد خدای متعال از بوی مشک بهتر است.
الصَّوْم لِي وأَنا أَجْزي بِه
نسبت به تمام عبادات اسلامی { نماز ؛ زکوه ؛ حج }عبادت روزه یا صوم دارای این خصوصیت است که در بارۀ آن به اساس روایات متعدد ؛ که روایت متفق علیه بخاری و مسلم را نیز شامل است ؛ یک حدیث شریف قدسی به این الفاظ وارد شده است یا موجود است
الصَّوْم لِي وأَنا أَجْزي بِه
روزه خاص برای من است و من خود جزای آن را می دهم.
بعضی ها این حدیث قدسی شریف را با کمی تغییر اعراب چنین می خوانند یا قرائت می کنند
روزه خاص برای من است و من خود جزای آن هستم
فطرتاً این جا خاستگاه این سؤال است که آیا نماز برای الله « ج » نیست ؟ و به همینگونه زکوه و حج به غیر از الله « ج » دیگر برای کی می تواند باشد ؟
معلوم دار است که در جواب سؤال های فوق از روی نص قرآن مجید که عبادات دیگر نیز برای الله « ج » اند { و به غیر از الله « ج » شرک است
درین مورد ارشادات قرآن مجید اینگونه است :
1 ـ آیۀ مبارکۀ 14 سورۀ مبارکۀ طه
إِنَّنِىٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّآ أَنَا۟ فَٱعۡبُدۡنِى وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِڪۡرِىٓ (١٤) ـ
من «الله‏» هستم; معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار! (14)
2 ـ آیۀ مبارکۀ 238 سورۀ مبارکۀ البقره
حَـٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٲتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَـٰنِتِينَ (٢٣٨)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى كوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد! (238)
3 ـ آیۀ مبارکۀ 97 سورۀ مبارکۀ ال عمران
فِيهِ ءَايَـٰتُۢ بَيِّنَـٰتٌ۬ مَّقَامُ إِبۡرَٲهِيمَۖ وَمَن دَخَلَهُ ۥ كَانَ ءَامِنً۬اۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلاً۬ۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ ٱلۡعَـٰلَمِينَ (٩٧)
در آن، نشانه‏هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است; و هر كس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى‏نياز است. (97)
4 ـ آیۀ مبارکۀ 196 سورۀ مبارکۀ البقره
وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡىِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡىُ مَحِلَّهُ ۥۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦۤ أَذً۬ى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٌ۬ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٍ۬ۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡىِۚ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ ثَلَـٰثَةِ أَيَّامٍ۬ فِى ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡكَ عَشَرَةٌ۬ كَامِلَةٌ۬ۗ ذَٲلِكَ لِمَن لَّمۡ يَكُنۡ أَهۡلُهُ ۥ حَاضِرِى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ (١٩٦)
و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، (و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد كه پس از احرام‏بستن، وارد مكه شويد،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد)! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) بايد فديه و كفاره‏اى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسر است (ذبح كند)! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت‏روز هنگامى كه باز مى‏گرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است. (البته) اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد ( اهل مكه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد كه او، سخت‏كيفر است! (196)
5ـ آیۀ مبارکۀ 9 الدهر _الانسان
إِنَّمَا نُطۡعِمُكُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمۡ جَزَآءً۬ وَلَا شُكُورًا (٩)
(و مى‏گويند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى‏كنيم، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهيم! (9)
برای حل این اشکال بعضی از حضرات این طور تلاش کرده اند که امکان ریاء را در روزه رد کرده اند طوریکه در تمام عبادات امکان ریاء موجود است ؛ و این از این جهت که روزه صورت ظاهری ندارد که به نظر مردم آید ؛ بلکه روزه یک راز است بین بنده و معبود.
واضح است که این توجیه باالکل بی اساس و بی بنیاد است ؛ بدین جهت در نماز ریاء است که انسان نماز می خواند لیکن خاص برای الله « ج » نه می خواند ؛ بلکه بدین قصد و نیت که مردم او را مشاهده کنند ؛ بعینیه همین معامله در مورد روزه نیز ممکن است .
صرف نظر از صورت انتهائی آن که انسان روزه دار نباشد و به مردم بگوید که روزه دار است ؛ این دیگر ریاء نیست ؛ فریب و دغل بازی است و صورت مقابل آن در مورد نماز این است که کسی ظاهراً دست بسته به نماز ایستاده باشد اما در عوض سورۀ مبارکۀ فاتحه اشعار عشقی { مولانا صاحب } را بخواند یا نعوذباالله من ذالک ؛ الله « ج » و رسول « ص » را دشنام فرستد .
پس یک نص قطعی از روی حدیث مبارک موجود است که پیامبر « ص » می فرماید :
{ من صلٌی یرائی فقد اشرک و من صام یرائی فقد اشرک و من تصدق یرائی فقد اشرک } رواه احمد
یعنی اینکه نماز خواندن ریائی ؛ روزه دار بودن ریائی و صدقه دادن ریائی ؛ مطابق این حدیث شریف همه شرک اند .
این حدیث قدسی شریف { الصَّوْم لِي وأَنا أَجْزي بِه } در وعظ واعظین محترم بیان می شود و در نوشته های مفکرین جدید و تقریر های آن ها ذکر می گردد اما هنوز به مشکل فهم شده است
واقعه این است که چون دیگر حقائق لطیف دین مانند عهد الست ؛ وحی ؛ الهام ؛ کشف و رویای صادقه و غیره ؛ حقیقت این حدیث قدسی شریف به اساس رجحانات ماده پرستانه و عقلیت پسندانه منکشف نه شده است و آن اینکه بر موجودیت روح انسانی مستقل با تشخص جداگانه از جسم خاکی و ارتباط و تعلق خصوصی روح انسانی با ذات باری تعالی یا قطعاً معترف نیستند و یا اگر اعترافی در زمینه است در علنی ساختن آن حجاب ها مانع دید حقائق شده اند .
یگانه توجیه و تاء ویل این حدیث شریف این است که :
روزه وسیلۀ تغذیه و تقویۀ روح انسانی است ؛ روحی که با الله « ج » یک تعلق و نسبت خاص دارد و به این معنی که روزه گویا خاص برای الله « ج » است و الله « ج » جزای روزه را بطور خاص می دهد و یا اینکه روزه تقرب الی الله « ج » را سبب می گردد؛ گویا الله « ج » به نفس نفیس جزای آن است .
حقیقت این است که ایجاد و ابداع ارواح انسانی خیلی قبل از تخلیق اجساد انسانی به صورت « جنود مجنده » { مسلم عن ابی هریره « رض » } بوده است و حضرت آدم علیه السلام قبل از تخلیق عالم اجساد ؛ ارواح تمام ذریه اش تا قیام قیامت به صورت مستقل و تشخص جداگانه و آگاهی کامل و با جمله مراتب و امتیازات فی مابین موجود بودند .
بدون فهم و درک این حقیقت ؛ عهد الست { رجوع شود به آیۀ مبارکۀ 172 سورۀ مبارکۀ الاعراف }را که قرآن مجید باخیلی اهتمام و شد ومد بیان می کند و در ضمن محاسبۀ اخروی حجت مهم قرار داده شده است ؛ یا محض تمثیل و استعاره قرار می گیرد و یا عدۀ از مصنفین خوب ؛  نا دانسته به انتها درجه جملات لغو و مهمل می گویند { رجوع شود به گفتۀ مولانا امین احسن اصلاحی در تدبر قرآن جلد سوم صفحه 394 }
حرف راست و مستقیم این است که این عهد قبل از تخلیق اجساد انسانی در عالم ارواح با ارواح انسانی در تمام و کمال آگاهی و هوش صورت گرفته است و در میدان حشر وقتیکه تمام نسل انسانی دوباره {وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّكَ صَفًّ۬ا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا كَمَا خَلَقۡنَـٰكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۭۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَكُم مَّوۡعِدً۬ا (٤٨)
آنها همه در يك صف به (پيشگاه) پروردگارت عرضه مى‏شوند; (و به آنان گفته مى‏شود:) همگى نزد ما آمديد، همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم! اما شما گمان مى‏كرديد ما هرگز موعدى برايتان قرار نخواهيم داد! (48)}
به صورت « جنود مجنده » در برابر خالق شان قرار می گیرند ؛ همین « عهد الست » به صورت حجت اولی بر خلاف آنها ذکر می گردد { رجوع شود به آیات مبارکۀ 172 و 173 سورۀ مبارکۀ الاعراف }
بدین ترتیب بدون قبول کردن این حقیقت توجیه دیگری ممکن نیست ؛ از روی احادیث متعدد واضح و آشکار است که نبی اکرم « ص » نه صرف اینکه از لحاظ خلقت مقدم بر همه است ؛ بلکه آن حضرت « ص » آنگاه نبی بود که جسم آدم علیه سلام هنوز در مراحل تخلیق و تسویه قرار داشت .
درین سلسله قطع نظر از روایت { اول ما خلق الله نوری } به این دلیل که نزد محدثین کرام مستند نیست ؛ پس توجیه این حدیث شریف چگونه ممکن است که الفاظ مبارک آن چنین است :
عن ابی هریره « رض » قال « قالوا یا رسول الله ! متی وجبت لک النبوه ؟ ؛ قال ؛ و آدم بین الروح و جسد »
از ابوهریره « رض » روایت است که صحابه رضوان الله علیهم از رسول الله « ص » در یافت کردند که یا رسول الله « ص » ؛ نبوت را چه وقت دریافت داشتید ؟ ؛ فرمودند ؛ آن زمان که آدم علیه سلام هنوز در بین روح و جسد بود .{یعنی در جسم آدم علیه سلام هنوز روح دمیده نه شده بود } رواه ترمذی .
واضح است که یک توجیه آن ممکن است و آن اینکه خیلی قبل از تخلیق اجساد انسانی ؛ ارواح انسانی به خلعت وجود آراسته و مشرف شده اند و در بین ارواح انسانی امتیازات مراتب و مناصب همه موجود بودند .
بعد از آن که هیولی جسد خاکی آدم علیه سلام از مراحل تخلیق و تسویه گذر کرد ؛ قابلیت نفخ یا دمیدن روح را دریافت داشت ؛ روح آدم علیه سلام با جسد آدم علیه سلام با نفخ روح یکجا و ملحق شد و مجموعۀ روح و جسد انسانی مسجود ملائک قرار گرفت ؛ به فحوای آیات مبارکۀ 28 و 29 سورۀ مبارکۀ الحجر و آیات مبارکۀ 71 و 72 سورۀ مبارکۀ ص :
وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَـٰٓٮِٕكَةِ إِنِّى خَـٰلِقُۢ بَشَرً۬ا مِّن صَلۡصَـٰلٍ۬ مِّنۡ حَمَإٍ۬ مَّسۡنُونٍ۬ (٢٨) فَإِذَا سَوَّيۡتُهُ ۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ ۥ سَـٰجِدِينَ (٢٩)
و (به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشكيده‏اى كه از گل بدبويى گرفته شده، مى‏آفرينم. (28)
هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!» (29)
إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَـٰٓٮِٕكَةِ إِنِّى خَـٰلِقُۢ بَشَرً۬ا مِّن طِينٍ۬ (٧١) فَإِذَا سَوَّيۡتُهُ ۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ ۥ سَـٰجِدِينَ (٧٢)
و به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مى‏آفرينم! (71)
هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد!» (72)
و بعد نوع انسانی به صلب آدم « ع » متعلق کرده شد ؛ چنانچه در ارحام امهات { مادران } اجساد انسانی مراحل تکمیل را می پیماید ؛ در یک مرحلۀ خاص ؛ یک یک روح از جنود ارواح در آن دمیده می شود .
طوریکه در سورۀ مبارکۀ المؤمنون به الفاظ مبارک { خلقاً اخر } تعبیر شده است به گونۀ که صادق المصدوق « ص » از روی آیات مبارکۀ قرآن مجید و حدیث مندرجۀ ذیل بیشتر ما را آگاه می سازد :
1 ـ السجده ؛ آیات مبارکۀ 7 ـ 9 :
ٱلَّذِىٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَىۡءٍ خَلَقَهُ ۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَـٰنِ مِن طِينٍ۬ (٧) ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُ ۥ مِن سُلَـٰلَةٍ۬ مِّن مَّآءٍ۬ مَّهِينٍ۬ (٨) ثُمَّ سَوَّٮٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَـٰرَ وَٱلۡأَفۡـِٔدَةَۚ قَلِيلاً۬ مَّا تَشۡڪُرُونَ (٩)
او همان كسى است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد; و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد; (7)
سپس نسل او را از عصاره‏اى از آب ناچيز و بى‏قدر آفريد. (8)
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد; و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد; اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مى‏آوريد! (9)
2 ـ المؤمنون ؛ آیات مبارکۀ 12 ـ 14:
وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَـٰنَ مِن سُلَـٰلَةٍ۬ مِّن طِينٍ۬ (١٢) ثُمَّ جَعَلۡنَـٰهُ نُطۡفَةً۬ فِى قَرَارٍ۬ مَّكِينٍ۬ (١٣) ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةً۬ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةً۬ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَـٰمً۬ا فَكَسَوۡنَا ٱلۡعِظَـٰمَ لَحۡمً۬ا ثُمَّ أَنشَأۡنَـٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَـٰلِقِينَ (١٤)
و ما انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم; (12)
سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن ( رحم) قرار داديم; (13)
سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم; و بر استخوانها گوشت پوشانديم; سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم; پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است! (14)
3 ـ عن ابی عبدالرحمن بن مسعود « رض » قال ؛ حدثنا رسول الله « ص » و هوالصادق و المصدوق { ان احد کم یجمع خلقه فی بطن امه اربعین یوماً نطفه و ثم یکون علقه مثل ذلک ثم یکون مضغه مثل ذلک ثم یرسل الیه الملک فینفخ وفیه الروح } رواه البخاری والمسلم .
از ابو عبدالرحمن بن مسعود « رض » روایت است که حضرت رسول الله « ص » که صادق است و صداقت آن حضرت مسلم و واضح است ؛ فرموده اند که : { هریک از شما در مراحل تخلیق در رحم مادر چهل روز به صورت نطفه می باشید و همین مقدار به صورت علقه و بعد به همین مقدار از روزها به صورت مضغه و بعد یک فرشته فرستاده می شود و در جسدی که هنوز در رحم مادر است ؛ روح می دمد .} به روایت امام بخاری « رح » و امام مسلم « رح »
واضح است که اینجا روح را زندگی معنی کردن مغالطۀ بزرگ و آشکار است زیراکه نه بیضه الانثی { اووم } بی جان است که فاصلۀ طولانی را طی طریق کرده و خود را به رحم رسانده و نه هم نطفه الرجل { سپرم }بی جان استکه در نهایت جوش و خروش حرکت می کند و خود را به « اووم » می رساند و در آن داخل می شود .
دوره های علقه و مضغه هم نشو ونما را نشان می دهند که خود به انتها درجه شور و شدت فعالیت حیاتی را حاکی اند .
لهذا اینجا در ماده یا جسم بی جان دمیدن زندگی بی مفهوم است و اصلاً قابل سؤال نیست ؛ بلکه الحاق روح انسانی است در جسد انسانی که مراحل تخلیق و تسویه را طی می کند .
پس حال بیایم بر سر اصل موضوع مورد بحث :
حقیقت این است که انسان حامل وجود مرکب است که بر دوجزء مشتمل است :
1 ـ وجود حیوانی انسان که مجموعۀ هردو جسم وجان و یا جسد و حیات . { اکثر مردم روح را با حیات و زندگی یکی می گیرند ؛ حالانکه زندگی منحصر به حیوانات نیست ؛ نباتات نیز از نعمت زندگی بر خوردار اند ؛ آن روح ربانی که انسان را از دیگر حیوانات تمایز می بخشد کاملاً چیزی دیگر است .}
2 ـ وجود روحی انسان که به خاطر مجد و شرف ؛ الله « ج » آن را به خود نسبت می دهد { و نفخت فیه من روحی
تعلق وجود حیوانی با عالم خلق است که عمل تخلیق و تسویه لازماً تدریجی و تکاملی است .
تعلق وجود روحی با { عالم امر } است که در آن ایجاد و ابداع و تکوین همراه با شاٌن { کن فیکونی } است ؛ به فحوای الفاظ مبارک قرآن مجید :
1 ـ آیۀ مبارکۀ 85 سورۀ مبارکۀ بنی اسرائیل
وَيَسۡـَٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّى وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلاً۬ (٨٥)
و از تو درباره «روح‏» سؤال مى‏كنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است; و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!» (85)
2 ـ آیۀ مبارکۀ 50 سورۀ مبارکۀالقمر
وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٲحِدَةٌ۬ كَلَمۡحِۭ بِٱلۡبَصَرِ (٥٠)
و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن! (50)
3 ـ آیۀ مبارکۀ 82 سورۀ مبارکۀ یسین
إِنَّمَآ أَمۡرُهُ ۥۤ إِذَآ أَرَادَ شَيۡـًٔا أَن يَقُولَ لَهُ ۥ كُن فَيَكُونُ (٨٢)
فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‏درنگ موجود مى‏شود! (82)
مزید بر آن :
رجحانات و ترجیحات وجود حیوانی به طرف عالم سفلی است و پرواز وجود روحی به طرف عالم بالا و علوی ؛ یکی باالقوه در حکم { اسفل السافلین و مقام اصلی دیگری اعلی { علیین } است یکی خاکی الاصل است و مصداق { کل شی یرجع الی اصله } و تصویر مکمل { و لکنه اخلد الی الارض } سورۀ مبارکۀ الاعراف آیۀ مبارکۀ 176 .
و دیگری نوری الاصل و مایل پرواز جانب مرکز خود یعنی همیشه مائل و متوجه عالم بالا .
یکی خالصاً در سطح حیوانات و دیگری بالاتر از مراتب فرشتگان .
به قول شیخ سعدی « رح » :
آدمی زاده طرفه معجون است                از فرشته سرشته و زحیوان
گویا هردو با هم متصادم و متضاد اند ؛ چنانچه قوت یکی اضمحلال دیگری است و تقید بر یکی آزادی دیگری است ؛ چنانچه با تسکین مکمل تقاضاهای بطن و فرج و کثرت آرام و استراحت ؛ روح به طرف اضمحلال می گراید ؛ حتی اینکه آن وقت فرا می رسد که جسد خاکی انسان گشت و گذار می کند ؛ خورد و نوش می کند در حالیکه روحش لاغر و نحیف و کمزور ؛ نفس زنان مضمحل می شود و جسد انسانی قفس و قبر تمام عیار برای روح انسانی می گردد .
به فحوای الفاظ مبارک قرآن مجید :
1 ـ آیۀ مبارکۀ 80 سورۀ مبارکۀ النمل
إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ (٨٠)
مسلما تو نمى‏توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمى‏توانى كران را هنگامى كه روى برمى‏گردانند و پشت مى‏كنند فراخوانى! (80)
2 ـ آیۀ مبارکۀ 52 سورۀ مبارکۀ الروم
فَإِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ (٥٢)
تو نمى‏توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند! (52)
3 ـ آیۀ مبارکۀ 4 سورۀ مبارکۀ المنافقون
رَأَيۡتَهُمۡ تُعۡجِبُكَ أَجۡسَامُهُمۡۖ وَإِن يَقُولُواْ تَسۡمَعۡ لِقَوۡلِهِمۡۖ كَأَنَّہُمۡ خُشُبٌ۬ مُّسَنَّدَةٌ۬ۖ يَحۡسَبُونَ كُلَّ صَيۡحَةٍ عَلَيۡہِمۡۚ هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡۚ قَـٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ (٤)
هنگامى كه آنها را مى‏بينى، جسم و قيافه آنان تو را در شگفتى فرو مى‏برد; و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا مى‏دهى; اما گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوار تكيه داده شده‏اند! هر فريادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مى‏پندارند; آنها دشمنان واقعى تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مى‏شوند؟! (4)
افسوس است که در عصر حاضر از نقطۀ نظر تسلط تفکر ماده پرستانه ؛ تشخص جداگانۀ روح و جسم و متضاد و متصادم بودن جسم و روح در تقاضاها و خواهشات ؛ درک و فهم آن را عوام که اصلاً ندارند بلکه خواص هم به این درک نه رسیده اند ؛ حتی اینکه مفکرین جدید اسلام ؛ این حقیقت کبری را به طرز استهزا و استحقار ذکر می کنند ؛ چنانچه یک مفکر بزرگ اسلام { مولانا ابولاعلی مودودی « رح » } در یک نشریۀ تحت عنوان « نظام روحانی اسلام » می فرماید : { به طور عام تصوری که در مورد فلسفه و دین وجود دارد آن این است که روح و جسم را ضد همدیگر می دانند و هردو را به عالم جدا ارتباط می دهند ؛ تقاضا های هردو با هم جدا ؛ بلکه با هم مخالف اند ……. نقطۀ نظر اسلام یا طرز دید اسلام درین معامله نسبت به تمام مذاهب و ادیان فرق دارد . }
درین ضمن ایشان که دو صورت انتهائی یعنی « دنیا پرستی » و « ترک دنیا » را تردید کرده اند ؛ اصولاً کاملاً درست است لاکن حیرت است که عطف توجه به این حقیقت تاریخی نه شده است که در تاریخ انسانی وجود دو انتها بجای خود ثبوت این حقیقت است که سازندۀ شخصیت انسانی دو قوۀ کاملاً با هم متضاد و مخالف اند که همیشه در تضاد و تخاصم و کشمکش دایمی قرار دارند ؛ چنانچه گاهگاهی نسبت به همدیگر سبک و سنگین می شوند .
و اقبال لاهوری از آن گاهی به سوزوساز رومی و گاهی به پیچ و تاب رازی ذکر می کند .
بدون شک اسلام می خواهد در بین هردو توازن ایجاد کند و عدم توازن را اسلام هرگز نه می پسندد ؛ لاکن ایجاد توازن به جای خود دلیل واضح و قاطع تضاد و تخاصم جسم و روح و تقاضا های متقابل و متبائن شان است؛ به قول شا عر :
در میان قعر دریا تخته بندم کرده ای
باز می گوئی دامن تر مکن هوشیار باش
حقیقت این است که با این غلطی فکر و نظر در دین ؛ کل عمارت دین کج می شود ؛ چنانچه مراد از روح زندگی باشد ؛ پس دین هم تنها یک نظام حیات باقی می ماند و از مذهب راهی به سوی لا مذهبیت گشوده می شود ؛ آنجا که حقایق لطیف خارج از بحث باشد .
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
به طرف یک حقیقت توجۀ مزید فرمائید :
جسم انسانی یا وجود حیوانی انسان خاکی الاصل است چنانچه تمام ضروریاتش و ذرایع تغذیه و تقویۀ آن از زمین حاصل می شود .
روح انسانی قدسی الاصل « امر رب » است ؛ لهذا تغذیه و تقویۀ آن و هم ضروریاتش همه از کلام ربانی تکمیل و پوره می شود ؛ طوریکه قرآن مجید از آن به روح تعبیر می کند { اینجا توجه به این حقیقت شود که در قرآن مجید گاهی به آورندۀ وحی « روح القدس » نام داده شده است و گاهی « روح الامین » ؛ قلب که در اصل به منزلۀ شاه درۀ شهر روح است ……… }
از روی آیات قرآن مجید :
1 ـ آیۀ مبارکۀ 52 سورۀ مبارکۀ الشوری
وَكَذَٲلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحً۬ا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِى مَا ٱلۡكِتَـٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَـٰنُ وَلَـٰكِن جَعَلۡنَـٰهُ نُورً۬ا نَّہۡدِى بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّكَ لَتَہۡدِىٓ إِلَىٰ صِرَٲطٍ۬ مُّسۡتَقِيمٍ۬ (٥٢)
همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم; تو پيش از اين نمى‏دانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى); ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى‏كنيم; و تو مسلما به سوى راه راست هدايت مى‏كنى. (52)
2 ـ آیۀ مبارکۀ 15 سورۀ مبارکۀ المؤمن
رَفِيعُ ٱلدَّرَجَـٰتِ ذُو ٱلۡعَرۡشِ يُلۡقِى ٱلرُّوحَ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ لِيُنذِرَ يَوۡمَ ٱلتَّلَاقِ (١٥)
او درجات (بندگان صالح) را بالا مى‏برد، او صاحب عرش است، روح (مقدس) را به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القاء مى‏كند تا (مردم را) از روز ملاقات ( روز رستاخيز) بيم دهد! (15)
3 ـ آیۀ مبارکۀ 2 سورۀ مبارکۀ النحل
يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَـٰٓٮِٕكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۤ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُ ۥ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّآ أَنَا۟ فَٱتَّقُونِ (٢)
فرشتگان را با روح بفرمانش بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل مى‏كند; (و به آنها دستور مى‏دهد) كه مردم را انذار كنيد; (و بگوييد:) معبودى جز من نيست; از (مخالفت دستور) من، بپرهيزيد! (2)
خوب باید دانسته شود که رمضان المبارک مشتمل بر دو پروگرام یا برنامه است :
1 ـ صیام یا روزۀ روز
2 ـ قیام شب یا قرائت و استماع قرآنکریم
گرچه برنامۀ اولی فرض است و برنامۀ دومی به ظاهر « نفل » ؛ اما به اشاره و کنایۀ قرآنکریم و احادیث نبوی « ص » جزء لاینفک رمضان المبارک است .چنانچه قرآنکریم وضاحت فرموده است که برای روزه ؛ ماه مبارک رمضان اختصاص داده شده است زیرا که درین ماه مبارک قرآنکریم نازل شده است ؛ گویا این جشن سالانۀ قرآنکریم است .
شَہۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِىٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدً۬ى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَـٰتٍ۬ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَہِدَ مِنكُمُ ٱلشَّہۡرَ فَلۡيَصُمۡهُۖ وَمَن ڪَانَ مَرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ۬ فَعِدَّةٌ۬ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۗ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِڪُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِڪُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُڪۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُڪَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَٮٰكُمۡ وَلَعَلَّڪُمۡ تَشۡكُرُونَ (١٨٥)
ماه رمضان; ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد; و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد; باشد كه شكرگزارى كنيد! (185)
و در احادیث کاملاً واضح کرده شده که در ماه مبارک رمضان صیام و قیام لازم و ملزوم همدیگر اند ؛ چنانچه :
1 ـ امام بیهقی « رح » ضمن ذکر فضیلت ماه مبارک رمضان ؛ خطبۀ آن حضرت « ص » را در { شعب الایمان } ذکر کرده که الفاظ آن چنین است :
{ جعل الله صیامه فریضه و قیام لیله تطوعاً
گویا قیام اللیل اگرچه تطوع « نفل » است اما به هر حال از جانب الله «ج » است .
2 ـ بخاری « رح » و مسلم « رح » هردو از حضرت ابی هریره « رض » روایت می کنند که رسول الله « ص » ا
شاد فرموده اند :
1219- وعنْ أَبي هُرَيرةَ رضيَ اللَّه عنه، عن النَّبِيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِيمَاناً واحْتِسابا، غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذنْبِهِ » متفقٌ عليه
1187- عنْ أَبي هُريرةَ رَضِي اللَّه عنْهُ أَنَّ رَسُول اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « منْ قام رَمَضَانَ إِيماناً واحْتِساباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ » متفقٌ عليه.
1187- از ابو هريره رضی الله عنه روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: کسی که قيام رمضان را از روی ايمان و اخلاص بجای آورد، گناهان گذشته اش آمرزيده می شود.
1188- وَعنْهُ رَضِيَ اللَّه عَنْه، قَال: كانَ رسُولُ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يُرَغِّبُ في قِيَامِ رَمَضَانَ مِنْ غيْرِ
أَنْ يَأْمُرَهُمْ فِيه بعزيمة، فيقُول: « مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إِيماناً واحْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّم مِنْ ذَنْبِهِ » رواه مُسْلِم
کسی که با ایمان و احتساب روزۀ ماه مبارک رمضان را می گیرد گنا هان سابقۀ او بخشیده می شود و کسی که شب ها در ماه مبارک رمضان با ایمان و احتساب قیام می کند { نماز نوافل می خواند } گناهان سابقه اش بخشیده می شود .
3 ـ امام بیهقی « رح » در { شعب الایمان } از حضرت عبدالله ابن عمرو ابن العاص « رض » روایت می کند که آنحضرت « ص » فرموده اند :
{ الصیام و القرآن یشفعان العبد ؛ یقول الصیام ای رب انی منعته الطعام و الشهوات بالنهار فشفعنی فیه و یقول القرآن منعته النٌوم باللیل فشفعنی فیه ؛ فیشفعان }
صیام « روزه » و قرآنکریم در حق بندۀ مؤمن شفاعت یا سفارش می کنند ؛ روزه می گوید :
ای رب من اورا از طعام و شهوات در روز مانع شدم ؛ پس در حق او سفارش مرا قبول فرما ؛ و قرآنکریم می گوید :
من اورا از خواب شبانه مانع شدم ؛ پس در حق او سفارش یا شفاعت مرا قبول فرما ؛ سفارش یا شفاعت هردو قبول می شود .
و حال بر حکمت های صوم رمضان توجه و غورکنید !
با در نظر داشت حقایق متذکرۀ بالا ؛ غایت و هدف اصلی صیام و قیام رمضان المبارک در یک جمله اینطور فهمیده میشود که :
صوم یا روزه سبب میگردد که جسم حیوانی انسان ضعیف
شود و وجود روحی برجسته گردد { این به این معنی است که غرایز انسانی ؛ درین ریاضت و تمرین سالانه به نقطۀ اعتدال می رسند و در برابر خواست های روحی کاملاً تسلیم می شوند ؛ که این خواست ها هدایت غرایز را نیز در بر دارد }.
و از جانب دیگر در قیام اللیل نزول روح پرور کلام ربانی { یعنی به فهم آمدن قرآن کریم به فهم انسانی } تغذیه و تقویۀ روح را سبب می گردد ؛ و این مرحله ایست که عظمت کلام ربانی کماحقه بر آن منکشف می شود و هم چنان و به خوبی احساس می کند که سیری آن ؛ گرسنگی رمضان و آسودگی آن ؛ تشنگی رمضان و همینگونه علاج هم و غم و درمان دردهایش در تمرین و ریاضت رمضان المبارک نهفته است .
و همینگونه است که با تقویۀ مجدد روح انسانی و حصول توانائی پرواز به قرب الی الله و تشدید این حالت در اثر اشتغال به دعا و مناجات که اصل عبادت روح است و سبب هدایت انسان ؛ چناچه که در احادیث شریف آمده است که { الدعا ء مخ العباده } و { الدعاء هو العباده }و بنابرین قرآنکریم در آیات مبارکۀ 183 ـ 187 غایات و اهداف رمضان المبارک را بیان می دارد :
يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡڪُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِڪُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ (١٨٣) أَيَّامً۬ا مَّعۡدُودَٲتٍ۬ۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ۬ فَعِدَّةٌ۬ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُ ۥ فِدۡيَةٌ۬ طَعَامُ مِسۡكِينٍ۬ۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرً۬ا فَهُوَ خَيۡرٌ۬ لَّهُ ۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٌ۬ لَّڪُمۡۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ (١٨٤) شَہۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِىٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدً۬ى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَـٰتٍ۬ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَہِدَ مِنكُمُ ٱلشَّہۡرَ فَلۡيَصُمۡهُۖ وَمَن ڪَانَ مَرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ۬ فَعِدَّةٌ۬ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۗ يُرِيدُ ٱللَّهُ بِڪُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِڪُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُڪۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُڪَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَٮٰكُمۡ وَلَعَلَّڪُمۡ تَشۡكُرُونَ (١٨٥) وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِى وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِى لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ (١٨٦) أُحِلَّ لَڪُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآٮِٕكُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٌ۬ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٌ۬ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّڪُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَڪُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٔـٰنَ بَـٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا ڪَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ وَلَا تُبَـٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَـٰكِفُونَ فِى ٱلۡمَسَـٰجِدِۗ تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ كَذَٲلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَـٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ (١٨٧)
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد; تا پرهيزكار شويد. (183)
چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد!) و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقت‏فرساست; (همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،) لازم است كفاره بدهند: مسكينى را اطعام كنند; و كسى كه كار خيرى انجام دهد، براى او بهتر است; و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد! (184)
(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است; ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد; و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد; باشد كه شكرگزارى كنيد! (185)
و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)! (186)
آميزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهايى كه روزه مى‏گيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند; و شما لباس آنها (هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد). خداوند مى‏دانست كه شما به خود خيانت مى‏كرديد; (و اين كار ممنوع را انجام مى‏داديد;) پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نماييد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه (شب) براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداخته‏ايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است; پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مى‏سازد، باشد كه پرهيزكار گردند! (187) دردهایش در تمرین و ریاضت رمضان نهفته است .
با تلاوت آیات مبارکۀ ذکر شده در بالا در می یلبیم که
1 ـ ذکر مجرد مشروعیت صوم و ذکر احکام ابتدائی و بیان غرض و غایت آن به الفاظ مبارک « لعلکم تتقون» .
2 ـ بیان فرضیت و احکام تکمیلی صوم رمضان و دوگونه ذکر ثمرات و نتایج آن :
الف ـ در الفاظ مبارک « وَلِتُڪَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَٮٰكُمۡ وَلَعَلَّڪُمۡ تَشۡكُرُونَ
بیان کبریائی الله « ج » و شکرگزاری از الله « ج » است
ب ـ در الفاظ مبارک { وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِى وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِى لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ (١٨٦) }
مفهومی است که انسان را متوجه قرب الی الله « ج » می سازد و مشغول دعا و محو در مناجات
الغرض : اصل هدف و غایت صیام و قیام ماه مبارک رمضان این است که روح انسانی از تسلط و غلبۀ بهیمیت و سرکشی غرایز نجات حاصل کند { به مرحلۀ رشد نائل آید } ؛ گویا حیات تازه حاصل کند و با تمام قوت و ذوق و شوق به طرف رب خود متوجه گردد .
حال بار دیگر فکر کنید که این روح انسانی چیست
قسمی که قبلاً واضح شد این { امر ربی } هم است و { جلوۀ ربانی } هم ؛ یعنی اینکه با وجود تشخص جداگانه خود به جایگاه صدور خود متعلق است .
عارف رومی :
اتصالی بی تکیف بی قیاس
هست رب الناس را با جان ناس
گویا قلب انسانی نشیمنگاه روح ربانی { همان روح که نفخ می شود ؛ روحی که مخلوق شاٌن « کن فیکونی » الله « ج » است } است و این مکین { باشنده } اتصال مستقیم با ذات الله « ج » دارد و این است آن امانت بزرگ و عظیم که بار گران آن را نه سماوات تحمل کرد و نه ارض و جبال ؛ لاکن در تقسیم به حصۀ انسان ظلوم و جهول اراده شد که برسد .
به فحوای آیۀ مبارکۀ 72 سورۀ مبارکۀ الاحزاب :
إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَـٰوَٲتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَہَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡہَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَـٰنُۖ إِنَّهُ ۥ كَانَ ظَلُومً۬ا جَهُولاً۬ (٧٢
ما امانت (تعهد، تكليف،) را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند; اما انسان آن را بر دوش كشيد; او بسيار مکدرو جاهل بود (72)
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعۀ فال بنام من دیوانه زدند
و از این جهت است که از روی یک حدیث شریف قدسی که مکین قلب مؤمن ذات الهی است { ما وسعنی ارضی و لا سمائی و لاکن وسعنی قلب عبدی المؤمن } احیاء العلوم الدین ؛ امام الغزالی جلد 3 صفحه 14 .
من نه گنجم در زمین و آسمان
لیک گنجم در دل مؤمن عیان
مگر آیا کاملاً درست نیست این قول مبارک که { الصوم لی و انا اجزی به }
تزکیه و تطهیرنفس و تغذیه و تقویه روح که با ذات ربانی اتصال دارد حاصل صوم رمضان المبارک است ؛ لهذا روزه یا صوم خاص برای الله « ج » است ؛ این حدیث قدسی اگر اینطور معنی شود که الله « ج » جزای آنرا می دهد و یا اینکه الله « ج » جزای آن است ؛ فرقی نه می کند ؛ و الله « ج » می بیند بندۀ را که به خلوص نیت متوجه الله « ج » است ؛ الله « ج » نیز با کمال شفقت و عنایت به آن بندۀ خود نگاه می کند .
{ در دو مورد اخیر جزوۀ حاضر احادیث شریف که با آن موارد مطابقت داشته باشند در دسترس نبودند ؛ بناً از ترجمۀ آن موارد خود داری نمودم امید که عذر بنده پذیرفته شود }
برای معلومات بیشتر ؛ ارجاع به بخش سوم { صلح و جنگ ؟ « هبوط » }.
قابل توجه :
یاداشتی ضروری از مترجم { عبدالبصیر صهیب صدیقی }
در آخیر این بحث خواستم تا به دو مورد اساسی کمی بیشتر وضاحت داده شود تا راه های استنباط نادرست و انحرافی
مسدود ساخته شود و ازین جهت ضروری به نظر رسید تا به آن بپردازیم که غبارتند از :
1 ـ روح الله « ج »
توجه خوانندگان محترم را درین مورد مجدداً به برخی از آیات مبارکۀ قرآن مجید معطوف می دارم .
الف ـ آیۀ مبارکۀ 9 سورۀ مبارکۀ السجده :
ثُمَّ سَوَّٮٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَـٰرَ وَٱلۡأَفۡـِٔدَةَۚ قَلِيلاً۬ مَّا تَشۡڪُرُونَ (٩)
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد; و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد; اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مى‏آوريد! (9)
ب ـ آیۀ مبارکۀ 29 سورۀ مبارکۀ الحجر
فَإِذَا سَوَّيۡتُهُ ۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ ۥ سَـٰجِدِينَ (٢٩)
هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!» (29)
ج ـ آیۀ مبارکۀ 92 سورۀ مبارکۀ الانبیا
وَٱلَّتِىٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَـٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَايَةً۬ لِّلۡعَـٰلَمِينَ (٩١)
و به ياد آور زنى را كه دامان خود را پاك نگه داشت; و ما از روح خود در او دميديم; و او و فرزندش ( مسيح) را نشانه بزرگى براى جهانيان قرار داديم! (91)
د ـ آیۀ مبارکۀ 43 سورۀ مبارکۀ الاعراف
وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَـٰلِحً۬اۗ قَالَ يَـٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَڪُم مِّنۡ إِلَـٰهٍ غَيۡرُهُ ۥۖ قَدۡ جَآءَتۡڪُم بَيِّنَةٌ۬ مِّن رَّبِّكُمۡۖ هَـٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَڪُمۡ ءَايَةً۬ۖ فَذَرُوهَا تَأۡڪُلۡ فِىٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٍ۬ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ۬ (٧٣)
و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه‏» الهى براى شما معجزه‏اى است; او را به حال خود واگذاريد كه در زمين خدا (از علفهاى بيابان) بخورد! و آن را آزار نرسانيد، كه عذاب دردناكى شما را خواهد گرفت! (73)
ر ـ آیۀ مبارکۀ 125 سورۀ مبارکۀ البقره
وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَيۡتَ مَثَابَةً۬ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنً۬ا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٲهِـۧمَ مُصَلًّ۬ىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٲهِـۧمَ وَإِسۡمَـٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيۡتِىَ لِلطَّآٮِٕفِينَ وَٱلۡعَـٰكِفِينَ وَٱلرُّڪَّعِ ٱلسُّجُودِ (١٢٥)
و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانه مرا براى طواف‏كنندگان و مجاوران و ركوع‏كنندگان و سجده‏كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!» (125)
درین آیات مبارکه دوچیز واضح اند و آن اینکه :
1 ـ وقتیکه الله « ج » چیزی را به خود نسبت می دهد ؛ تاءکید بر خالقیت الله « ج » و مخلوقیت مخلوقی است که به الله « ج » نسبت داده شده است .
2 ـ اعطای مجد و شکوه به مخلوقی که به الله « ج » نسبت داده شده است .
اما در رابطه با روح ؛ هیچگاهی از این آیات مبارکه استنباط نه می شود که روح جزء ذات خالق باشد و داشتن اینگونه عقیده شرک واضح و آشکار است و در تضاد با تعالیم قرآن مجید و احادیث نبوی « ص » .
ارواح مخلوقاتی از مخلوقات الله « ج » اند که در مناصب و مراتب متفاوت از همدیگر به « امر رب » خلق شده اند.
به گونۀ که مسیحیت اعتقادشان در مورد الله « ج » به حیث روح { غیر مادی } است اسلام مقدس اینگونه اعتقاد ندارد ؛ دین مقدس اسلام نه به تجسیم الله « ج » اعتقاد دارد و نه الله « ج » را روح فاقد شکل و صورت می داند .
پس نه می توان گفت که روح بنابر عقاید برخی متصوفین غیر مخلوق است و دوباره به اصل خود بر می گردد .
بلکه مخلوق است و با ذات الله « ج » در رابطه .
نا گفته نباید گذاشت که بین روح و نفس فرق اساسی نیست و وقتیکه روح در مراتب خود در رابطه با جسد ذکر می گردد به « نفس » از آن یاد شده است
2 ـ عدم گنجایش زمین و آسمان برای الله « ج » :
از روی یک حدیث شریف قدسی که مکین قلب مؤمن ذات الهی است { ما وسعنی ارضی و لا سمائی و لاکن وسعنی قلب عبدی المؤمن } احیاء العلوم الدین ؛ امام الغزالی جلد 3 صفحه 14 .
این حدیث شریف راه رابرای این هموار نه می کند که قبول کنیم و یا استنباط کنیم که { الله « ج » در من است } و اگر چنین قبول کنیم هم نادرست است و هم شرک است .
و نادرستی آن از این جهت است که اگر مکین { باشندۀ قلب مؤمن } الله « ج » است و جایگاه  قلب مؤمن { زمین و آسمان } است ؛ پس خود الله « ج » مکین یا باشندۀ زمین و آسمان شده می تواند یعنی اینکه بگویم که « الف » در بین « ب » جا دارد و « ب » در « د » جا دارد پس « الف » باید در « د » باشد .
وقتی به این نتیجه می رسیم هم با خود نص حدیث شریف در تضاد قرار می گیرد و هم با عقیدۀ توحیدی اسلام در تضاد واقع می شود .
از این حدیث شریف و امثال آن فقط به این فهم می رسیم که بین روح نفخ شده و الله « ج » ارتباط وجود دارد و اصلی ترین اعتقاد توحیدی این است که الله « ج » منزه است از آن که مکین یا باشندۀ مخلوق خود باشد .

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


+ 1 = 2