تفسیر یا تحمیل؟
نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی تاریخ نشر:08.04.2017 بخش سوم این بخش آغازی از نقد ادعای هرمنوتیک فلسفی گادامر در مورد فهم متون بخصوص متون دینی است که بر پایۀ این هرمنوتیک بطور عموم رخداد فهم و چیستی فهم در فوکس است و این نقد تا برداشتهای از شلایر ماخر تعمیم داده میشود و ناگفته های که در بخش اول و دوم بمشاهده میرسند و برای یک نقد علمی کار ساز اند ، نیر استناد بر آنها با ذکر آنها اهتمام میشود. از اینکه دامنۀ هرمنوتیک فلسفی عرصۀ فهم دینی را درمی نوردد ، مستلزم آن است که بر فهم دینی اصیل ، بر فهمی که در یک معناداری یا Bedeutsamkeit، meaningfulness ثابت و مشخص با تصریحات تغییرات معنا در چوکات فهم کلی دینی قریب به ثبات معنا داری و یا تغییر تحریفی در بستر تاریخی ترکیز شود و از این جهت است که بر فهم دینی برخاسته از متن دینی در این نقد اهتمام میشود ، فهمی که با در نظر داشت متن معتبر دینی اوبژیکتیوobjective است و بادر نظر داشت ، تأویل کنندۀ خاصی subjective است ( کتابهای آسمانی تورات ،زبور ، انجیل و قرآن کریم و پیامبران گرامی علیهم الصلاه والسلام) که همان متن معتبر دینی صلاحیت تأویل را برای آن تأویل کنندۀ خاص صادر میکند یعنی متن معتبر دینی تأویل کنندۀ را که از هر جهت خاص است تأویل میکند و به آن اعتبار تأویلی میبخشد و آن تأویل کننده بر این اعتبار کسب کرده متن را تأویل میکند و هم چنان متن معتبر دینی داده…