Month: March 2017

تفسیر و یا تحمیل؟

نویسنده عبدالبصیر صهیب صدیقی تاریخ انتشار: 27.03.2017 بخش دوم در بخش اول این جستار بر هرمنوتیک و استعمال آن در آثار یونان باستان ترکیز کردیم و هم انکشاف آنرا در دوره های بعدی تاریخی ذکر مختصر کردیم و نهایتاً بر اندکی از مساعدت های امیلو بتی Emilo Betti و گادامر Hans George Gadamer در زمینۀ هرمنوتیک استناد کردیم و اکنون درپی اختتام بخش اول و شروع بخش دوم این جستار لازم است که بر برخی از آرای بیشتر در این مورد ترکیز و فوکس کنیم تا موضع گادامر Gadamer بهتر به فهم رسد تا زمینه‌ساز یک نقد کارا باشد. هرمنوتیک مدرن که از تلاش‌های علمی و فلسفی شلایرماخر Schleiermacher آغاز می‌یابد و تا هرمنوتیک هانس گیورگ گادامر Hans George Gadamer امتداد می‌یابد در شکل و فارم هرمنوتیک فلسفی گادامر ، ادعا دارد که فهم بر هیچگونه معیار و ملاک برای تأویل ابتناء ندارد و هم فهم مقید هیچگونه ظابطۀ تأویلی ، قواعد ، اصول و یا دستورالعمل های برگرفته شده از نظام های معین و جزمی تأویلی نیست.

تفسیر یا تحمیل

بحش اول: نویسنده: عبدالبصیر صهیب صدیقی تاریخ انتشار: 16.03.2017 مدخل: در اولین نگاه مراد از تفسیر تأویلی از یک متن است برای فهمیدن با درنظر داشت دیگر متون مؤلفی که قرار است متنش ( چه بصورت نوشته شده ، گفتاری، تصویری، هنری و زندگی اجتماعی) که از لحاظ زمانی ، مکانی و زبانی با تأویل گزار یا مفسر تفاوت و اختلاف دارد یعنی گفتگوی تأویل گزار با متن است ، در این گفتگو و دیالوگ متن داشته هایش را سخاوتمندانه به دامن مفسر می‌ریزد و معانیش شگوفا می‌شود و شرط اساسی شگوفائی معانی متن در تأویل یا تفسیر متن توسط تأویلگزار این است که افق دید متن با افق دید تأویلگزار در انطباق باشد یعنی اینکه این‌گونه تأویل متن مدار است یابه عبارۀ دیگر اینکه این متن که قرار است تفسیر شود هم در استمرار تاریخی و هم با مراجعه به متون دیگری از مؤلف و متون و تأویل های همسان و مشابه دیگر با متن مورد تأویل، ذهنیت و افق دید تأویل گزار را شکل داده است. اینجاست که در حالات متغیرتأویل موافق با متن مورد تأویل با متن به بار مینشیند و شگوفا می شود. و اما مراد از تحمیل این است که تأویلی شکل داده می‌شود که از لحاظ تاریخی منقطع ، منفصل و مجزا از متون مرتبط با متن مورد تأویل است و در تضاد با تأویل های موافق با متن مورد تأویل است یعنی اینکه بین افق دید متن و افق دید تأویل گزار تفاوت، اختلاف و تضاد مشهود و نمایان است یا به عبارۀ…

آفتابِ روز درفقهِ جشن ها ونوروز

نویسنده : داکتر محمدالله صخره تاریخ انتشار: 09.03.2017 تذکر این مقاله قبلا زیر عنوانِ خوانش فقهی تجلیل از نوروز چند سال قبل نشر گردیده بود اینک بنا به اقتضای روشنگریی باب فقاهت تغییراتی در آن وارد نموده و مجددا زیر عنوان فوق به نشر سپرده میشود.خواندن این مقاله شاید برای آنانی ذی نفع باشد که مکانت تفقه مسائل را ارج میگذارند.                                                وَبِهِ نَستَعِین  روزهاي بعد آغازِ فصل بهار است ,فصليكه در اولين حدس ذهن انسان را به زيبايي ما حول ,كوه, تپه ,دشت,دمن ,چمن,ميبرد,و مردماني بسياري در جهان اغاز فصل بهار را كه  اول سال در بعضي سالنامه ها است جشن ميگيرند . از آنجاييكه قسمت اعظم اين جشن كه  به نام نوروز مشهور است بلکه میتوان گفت در کل این جشن درسر زمين مسلمانان بوده و هست , واز اينكه این جشن پيشينهء تاريخي قبل از اسلام  نيز داشته است , شبهاتي را در عرصهء مذهبی بودنِ آن ايجاد کرده است  و فقهائی  در قدیم به موضوعِ حل و حرمت ان در بعضي كتب فقه اسلامی پرداخته اند. ودر پرتو اين ذكر فقهي با اضافهء عوامل ديگري كه ناشی از تشنج هاي سياست معاصراست که  پاي مذهب را در بسا موارد به خود كشانيده است ,همه ساله در كشور ما موضوع حل و حرمت نوروز مطرح ميشود, و کسانی از فراز منابر, تحريم ان را اعلام ميدارند .فلهذا  براي تبيين اين مسئله و رفع اين معضله,لازم ميبينم نقاطي را در پرتو انچه خوانده ایم و فهميده ایم به قيد تحرير در اورم.بدينسان در سه مطلب,نخست رأي فقهي قائل بر تحريم نوروز را نقل مینمایم و سپس انرا…

سکولاریزم..شُبُهات و ردود

نویسنده: داکتر محمدالله صخره تاریخ انتشار: 02.03.2017 سرآغاز: آشنائی برایم لینک ویدیویی را فرستاد که  عبارت از بحثی در کدام برنامهء تلفزیون طلوع بود و متکلمی در آن جمع چیزهای میگفت  و رو به جمعی که اکثراً خواهران با حجاب بودند از شیخ محمدغزالی نام میبرد وچنان وانمود میکرد که مرحوم غزالی عطف توجهی به حکومت داری مبتنی براصول اسلامی نداشته است واسلام را حصر در راهنمایی اخلاقی وتربیه میدیده است … و از آنجائیکه با جامعهء کشورم معرفت عمیق دارم و از روان جوانان کشورم با خبرم و نحوهء قیل و قال ها میان آنان را میتوانم حدس بزنم و از ندرت تعمق و زود باوری در این شرائط کنونی آگاهم  و مهمتر از همه با رشته جویی که طی چند سال اخیر از سر نخ بعضی رسانه ها و نهاد ها و نحوهء سخن ها کرده ام  چنین دریافته ام که حالتِ عقیدتی جامعهء خود را بغرنج میبینم . گوشه گیر ترین اعتقاد ات و باورها واندیشه ها به نحوه های مختلفی بر روح و روان جامعه اثر گذاراند چه رسد به عقیدهء که به تعریف خود (هدی للعالمین) است و به گواهی دشمنانش طوفانی از نشاط و فعالیت و تأثیر بر جامعه است .بناءً دیدم که چنین برنامه های تلفیزیونی یا عمدا یا سهواً در فلک همان صحبت های میچرخند که  در قدم نخست در سایهء ابهام آفرینی ها و در قدم دوم  درسایهء از هیچ, مذهب آفریدن ها  و در قدم سوم در سایهء ایجاد شک و تردید ها و در قدم چهارم انصراف دادن خلائقی از اعتقاد و درقدم اخیر تسلیم و خضوع…