چگونه نتیجه گیری یک استدلال استقرایی را توجیه کنیم؟

مأخذ : اصطلاحات اساسی فلسفی اثر رافئل فربر

philosophische Grundbegriffe: Rafel Ferber

مترجم و ترتیب کننده : عبدالبصیر صهیب صدیقی

تاریخ انتشار: 13.07.2022

حال فرض کنید یک موجود عاقل از یک ستاره دور به مدت یک روز به زمین آمده است.

طلوع خورشید را می بیند، آتش سوزاننده است ، محسوس است که نان تغذیه می کند و غیره.

آیا از این موارد نتیجه می گیرد که در آینده نیز چنین خواهد بود؟

بعید است که چنین استنتاج کند، اما پس از گذراندن یک هفته روی زمین، انتظار می رود که همان پدیده ها دوباره تکرار شوند.

با این حال، پس از تکرار همان پدیده ها و رویداد ها برای یک سال یا حتی چندین سال، احتمالاً به این نتیجه می رسد که همان پدیده ها در آینده نیز تکرار خواهند شد.

این نتیجه گیری از لحاظ منطقی غیر قابل توجیه است.

با این حال، همه ما به طور غریزی آن را می دانیم، حتی به شیرخوار تجربه آموخته بود: “به محض اینکه گریه کرد، غذا گرفت

حیوانات از قبل چنین انتظارات استقرایی را دارند، حتی اگر آنها را به صورت شفاهی فرموله نکنند و این سؤال است که آیا می توانند قبل از بیان گفتاری ، نتیجه گیری استقرایی بگیرند یا خیر؟

بنابراین، یک گربه انتظاردارد که شیری که در گذشته به او غذا داده است در آینده نیز به او ادامه دهد.

یک مرغ انتظاردارد که فردی که برای آن غذا آورده است به تغذیه آن ادامه دهد، اما همانطور که برتراند راسل می گوید، این می تواند برای مرغ به طرز غم انگیزی خاتمه یابد: «مردی که در تمام عمرش هر روز به مرغ غذا می داد، سرانجام به جای غذا دادن ، گردن او را می زند و بنابراین ثابت می کند که دیدگاه های متفاوت تر در مورد یکنواختی طبیعت برای مرغ مفید خواهد بود.”

با چه دلیل فرا منطقی محتوای تجربیاتی را که داشته ایم به تجربیاتی که هنوز نداشته ایم تعمیم دهیم؟

با چه حق فوق منطقی دانش تجربی گذشته را به آینده فرافکنی می کنیم؟

این به اصطلاح مشکل استقراء است.

اگرچه دی. هیوم Devid Hume آن را کشف نکرد، اما احتمالاً اولین کسی بود که اهمیت آن را کاملاً درک کرد، اگرچه از اصطلاح استقرا استفاده نکرد.

می گفت: عادت اصلی است که به ما اجازه می دهد از آنچه می دانیم به چیزی که هنوز نمی دانیم گذر کنیم.

برای او، عادت هم در زمینه شکل گیری و هم در توجیه این نتیجه گیری ها نقش تعیین کننده ای دارد.

عادت دلیل بر این است که ما انتقال مذکور را انجام می دهیم و دلیل اینکه ما مجاز به انتقال مذکور هستیم.

این مبنای حقوقی را اصل استقرا می گویند.

با این حال، قطعیتی که با آن این نتایج استقرایی را می‌گیریم، مخالف عادت به عنوان یک مبنای قانونی است.

درست است که نمی دانیم آیا فردا دوباره خورشید طلوع می کند، آیا نان دوباره تغذیه می کند ؟ و غیره.

24 – ما عملاً مطمئن هستیم که فردا خورشید دوباره طلوع می کند، آتش دوباره سوزاننده است ، نان دوباره تغذیه می کند و غیره.

با این حال، به نظر می رسد این قطعیت با این واقعیت نیز قابل توجیه است که با وجود خطای غم انگیز مرغ راسل، نتایج استقرایی از نوع ذکر شده به ندرت توسط طبیعت رد می شود.

اما نه به این دلیل که در مورد یکنواختی طبیعت دیدگاه های متفاوتی را شکل داده است، بلکه در مورد یکنواختی رفتار انسان است.

خورشید در همه جا طلوع و غروب نمی کند، مثلاً نه در قطب شمال یا جنوب.
با این حال، این واقعیت را رد نمی کند که تا کنون هر روز ما شاهد طلوع و غروب آن بوده ایم.
اما اگر توجیه این نتایج را بتوان صرفاً با عادت ارائه کرد، این قطعیت، که ظاهراً در طبیعت اساس دارد ، غیرقابل درک خواهد بود.

چرا طبیعت باید از عادت ما پیروی کند؟

نلسون گودمن (1906-1998) نسخه جدیدی از مسئله هیوم D.Hume را در واقیعت ، خیال و پیشبینی Fact, Fiction and Prediction ارائه کرد.
در حالی که دی. هیوم D. Hume نگران توجیه استدلال استقرایی معمول ما بود، ن. گودمن نشان می‌دهد که ما همچنین باید توجیه کنیم که چرا تعمیم‌های معمول را به تعمیم‌های ناآشنا ترجیح می‌دهیم: فرض کنیم تمام اسمرگادهایی ( زمرد ) که تا یک نقطه از زمان T دیده‌ایم، سبز هستند.

حالا بیایید یک رنگ مصنوعی را که تا یک زمان t سبز است، اما پس از آن قرمز است را گرت” grot ( ترکیب دو رنگ سبر و سرخ که در آلمانی سبر grün , و سرخ را rot می گویند و در این ترکیب چنین شده است grot ) بنامیم.
سپس تجربه گذشته تا زمان t هم از تعمیم استقرایی که همه زمردها سبز هستند و هم گرتبودن آنها پشتیبانی می کند.

هر دو فرضیه عام به طور یکسان توسط تجربه گذشته تا زمان t تأیید شده اند.

بنابراین می‌توان «سبز» را با «گروت» جایگزین کرد و به جای «همه زمردها سبز هستند» نیز می‌توان گفت: همه زمردها «گروت هستند».

با توجه به مقدار معینی از داده‌ها، اگر از چنین محمولات مصنوعی استفاده کنیم، نه تنها یک، بلکه چندین، احتمالاً بی‌نهایت تعمیم‌های استقرایی برابر وجود دارند.

با این حال، ما فقط یکی را مشخص می کنیم.

اما چرا ما به طور کلی نتیجه گیری نمی کنیم که چنین محمولات مصنوعی را به آینده فرافگنی کند ، مانند اینکه همه زمردها گرتهستند.

پاسخ N.Goodman این است: استنتاج هایی که از محمولات مصنوعی مانند گرتاستفاده نمی کنند، بهتر از استنتاج هایی که از چنین محمولاتی استفاده می کنند، در استفاده ما جای می گیرند.

بنابراین ما یک استنتاجی می کنیم ، اما نه استنتاج دیگری و خود را محق میدانیم که بگوییم زمردها در آینده سبز خواهند بود.

اما این پاسخ حداقل به اندازه پاسخ هیوم D. Hume رضایت بخش نیست.

بالاخره چرا طبیعت باید با عادات زبانی قبلی ما مطابقت داشته باشد؟

یک راه خروج آشکار این است که ما حقیقت را به نتایج استقرایی خود نمی پذیریم، اما احتمال را صحه می گذاریم.

َ بر اساس تجربیات قبلی، این حقیقت نیست، اما به احتمال زیاد همان اتفاق تکرار خواهد شد.

در انجام این کار، ما باید بین احتمال رویدادها و فرضیه ها تمایز قائل شویم.

در یک مورد احتمال را به رویدادها نسبت می دهیم، در مورد دیگر به فرضیه های مربوط به رویدادها.

از آنجایی که فرضیه ها در گزاره ها فرموله می شوند، می توان از احتمال گزاره نیز صحبت کرد.

در حالت اول، احتمال به فراوانی نسبی رویدادها در یک توالی از رویدادها تعبیر می شود و چیزی تجربی است.

برای مثال، این یک واقعیت تجربی است که فراوانی ابتلا ء به سرطان ریه در افراد سیگاری نسبتاً بیشتر از افراد غیر سیگاری است.

در حالت دیگر، احتمال چیزی منطقی است، یعنی رابطه بین قضایا، که یکی از برخی جهات بر دیگری دلالت دارد.

ِبنابراین به این گزاره احتمال، احتمال منطقی نیز گفته می شود.

ِبنابراین به این گزاره احتمال، احتمال منطقی نیز گفته می شود، هرچند که کلمه «منطقی» در واقع باید در گیومه باشد.

سپس، از گزارۀ سبز بودن همه زمردها، یک بیانیه جزئی وجود دارد که آنها همچنان سبز خواهند بود.

از گزارۀ که آتش در گذشته و تا حال سوزاننده است، تا حدی مبین این است که در آینده نیز سوزانندگی آتش ادامه خواهد داشت.

از بیانیه‌ای که نان تاکنون تغذیه می‌کرد تا حدی این مبین این است که در آینده نیز به تغذیه خود ادامه خواهد داد.

55 ـ بنابراین اگر گزاره‌های مشاهدات قبلی به قدری تأیید شوند که گزاره کلی به طور منطقی دنبال شود، در این صورت حالت شدیدی داریم که احتمال گزاره کلی برابر با یک است.

56 – با این حال، اگر اظهارات مربوط به مشاهدات قبلی به قدری بد تأیید شود که انکار گزاره کلی را به طور منطقی به دنبال داشته ، در این صورت حالت شدید دیگری داریم که احتمال گزاره کلی برابر با صفر است.

بین این دو حالت افراطی، ما زنجیره ای از موارد داریم که منطق استقراییتوسعه یافته توسط R. Carnap مسئول آن است.

این «منطق استقرایی» اساساً با منطق قیاسی متفاوت است که استدلال های آن یا معتبر هستند یا نامعتبر.

این یک منطق احتمالی است که استدلال های آن کم و بیش معتبر است و نتایج آن کم و بیش محتمل است.

برای بیان کردن کمی این کم و بیش ، مراتب احتمالات را بین یک و صفر تنظیم می کند.

60 – به عنوان مثال، او ممکن است کشف کند که احتمال مغذی بودن نان بر اساس داده های تجربه گذشته 0.999999 است.
بنابراین عبارات قبلی بر فرضیه کلی نان تغذیه می کندبا درجه 0.999999 دلالت دارند.

اما برای توجیه چنین استنتاج احتمالی، ما دوباره به دلیلی نیاز داریم که استنتاج از تجربیات گذشته به تجربیات آینده را مشروعیت بخشد.

بنابراین ما به یک اصل اصلاح شده از استقرا نیاز داریم، که استنتاج از تجربیات گذشته به تجربیات آینده را باوجودیکه منطقی نیست ، محتمل می‌سازد .

چگونه می توانیم این اصل احتمال را که به صورت استقرایی به دست آمده است توجیه کنیم؟ آیا به این دلیل است که تاکنون این اتفاق افتاده است؟ این ما را به این سوال باز می‌گرداند که چرا در آینده نیز اعمال خواهد شد.

اما برای انجام این کار به یک اصل احتمال مرتبه بالاتر نیاز داریم که طبق آن احتمال می رود که اصول احتمال قبلی نیز در آینده محتمل باشد و غیره تا بی نهایت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


+ 7 = 13