بِسۡمِ ٱللهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ

مکاتب فکری و تفسیری شبه قارۀ هند

کثرت گرائی در تفکر اسلامی ( در پیوست با هشت بخش گذشته یا بحث استنتاجی از هشت بخش گذشته )

بخش نهم

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی

تاریخ نشر : 13.04.2023

آنگاه که علوم تفسیر قرآنکریم در شبه قارۀ هند روز تا روز بی رمق شده می‌رفت و اهتمام بر تفسیر قرآنکریم به حد زیاد تقلیل یافت و در این راستا تلاش های شاه ولی الله دهلوی تعمیم نیافت تا اینکه  در قرن نوزدهم بار دیگر مورد توجۀ علماء و دانشمندان عرصۀ دینی قرار رفت و شایان ذکر ست معارف اسلامی در شکل مکاتب فکری فقهی در زمانیکه علوم تفسیر از توجه جدی برحوردار نبودند ، بیشترین اهتمام را از آن خود ساخته بودند.

قرن دوم هجری که در تاریخ تفکر اسلامی از اهمیت توجۀویژه برخوردار است یعنی در این قرن بر اساس نفوذ و ترویج فلسفۀ یونان باستان ، فتنۀ انکار حدیث سربلند کرد که علم بر دار این فتنه مکتب کلامی معتزله معروف است.

این موج با تلاش وسیع مفسرین ، محدثین ، دانشمندان عرصۀ زبان فرو نشانده شد ، تا اینکه به نحوی دیگری در قرن نوزدهم در شبه قارۀ هند ، مصر و عراق فتنۀ انکار حدیث سربلند کرد که این فتنه انکار با سپردن تفسیر و فهم قرانکریم به علوم طبیعی یا علوم ساینتفیک همراه شد که بسیاری از معارف قرآنی بر اساس علوم طبیعی و ساینسی یا توجیه شدند و یا اینکه انکار شدند.

یعنی اینکه خلط آشکار بین متافزیک و علوم طبیعی این آفت را بر معرفت دینی مسلط ساخت و در این زمان است که معرفت دینی دست خوش چنان تحولی شدن که با متون معتبر دینی در تضاد آشکار قرار گرفت.

قرن نوزدهم در شبه قارۀ هند راه نفوذ بی رویۀ علم طبیعی بر عرصۀ معرفت دینی اسلامی است و سلسله جنبان این حرکت سر سید احمد خان است.

سر سی احمد خان تفسیر خود را بنام ( تهذیب الاخلاق ) شایع ساخت و نشر این تفسیر در شبه قارۀ هند در مجامع علمی حرکت و غوغا برپا کرد و این هنگامه و غوغا به اشکال توافق ، تخالف و نمیه توافق و نیمه تخالف در تاریخ قرن نوزدهم و ادوار بعدی جامعۀ شبه قارۀ هند به ثبت رسید.

به صورت آشکار این شایع شدن تفسیر ( تهذیب الاخلاق ) در کمپ مخالف به عنوان یک چلنج جدی مطرح شد و بار دیگر پرداختن به علوم تفسیر و قرنکریم ازدیاد قابل ملاحظه را نشان داد.

1 ـ متجددین

الف ـ سر سید احمد خان

بـ مکتب لاهور ( محمد علی لاهوری ) رفیق غلام احمد قادیانی

جـ مکتب فکری پرویزی ( غلام احمد پرویز) کمونیزم دینی

دـ مکتب فکری داکتر فضل الرحمن

2 ـ مکتب فکری بین البین یا وسطیت

الف ـ داکتر اقبال لاهوری ـ داکتر رفیع الدین

ب ـ مولانا شبلی ـ ( مولانا ابولکلام آزاد ـ مولانا حمیدالدین فراهی ) ، (مولانا ابولکلام آزاد ـ مولانا مودودی رح ) ، ( مولانا حمیدالدین فراهی ـ مولانا امین احسن اصلاحی )

3 ـ مکتب فکری ارتودوکس یا فندمنتالست

الف ـ شیخ الهند محمودالحسن اسیر مالتا

ب ـ شبیر احمد عثمانی

ج ـ مولانا تهانوی رح ( بیان القرآن ) ( دریابادی ، مولانا ادریس کاندهلوی ، مفتی شفیع رح ) تصوف و خاناقاه

د ـ فاضل بریلوی ، حواشی از نعیم الدین مرادآبادی

ذ ـ پیرکرم شاه

4 ـ اهل حدیث

الف ـ مولانا ثناءالله امرتسری ، تفسیر سنائی

ب ـ احسن التفاسیر

قرن نوزدهم در برصغیر یعنی شبه قارۀ هند بر فهم دینی و اسلامی علوم طبیعی مسلط ساخته شد که بلاخره به تقابل و ستیز عقل و نقل انجامید.

مدرسۀ دیوبند بر نقل ترکیز کرد در حالیکه مد مقابل آن عقلیت گرائی مدرسۀ علی گهر طیف وسیع جامعۀ دینی هند را تحت تأثیر قرار داد.

تعمیم علوم ساینسی بر تفکر اسلامی به شکل یک اپیدمیک اکثر حلقات فکری تحت تأثیر قرار داد.

به طور نمونه میوان از سرسید احمد خان یاد کرد که منکر جنیات شد و چنان تأویل و تئجیه کرد که انسان‌های که از لحاظ روانی مزاج آتشسین دارند ، نیات اند

یا می‌توان در این ارتباط از داکتر اقبال لاهوری ذکر کرد که جنت و دوزخ را کفیات می‌دانست و مکان و مقامی برای آن‌ها قائل نبود.

به همین ترتیب مولانا حمیدالدین فراهی نیز تا حدی تحت تأثیر منهج و نظریات سر سید احمد آن قرار گرفت و بالطبع شاگردش مولانا امین احسن اصلاحی میراث بزرگی در تفکر اسلامی از استادش مولانا حمید الدین فراهی به ارث برد.

مولانا حمیدالدین فراهی در تفسیر ، معجزۀ ابابیل را در سورۀ مبارکۀ الفیل انکار می‌کند و بر واژۀ ترمیم ترکیز می‌کند و مقاوت اهل مکه مکرمه را در برابر ابرهه حاکم یمن برجسته می سازد.

مولانا امین احسن اصلاحی که بر ذهنیت استادش استوار ماند به همان منهج اعجاز شگافتن دریا را با ضرب عصای موسی (علیه‌السلام) انکار می‌کند و آن واقعه را زادۀ گردش و سیر باد ها می داند.

مولانا امین احسن اصلاحی در مواقعی هم چنان موضعگیری می‌کند که منکرین حدیث موگیری دارند.

در این دور جالب است که در مکتب فکری اهل حدیث در شبه قارۀ هند نیز تسلط علوم طبیعی مشهود است به طور نمونه اینکه مولانا ثناءالله امرتسری جریان مشاهده و تجربۀ زنده شدن مرده را توسط ابراهیم (علیه‌السلام) انکار کرد و آنرا تنها و تنها در بعد زندگی در نظر گرفت که پرنده های زنده بر اثر مآنوسیت از کوه نزد ابراهیم (علیه‌السلام) آمدند .

آنچه که به عصر ما زیاد ارتباط دارد این است که بر تفکر و نظریات داکتر فضل الرحمن مدعیان روشن فکری دینی ترکیز دارند و برخوان و سفرۀ رنگین آن نشسته‌اند و لقمه های سیری می زنند.

داکتر فضل الرحمن نیز وحی را از نفس پیامبر می داند. این همان چیزی است که بر دهن مدعیان روشنفکری معاصر دینی جاری است .

یکی از خصوصیت‌های داکتر فضل الرحمن هم این است که فهم جوهری از قرآنکریم را نفی می‌کند یعنی یک آیت به تنهائی نمی‌تواند که پایۀ استدلال قطعی الدلاله قرار گیرد زیراکه مبهم است و از این جهت است که بر فهم موضوعی یا یونیت ها که مجموعۀ از آیات اند توجه را مبذول داشته است.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


7 − 1 =