نویسنده : مولانا امین احسن اصلاحی
ترجمه از : عبدالبصیر صهیب صدیقی
بخش چهارم
تاریخ انتشار : 19.05.2019
1 ـ تفسیر قرآن با قرآن
چیزی سومی که در این تفسیر به طور اصول مد نظر قرار دارد آن این است که تفسیر قرآنکریم را به مدد خود قرآنکریم باید محقق ساخت ، قرآن کریم به این الفاظ تعریفی از خود ارائه میدهد :
ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَـٰبً۬ا مُّتَشَـٰبِهً۬ا مَّثَانِىَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّہُمۡ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ ذَٲلِكَ هُدَى ٱللَّهِ يَہۡدِى بِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُ ۥ مِنۡ هَادٍ (٢٣)
ترجمه : ( 23 ) خداوند بهترین سخن را نازل کرده است، کتابی که (آیاتش) متشابه (= همانند یکدیگر، و) مکرر است‘که از (شنیدن) آن پوستهای کسانی که از پروردگارشان می ترسند، به لرزه می افتد، آنگاه پوستهایشان و دلهایشان با یاد خدا نرم می شود (و آرام می گیرد) . این هدایت خداست که هر کس را بخواهد با آن هدایت می کند، و هر کس را که گمراه سازد، پس برای او هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود.
بدین ترتیب قرآنکریم بار بار این را واضح ساخته است که الله تعالی حکمت خود را و آیات و نشانه هایش را به اشکال گوناگون و در آرایش های ادبی متفاوت اظهار میدارد و برای آن لفظ یا واژه « تصریف » را قرار داده است که به معنی گردش دادن است.
هر تلاوت کنندۀ قرآنکریم میداند که یک مضمون در سورهها متعدد بار بار آمده است ، هر مبتدی میداند که تکرار یک مضمون است در سورههای متعدد قرآنکریم.
از نظر شخصی که با تدبر و تفکر عمیق قرآنکریم را تلاوت میکند میداند که قرآنکریم از تکرار محض بالکل پاک و بری است .
یک مضمون که بار بار یا مکرر آمده است بعینیه دریک فحوا یا کانتکست context قرار ندارد ، ماقبل و مابعد متفاوت و مختلف است با لواحق همگون و تضمنات همسان تکرار نیست ، در هرجا همان مضمون مکرر با اطراف و جوانب متفاوت ، تعلقات و روابط متفاوت و متغییر برجسته و چشمگیر است با در نظر داشت مقام و سیاق و سباق تبدیلی مناسبی را ارائه مدهد ، در یک جای و در مقامی از یک نگاه پوشیده است و در مقام دیگر مفتوح و آشکار شده است.
در جای و مقامی رخ اصلی آن نا متعین است و در جای دیگر در سیاق و سباق مربوط به آن ، آن رخ نامتعین شفاف و روش و متعین شده است ، بلکه از مدتها تجربۀ من ( مولانا اصلاحی ) نشان میدهد که یک لفظ یا یک واژه در یک آیۀ مبارکه بالکل مبهم به نظر میرسد و در آیۀ مبارکۀ دیگر بالکل مفتوح شده است و اختفاء بیرون آورده شده است ، بدین گونه در یک جا دلیل امری به فهم نمیآید و در جای دیگر آن مورد چون آفتاب شفاف و روشن.
این اسلوب قرآنکریم بدین لحاظ است که مطلب به وجه احسن در ذهن چا باز کند و ذهنشین شود و جا دارد که به حیث یک نعمت عرض میکنم که آنقدر که مشکلات قرآنکریم بر من از طریق خود قرآنکریم واضح شدهاند ازطریق چیزی دیگر نشده اند.
کسانیکه این تفسیر را مطالعه میکنند انشاءالله احساس خواهند کرد که نه تنها اینکه در نشان دادن نظم آیات قرآنکریم و تعیین تأویل آنها اعتماد اصلی را بر شواهد و نظائر قرآنکریم کردهام ، بلکه برای رفع مشکلات الفاظ و اسالیب نیز بیشترین استفاده را از خود قرآنکریم بردهام ، دلیل بر این نیست که من به کتابهای لغت و نحو ارجاع داده نمیتوانستم ، بلکه دلیل آن این است که قرآن کریم از این جهت مرجع مستند و با اعتماد است که معانی و حقایق را در طرح و برش ادبی خود که مختص به خود اش است بکار برده است و این حقیقتی است که علمای ماقبل نیز در برابر آن زانو زدهاند و پذیرفته اند.
وسائل خارجی فهم قرآنکریم:
در فهم قرآنکریم از آنچه به عنوان وسائل خارجی استفاده کردهام میخواهم به طور مختصر آنها را بیان دارم :
2 ـ سنت متواتره و مشهور : در اصطلاحات قرآنی مانند صلوه ، زکوه ، صوم ، حج ،مسجد حرام ، صفا و مروه ، طواف و غیره درین تفسیر ، تفسیر آنها صد فیصد در مطابقت و روشنی سنت متواتره صورت گرفته است و به این دلیل که توضیح و تأویل اصطلات قرآنی و شریعی را صرف پیامبر صلی الله علیه وسلم حق دارد چون آن جناب صلی الله علیه وسلم صاحب وحی است ، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم معلم و بیان کنندۀ وحی است و تعلیم و بیان از وظایف رسالت است ، حال میماند این مسأله که با قطعیت از رسول الله صلی الله علیه وسلم توضیحی یا تعریفی در مورد اصطلاح خاصی ثابت شده باشد ، تا جائیکه مربوط به اصطلاحات معروف دینی است توضیح و تعریف آنها بالکل در زندگی عملی و در سنت متواتره محفوظ اند ، این سنت متواتره بعینیه از آن ذرایع و طرق قطعی ثابت است ، همانگونه که قرآن مجید به تواتر ثابت است. همانطور که تواتر قرآنکریم را به ما انتقال داده است ، همینگونه این سنت متواتره است که تمام اصطلاحات دینی رابه ما انتقال داده است اگر فرق است این است که فرق بین تواتر قولی و تواتر عملی است. اگر بر ما واجب و فرض است که به قرآن کریم ایمان بیاوریم ، بر ما فرض و واجب است که مفوم عملی تمام اصطلاحاتی را بپذیریم که به صورت متواتر سلف به خلف انتقال داده است . اگر در این تواتر اختلاف جزئی به چشم میآید ، این اختلاف در دین حائزی اهمیتی نیست زیرا قابل این است که از نظر انداخته شود. پنج وقت نماز را همه میدانند و پذیرفتهاند و این دانستن و قبولیت به با قطعیت است همان قطعیتی که پایه و اساس دانستن و ایمان به قرآنکریم است.این جسارت منکرین حدیث که مفاهیم نماز ، روزه ، زکوه و حج و عمره را به آنطور که دل شان بخواهد بیان میدارند و در تواتری که این مفاهیم از طریق آن به ما رسیدهاند بر اساس هوای نفس تغییرات و ترامیم ایخاد میکنند ، به صراحت مترادف به انکار قرآن مجید است ، زیرا همان تواتری که قرآن مجید را به ما انتقال دهد ، همان تواتری است که صورت عملی این مفاهیم را به ما انتقال داده است .اگر منکرین حدیث تواتری را که اساس انتقال اصطلاحات دینی و مفاهیم دینی است ، رد میکنند و آنرا قبول ندارند ، پس دلیلی برای پذیرفتن قرآن کریم و ایمان به آن هم وجود ندارد ، در مورد فهمیدن اصطلاحات تنها اعتماد به لغت یا واژه هم بالکل غلط است .مفهوم نماز و روزه هر معنی که در لغت داشته باشند ، دارند ، اما در دین آن معانی شان قابل اعتبار است که شارع ( الله تعالی و پیامبر صلی الله علیه وسلم ) معانی آنها را وضاحت دادهاست و متعین کرده است.در رابطه با این اصطلاحات مولانا فراهی رحمه الله علیه در مقدمۀ تفسیرش چنین می فرماید:« بدینگونه تمام اصطلاحات شرعی مثلاً نماز ، روزه ، زکوه ، جهاد ، حج ، عمره ، مسجدالحرام ، صفا و مروه ، و اعمالی که به این اصطلاحات تعلق دارند ، به صورت تواتر و توارث از سلف به خلف ، محفوظ اند و اختلافات به صورت معمولی و جزئی که وجود دارد ، قابل اعتناء و توجه نیستند.
معنی شیر را همه میدانند اگرچه در هرمملکت هیئت و شکل شیر فرق ها و تفاوتها را دارد ، به همینگونه نمازی مظلوب است که مسلمانان اداء میکنند (مطابق سنت ) هر چند که در صورت و هیئنت آن اختلافات جزئی وجود دارند. کسانیکه ای گونه اختلافات را برجسته میکنند و به آنها اهمیت میدهند ، کسانی اند که با مزاج این دین قیم آنطور که قرآنکریم تعلیم میدهد بالکل آشنا نیستند ، پس وقتی که موضوع چنین واژههای اصطلاحی یا لغات اصطلاحی پش آید و مطرح باشد که با وضاحت کامل در قرآنکریم بیان نشده باشند ، راه درست و صحیح در این مورد این است که همان اندازه که امت در مورد آنها متفق اند باید قناعت کرد و نباید بر اخبار آحاد اصرار کرد ورنه سبب میشود که خود دچار شک شد و دیگران را نیز غلط و نادرست دانست و واسطه و یا ذریعۀ در بین نیست که سبب اصدار فیصلۀ در این جدل شود.»من ( مولانا امین احسن اصلاحی ) در رابطه با تمام اصطلاحات دینی این مسلک را صحیح میدانم و همین را من اختیار رده ام ، البته در وضاحت آن تلاش کردهام که رهنمایم قرآکریم و احادیث صحیح اند.
3 ـ احادیث و آثار صحابه : پاکیزه تر و اشرف تر از هر چیز در مأخذ های ظنی تفسیر ، ذخیرۀ احادیث و آثار صحابه اند ، اگر بر صحت آنها پوره پوره اطمینان باشد ، همان حیثیت را دارا اند که سنت متواتره دارد و اگر در صحت و درستی آنها اطمینان مکمل وجود نداشته باشد ، تا حدی از آنها میتوان استفاده کرد که در تاد با اصول قطعی نباشند.کسانیکه به احادیث و آثار صحابه چنان درجه و اهمیت میدهند که آنهارا حاکم بر قرآنکریم میسازند ، نه از مرتبۀ قرآنکریم واقف اند و نه شناختی از مرتبۀ احادیث دارند.برعکس کسانیکه احادیث و آثار را بالکل حجت نمیدانند و از حجیت آنها منکر اند ، آنها کسانی اند که خود را از آن روشنی محروم میکنند که بعد از قرآنکریم ذخیرۀ آنها منبع نور اند.من ( مولانا امین احسن اصلاحی ) تمام احادیث را زیاده تر از خود قرآنکریم مأخوذ و مستنبط میدانم ، به این دلیل است که دایرۀ استفادۀ من محدود و منحصر به احادیثی نیست که در فهمی از آیتی از قرآنکریم صراحت دارد ، بلکه از بطور کامل تا حد امکان از ذخیرۀ احادیث مبارک استفاده بردهام ، بطور اخص در مسائل فهم و دانستن حکمتهای قرآنکریم کمک و مددی را که از احادیث مبارک حاصل کردهام چیزی دیگر به پایۀ آن نمیرسد . اگر حدیثی را چنین دریافت کردهام که در تصادم با قرآنکریم به نظر آمده است ، تا مدت زمانی برآن توقف کردهام ، و زمانی آنرا ترک گفتهام که برمن به خوبی واضح شده است که یا لازمه اش مخالفت با قرآنکریم و یا در تضاد با اصولی از اصول دین است ، تا جائیکه حرف از حدیث صحیح در میان است این موارد بندرت پیش آمده است و اگر هم پیش آمده است بهر حال قرآنکریم را ترجیح دادهام تا آن حدیث را و وجوه ترجیح را با استدلال تفصیلی بیان داشته ام.
4 ـ شان تزول : مسلکی را که در رابطه با شان نزول دارم و از آن در این کتاب پیروی کردهام ، من آنرا با الفاظ استادم مولانا حمیدالدین فراهی رحمه الله علیه بیان میدارم که در مقدمۀ تفسیرش چنین مینویسد :
« مطلب شانزول را طوریکه برخی ها غلط درک کردهاند ، این نیست که سبب و دلیل نزول آیۀ مبارکه و یا سورۀ مبارکه باشد بلکه مراد از آن ، آن حالت و کیفیت مردمی است که در همان موقع همان کلام الله تعالی بر آن حاوی است ( یعنی کلام الله تعالی در همان حال بر آن حالت و کیفیت مردم مشخصی حاوی است یعنی احتواء میکند ، سورۀ چنین نیست که به غیر در نظر داشت امری خاصی و یا اموری خاصی نازل شده باشد و آن امر خاص و یا امور خاص که در سورۀ مدنظر بودهاند در تحت مضمون مرکزی سوره قرار دارند بنابرین وقتی تلاش برای معلوم کردن شانزول به جریان میافتد وقتی ثمر بخش است که دریافت شان نزول در خود سوره تلاش شود.
بدین ترتیب شان نزول هر سوره را از خود سوره معلوم کنیم اگر در کلام موضوعی مطرح است ، مناسبت کلام و آن موضوع همان مناسبتی است که بین جسم و لباس است بلکه مناسبت بین جلد و بدن است .
اینکه در روایت ها میآید که فلان فلان آیههای مبارکه در مورد فلان فلان واقعات نازل شدهاند معنی آن این ی توند باشد که در زمان نزول سوره آن واقعات در جریان بودند ، علامه سیوطی رحمه الله علیه میفرماید : ( زر کشی رحمه الله علیه در برهان میفرماید که صحابه و تابعین رضی الله عنهم عادت عام برین دارند که میفرمایند که فلان آیۀ مبارکه بر فلان موضوع نازل شده است برداشت و فهم مطلب چنین بوده است که آن آیۀ مبارکه بر آن حکم مشتمل است ، آن اینگونه نبوده است که بعینیه آن مورد سبب نزول آن آیۀ مبارکه شده است ، این گویا برآن حکم استدلال از آن آیۀ مبارکه است ، مقصود نقل واقعه نیست.
در اسباب نزول چیزی که باید لحاظ شود این است که نزول آیه و جریان واقعه همزمان باشند و دریک زمان تحقق پذیرفته باشند.
با این بیان زرکشی رحمه الله علیه آن مشکل حل و رفع میشود که امام رازی رحمه الله علیه در تفسیر آیۀ مبارکۀ 54 سورۀ مبارکۀ الانعام تذکر داده اسنوَإِذَا جَآءَكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِـَٔايَـٰتِنَا فَقُلۡ سَلَـٰمٌ عَلَيۡكُمۡۖ كَتَبَ رَبُّكُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَۖ أَنَّهُ ۥ مَنۡ عَمِلَ مِنكُمۡ سُوٓءَۢا بِجَهَـٰلَةٍ۬ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَأَنَّهُ ۥ غَفُورٌ۬ رَّحِيمٌ۬ (٥٤)
ترجمه : ( 54 ) و هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند (به آنها) بگو:« سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده که هر کس از شما از روی نادانی کار بدی مرتکب شود؛ سپس بعد از آن توبه و درستکاری کند، البته او آمرزنده ی مهربان است».
امام رازی رحمه الله علیه میفرماید : من اینجا به مشکل سخت برخوردم و آن اینکه همه بر این متفق اند که کل سورۀ مبارکۀ الانعام به یک دفعه نازل شده است ، اگر صورت مسأله این است پس در مورد هر آیۀ مبارکه این چگونه صحیح میتوان بود که شان نزول فلان آیۀ مبارکه فلان واقعه است .
پس نزدما طوریکه در بالا به تفصیل واضح شد ، صورت معامله این است که زمانی که سوره هم نازل میشود به این قصد و غرض است که امور و معاملاتی که محتاج توضیح و تشریح اند ، توضیح و تشریح کند و کلام طوری باشد که در نظم آن التباس و ابهام نباشد ، طوریکه یک خطیب ماهر و حکیم با در نظر داشت حالات و مقتضیات یک خطبه ایراد میکند ، بسا اوقات ذکر امر خاصی را از نظر میاندازد و لاکن کلام آ خطبه بر تمام اینگونه معاملات و احوال حاوی میباشد و برخی اوقات اینگونه هم است که در کلام ذکر شخص خاصی و یا امری خاصی میآید و لاکن کلام به حیث یک بارش همه گیر بالکل عام و همه گیر است و این مثالی بود برای نزول قرآنکریم که چنین مثالی را دارا است.
پس اگر کسی در طلب طمانیت و یقین است در پیروی از شان نزول هرگز رشتۀ نظم را از کف ندهد ( نظم در قرآنکریم را نباید فدای شان نزول کرد ) ورنه مثال شخصی مسافر در صحرا خواهد بود که در تاریکی بر چهار راهی ایستاده و نمیتواند بفهمد که به کجا می رود.
شان نزول را باید از خود قرآنکریم باید اخذ کرد و از ذخیرۀ احادیث و آثار صرف آن چیزی را باید اخذ کرد و گرفت که در انطباق بانظم قرآنکریم است ، نه اینکه تمام نظم آنرا درهم و برهم سازد.
من در رابطه با شان نزول درست این طریقه را پیروی کرده ام ، در واقعات صرف به تفسیر آیاتی اهمیت دادهام که در تصریح و یا تلمیح یک واقعه بودهاند و هم چنان آنها را از تفصیلات غیر ضروری چدا ساختهام ، تفصیلاتی که تائید آنها در الفاظ و اشارات قرآنکریم نیست.