مفسر و نویسنده : مولانا امین احسن اصلاحی
ترجمه از : عبدالبصیر صهیب صدیقی
بخش پنجم
تاریخ انتشار : 28.05.2019
در کتابهای تفسیر بالعموم سه تفسیر را مدنظر دارم که عبارتند از تفسیر ابن جریر رحمه الله علیه ، تفسیر امام رازی رحمه الله علیه و تفسیر زمخشری رحمه الله علیه ، مجموعۀ اقوال سلف تفسیر ابن جریر رحمه الله علیه است ، قیل و قال و موشگافی های عقلی متکلمین در تفسیر کبیر از امام رازی رحمه الله علیه قابل وصول است ، مسائل مربوط به نحو و اعراب در تفسیر کشاف از زکخشری قابل دریافت است، این تفاسیر از آغاز زندگی فکری من مورد مطالعه من بودهاند و لاکن در زمان نوشتن به طور خاص یک نگاه ضرور به آنها میاندازم و به کتابهای دیگر تفسیری در صورت ضرورت و باز کردن کامل معضلی رجوع کردهام ، نوعیت استفادۀ من از این کتابها به گونۀ بوده است که به صورت مجرد بر اقوال آنها اعتماد نکردهام بکله قولی از آنها را اخذ کردهام که با اوصول در انطاباق بوده است طوریکه قبلاً تذکر رفت.
روش ما طوریکه قبلاً بیان شد ، به گونۀ است که ما بر هر سوره و هر آیه و الفاظ مبارک آنها ، بر سیاق و سباق ، از نگاه نظم و نظائر و شواهد سورهها و آیهها در قرآنکریم غور و دقت میکنیم و برای اطمینان بیشتر به کتابها تفسیری دیگر مراجعه میکنیم ، اگر دریافته های ما مهر تائید تفاسیر دیگر را در بر نداشته باشند ، غور و فکر و دقت را در آن موارد ادامه میدهیم تا آنکه نادرستی دلائل ما واضح گردد و یا وجوه ضعف دلایل کتابهای تفسیر دیگر بر ملاء گردند و این بهترین شیوۀ استفاده از کتابهای تفسیری نزد ما است و به همین دلیل است که حواله های بر کتابهای تفسیری یگر ، در این تفسیر زیاد نیستند، تنها حواله ها یا ارجاعات در مواردی اند که یا موضوع خیلی با اهمیت بوده است و یا اینکه جهت اطمینان بیشتر خوانننده. در اکثر مقامات برای تائید نظر خود حواله ندادهام و و دلایل کافی جمع کردهام تا ان شاءالله برای بوجود آوردن اطمینان کافی اند.
4 ـ صحایف آسمانی قدیم
در مقامات متعدد و جا جا در قرآنکریم ارجاعاتی بر توات ،ز بور و انجیل دیده میشوند ، در بسیاری از مقامات یا جا ها سرگذشت انبیاء بنی اسرائیل ذکر شده است ، در جاهای از رد تحریفات یهود و نصاری آگاه و دانسته میشویم و بر تاریخ شان نقد و تنقید را سامان داده شده می یابیم ، در چنین مواقع و موارد بر ایاتی که در کتابهای تفسیری ما وجود دارند اعتماد نکردهام چون این روایت ها زیاده تر شفاهی اند ور وایاتی اند که بر یکی از دیگری شنیدن ابتناء دارند ، بدین ترتیب نه اینگونه روایات حجتی بر اهل کتاب شده میتوانند و و نه هم اطمینان قلبی را برای دیگران به بار می آورند.
در اینگونه موارد و مواقع تورات و انجیل را مأخذ اصلی قرار دادهام تا آن حد که بین قرآنکریم و دیگر صحیفه های آسمانی موافقت قابل درک و فهم است ، آن موافقت را من نشان دادهام و جای که و یا موردی که فرق وجود دارد در آن مورد حجت قرآنکریم و قوت بیان قرآنکریم را توضیح دادهام .
در جلد اول تفسیر تدبر القرآن ، در تفسیر سورههای مبارکۀ البقره و آلعمران چنین معرکه ها بوفور قابل یاداشت اند که خواننده به این درک و فهم میرسد که اصل قوت و زور قرآنکریم در این زمان است که واضح می گردد.
بر علاوۀ بحثهای تقابلی بین قرآنکریم و صحایف آسمانی گذشتۀ ، این یک حقیقت است که تورات ، زبور و انجیل چون قرآنکریم کتابهای اند که از جانب الله تعالی نازل شدهاند ، اگر این کتابهای وحیانی گذشته از دستبرد جاعلان در امان میمانند و حاملین بد قسمت و بد بخت تغییراتی دلبخواه در آنها وارد نمیکردند اینها هم مانند قرآنکریم سرچشمۀ خیر و برکت برای ما می بودند ، مگر باوجود آن همه تحریفات حال هم دارای گنج های از حکمتها اند ، با مطالعۀ آنها حال هم دانسته میشود که بدون شک سرچشمه آنها و قرآکریم یکی است و این حقیقتی است به روشنی آفتاب که غیر قابل انکار است. من بعد از بار بار خواندن آن صحیفه ها این رأی را اظهار میکنم که مدد و کمکی را که این صحیفه ها در فهم حکمت قرآنکریم میرسانند ، به مشکل میتوان این مدد و کمک را از کتابهای دیگر در فهم حکمت قرآنکریم ، حاصل کرد ، بطور خاص با خواندن زبور ، امثال و اناجیل در آنها چنان غذای ایمانی افت میشود که غیر از قرآنکریم و احادیث مطهر پیامبر صلی الله علیه وسلم ، در هیچ کتابی دیگر قابل دریافت نیست.
جای حیرت و تعجب این است که اقوامی که حامل این صحایف اند از تعلیمات قرآنکریم و ایمان به آن چرا محروم مانده انده .
5 ـ تاریخ عرب
در قرآنکریم از تباهی اقوام پیشین چون عاد ، ثمود ، مدین و قوم لوط ذکر رفته است ، همراه با آن از معتقدات آنها ، از دعوت انبیاء علیهم السلام و عکسالعمل و واکنش این اقوام چایگاه خاص خود شان را دارند .
علاوه از این آمدن حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و حضرت اسماعیل (علیهالسلام) به سرزمین عرب و و اینکه هردو حضرات پدر و فرزند با دستان مبارکشان خانۀ کعبۀ شریفه را تعمیر کردند و از برکت آنها تغییرات و تبدلاتی که در حالات اخلاقی ، معاشرتی ،تمدنی و اقتصادی رونما شدبا اسلوب مختلف بیان شدهاند
حواله ها و ارجاعاتی را هم میتوان رک و فهم کرد که بعد ها قریش چگونه دین حنیف ابراهیمی را مسخ کردند و بیت الله شریف را که مرکز توحید بود چگونه به یک بت خانه تبدیل کردند و چگونه بدعت هاو رسوم مشرکانه در رابطه با پرستش بتها به ظهور رسیدند ، جا جا و در مقامات متعدد ارجاعاتی در قرآنکریم در این رابطهها وجود دارند.
برای درک و فهم خوبتر و بیشتر و بهتر همۀ این موضوعات لازم است که تاریخ مکمل این دور را باید مطالعه کرد ، لاکن با تأسف که تاریخ مستند این دور موجود نیست ، آن بخش تاریخی که مربوط به آمدن حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهما السلام ، اعمار بیت الله شریف و قربان است از طرف یهود بالکل تغییر داده شد طوریکه در تفسیر سورۀ مبارکۀ البقره معلوم شد.
معلومات جسته جسته و غیر مرتبط که از کتابهای دیگر حاصل میآید ، البته مفید اند ولی کافی نیستند ، بر چنین موارد در اشعار شعراء و کلام خطباء ظاهر است که اشاراتی قابل دریافتند ، کار آمد اند اما حیثیت اشارات را دارا اند ، من تلاش کردم که از هرجا که ممکن است این معلومات را بدست آورم ، درین شکی ست که معلومات قیمتی بدستم آمد که در باز کردن گرهها در فهم قرآنکریم از آن دانش استمداد بجویم ، اما واقعه این است که اعتماد اصلی را بر قرآنکریم کردهام .
من آن روایات تاریخی را اخذ کردهام که تائید آنها را در قرآنکریم یافتهام این همه از توفیق و امداد الله متعال است.
هدایاتی برای دانش آموزان قرآنکریم:
تا اینجا که من از شرایط داخلی و خارجی فهم قرآنکریم ذکر کردم ، این همه در نوعیت خود علمی و فنی است ، من خود آنها را ملحوظ داشتهام و به فکر من که بدون لحاظ کردن این شرایط کسی نمیتواند از قرآنکریم استفادۀ صحیح و درست بکند ، لاکن حیثیت آنها بهر حال وسائل کار است و برای فهم قرآنکریم به آنها نیاز داریم ، بدین ترتیب نگهداری آن شرایط برای فهم قرآنکریم ضروری است و لاکن ضروری تر این است که رخ دل را باید صحیح تنظیم کرد . اگر رخ دل صحیح نباشد پس هر چیز بیفایده میشود و حال من چند سخنی در رابطه با رخ دل عرض می دارم.
پاگیزکی نیت :
برای فهم قرآنکریم اولین چیز پاکیزگی نیت و قصد است ، مطلب من این است که قرآن را صرف برا دریافت هدایت باید خواند و غرضی دیگر باید در میان نباشد ، اگر خواندن و تلاوت قرآن کریم غیر از هدایت به غرض دیگری باشد نه تنها اینکه از فیض قرآنکریم آدمی محروم میگردد بلکه اندیشۀ آن میرود از این هم خیلی دورتر از قرآن کریم شود.
ار آدمی برای این خامه فرسائی کی کند که مردم اورا به حیث مفسر قرآنکریم بشناسند و از نوشتن تفسیر منفعتی به جیب بزند ، شاید به این مرام و هدف نائل آید ، لاکن از علم قرآنکریم محروم میماند .
به همینگونه اگر آدمی برای جستجوی دلیل ویا دلایل برای نظریات خودش به قرآنکریم مراجعه میکند ، شاید از قرآنکریم دلایلی برای نظریاتش تلاش کند و مؤفق شود لاکن با این کارش دروازۀ فهم قرآنکریم را در برابر خود برای همیشه می بندد.
قرآن مجید کتاب الله تعالی است که برای هدایت بشر نازل فرموده است و در هر انسان طلب هدایت را به ودیعت گذاشته است ، اگر بر اساس این داعی انسان به قرآن کریم توجه اش را مبذول میدارد بقدر تلاش خود و بقدر توفیق الهی از قرآنکریم فیض یاب میگردد ، اگر بغیر از این داعیه و تحت تأثیر و تحریک داعیۀ دیگر به خاطر مقصد حقیری قرآنکریم را مورد استفاده قرار دهد بر اساس اصل لکل امری ما نوی همان را مییابد که درپی اش بود. بر اساس این خصوصیت قرآنکریم است که در تعریف آن الله تعالی میفرماید که إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡىِۦۤ أَن يَضۡرِبَ مَثَلاً۬ مَّا بَعُوضَةً۬ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ڪَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَـٰذَا مَثَلاً۬ۘ يُضِلُّ بِهِۦ ڪَثِيرً۬ا وَيَهۡدِى بِهِۦ كَثِيرً۬اۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِۦۤ إِلَّا ٱلۡفَـٰسِقِينَ (٢٦)
ترجمه: ( 26 ) به راستی خداوند از اینکه به پشه ای یا بالاتر از آن مثال بزند شرم نمی کند. آنان که ایمان آورده اند می دانند که آن (مثل) حق است از طرف پروردگارشان و اما آنهای که کافرند می گویند: خداوند از این مثل چه خواسته است؟ خداوند بسیاری را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می کند، و تنها فاسقان را با آن گمراه می سازد.
بعد الله تعالی ظابطۀ هدایت و ضلالت میکند ( وَمَا يُضِلُّ بِهِۦۤ إِلَّا ٱلۡفَـٰسِقِينَ ) یعنی کسانیکه از راه مستقیم فطرت منحرف و از هدایت گمراهی را حاصل میکنند ، الله تعالی همان را برایشان میدهد که تشنۀ آن اند . اگر شخصی به کعبۀ شریفه برود و پرستش بتها را میخواهد بکند هرگز سزاوار این نیست که به لذت توحد آشنا شود ، اگر شخصی از گلها خار می چیند و خار ها را جمع آوری میکند هرگز مستحق این نیست که رایحۀ خوش و معطر گلها به دماغش برسد.
شخصی که بر اثر فساد در طبیعتش علاج و معالجه را هم به بیماری تبدیل میکند ، در عوض اینکه شفاء یابد سزاوار این است که بر بیماریاش افزوده شود ، قرآنکریم چنین میفرماید :
أُوْلَـٰٓٮِٕكَ ٱلَّذِينَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَـٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَـٰرَتُهُمۡ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ (١٦)
ترجمه : ( 16 ) آنان کسانی هستند که گمراهی را به هدایت خریدند، پس تجارت آنها سودی نداد، و هدایت نیافتند.
قائل بودن به اینکه قرآنکریم کلام برتر است :
دومین چیز این است که قرآنکریم را یک کلام عالی و برتر باید دانست بر آن غور و دقت شود و تلاش صورت گیرد تا فهم از آن بدست آورد .
اگر در دل اهمیت و عظمت قرآنکریم نباشد فهمیدن آن و بدست آوردن حقایق و معارف آن زحمتی را صرف نمیکند که برای بدست آوردن حقایق و معارف آن و حکمت آن ضروری است .
به ظاهر جای تعجب است که در بارۀ عظمت و بزرگی یک کتاب قبل از به فهم درآوردن آن سخن گفت و برتری آنرا ادعا کرد و لاکن اگر دقت و غور شود در مورد قرآنکریم ادعای عظمت و برتری قبل از مطالعه حرف عجیبی نیست و این به این دلیل است که قرآنکریم در قفا از خود تاریخ بزرگی را دارد ، هرکس خواه مؤمن به این کتاب بزرگ و مقدس و خواه ایمانی به این کتاب بزرگ و مقدس نداشته باشد ، حقیقت این است که هم در حالت ایمان و هم در حالت عدم ایمان این غیر قابل انکار است انقلاب و تغییراتی را که این کتاب برتر و مقدس براه انداخت در تاریخ بشری نظیری ندارد و تمام زوایای بشر را احتواء کرد و نسل در نسل سبب میگردد تا تغییرات را در استمرار تاریخ در جهت جامعۀ توحیدی سروسامان دهد ، این کتابی با عظمتی است که افکار را تغییر داد و در نتیجه فرهنگ و تمدن را تغییر داد ، قوانین و قانون نامهها را تغییر داد ، مذاهب و ادیان را تغییر داد، کتابی که این همه تغییرات همه گیر و عالمگیر را براه انداخته میتوان نزد کسی خوب یا ید باشد و اما هیچگاه نمیتوان از اهمیت و اثر آن در زندگی انساها انکار کرد ، اگر حرف از این باشد که انسان غیر معتقد هم بر امورزندگی غور وفکر کند ، ناگزیر است که به این کتاب برتر و عظیم توجه کند . اگر انسان معتقد به این کتاب برتر و عظیم هم نباشد ، باز هم میخواهد بداند که این چه سر است که این همه تغییرات تاریخی در همه سطوح زندگی بشر به این کتاب برتر و عظیم برمیگردد ، چه کششی این کتاب برتر و عظیم داشت که عربهای که غیر از شترچرانی سلیقۀ دیگری در زندگیشان برجسته نبود ، این کتاب را خواندند و به آن معتقد شدند و از شتربانی به جهانداری رسیدند .
هر ذهن کنجکاو میخواهد بداند که آخر این چه گنجی از حکمت در این کتاب برتر و عظیم که انسانهای عظیمی چون ابوبکر و عمر رضوان الله تعالی علیهما را به جامعه تقدیم میدارد .
بخش بزرگی از باشندگان روی زمین نه تنهااینکه این کتاب را یک کتاب برتر و عظیم میدانند بلکه باورمند اند که این کتاب کتاب الله تعالی است که از لوح محفوظ نازل شده است ، این کتاب را چنان کلام معجز میدانند که نه انسان و نه هم جنیات توانائی این را دارند که به مثل و مانند آن کلامی را سروسامان دهند .
این کتاب برتر و با عظمت آنگاه درست و صحیح فهم میشود که قبل از همه به عظمت و برتری آن معترف بود.
برخی از کسانی اند که در بارۀ این کتاب برتر و با عظمت قضاوت نادرست میکنند و ادعا دارند که این کتاب درست که در زمانۀ بسیط زندگی اعراب تأثیر خود را داشت و مفید و حال که مناسبات جوامع بشری مغلق شدهاند ، برای حل معضلات اجتماعی این کتاب کافی نیست.
این فهم غلط و ناصواب نأشی از این است که این افراد درک صحیح را از قرآنکریم نداشتهاند ( که این عدم درک صحیح دلایل خود را دارد ) و نتوانسته اند که از حکمتهای قرآنکریم بهره گیرند.
و بسیار اند کسانیکه این کتاب برتر و با عظمت را محض مشخص کنندۀ حلال و حرام میدانند و چنانچه بعد از مرتب شدن و تدوین کتابهای فقهی تنها نگاهی که به این کتاب انداخته میشود نگاه تبرک آمیر است و چون تنها یک کتاب متبرک به آن نگاه می کنند. بسیاری دیگریاند که این کتاب را تنها دارای کلام متبرک و مجموعۀ از دعا ها میدانند و ورد آنرا ضروری میدانند و اما از گنچ پنهان اش بیخبر اند و به آن راه نیافته اند .
بسیاری هم کلمات این کتاب برتر و با عظمت را کار آمد در سختیهای نزع میدانند و یا کتاب ایصال ثواب میدانند و عدۀ هم هستند که قرآنکریم را محض کتاب دفع بلیات و آفات و تعویذات میدانند و تمام دلچسپی شان از این نقطه نظرات به این کتاب مقدس است .
با اینگونه افکار نمیتوان به آنگونه فهم درست و صحیح و کامل از قرآنکریم رسید که به آن مقصد نازل شده است و این مثال آن است به عوض اینکه به جنگ شیطان باید رفت ، مشغول مگس پرانی و پشه کشی شد.
عزم تغییر مطابق تقاضا های قرآنکریم:
سومین چیز ضروری برای استفادۀ درست و بهتر از قرآنکریم این است که انسان از درون باید مطابق تقاضا های قرآنکریم ظاهر و باطنش را تغییر دهد و به این تبدیلی و تغییر ارادۀ مظبوط داشته باشد.
اگر کسی با دقت و غور بیشتر قرآن کریم را تلاوت کند در هر آن محسوس میکند که مطالبات و تقاضاهای قرآنکریم در اختلاف با خواهشات و خواست هایش قرار میگیرد ، تصورات و نظریاتش گونۀ دیگری است که قرآنکریم مطرح میکند ، معاملات و تعلقاتش از حدود تعیین کردۀ قرآنکریم فراتر میرود ، هم باطن خود را دور از قرآنکریم مییابد و هم ظاهر خود را در عدم انطباق با قرآنکریم میبیند ، با مشاهده و درک این فرق و اختلاف ، یک شخ صاحب عزم به این فیصله میرسد که هرچه هست خود را تا حد امکان مطابق تقاضا ها و مطالبات قرآنکریم بسازد، به هرگونه قربانی آماده میشود ، هر نوع مصیبت و ناگواری را برداشت میکند تا خود را مطابق تقاضاهای قرآنکریم بسازد و مطابق نیت و قصد خود از الله تعالی خواهان توفیق است. و اما شخصی که صاحب عزم و اراده نیست او همت عبور از خلیجی را نمیکند که بین خواست هایش و بین تقاضا های قرآنکریم واقع شده است ، او فکر میکند که اگر عقاید و تصورات خود را مطابق قرآنکریم تنظم کند و ترتیب دهد ، به تولد و زایش نو محتاج است زیرا او چنین میاندیشد که اگر افکارش را و اعمالش را مطابق قرآنکریم آراسته سازد ، با محیط و ماحول خود بیگانه میشود و در بیگانگی قرار میگیرد و هم او چنین میاندیشد که اگر سرگرم تعمیل مقاصدی شود که تقاضای قرآنکریم ، از فواید و لذایذی که در تضاد با قرآنکریم محروم میگردد.
مبارزه در راه انطباق خواست ها و تقاضا ها با خواست ها و تقاضا های قرآنکریم کار انسانهای با همت است این انسانهای دوران ساز اند که از خلیج بین خواست های عریزی افراد و قرآنکریم قابلیت عبور را دارند
برخی ها هم بر ناتوانائی شان پرده می افگنند و چنین ا ستدلال میکنند با آنکه راه و روش قرآنکریم درست است مشکل نیز است ، بنابرین هما ن راه را ترجیح میدهند که برایش شان آسانی های را داشته باشد.
بعضیها در حالت اظطرار و مجبوری ناجائز را جائز قرار میدهند و حرام را حلال میسازند و برخی هم با تأویلات باطل و نادرست برای موضعگیری های باطل دلیل تراشی میکنند و باطل را بر حق رجحان میدهند و برخی هم در تلاش تحریف اند تا معنی را مقلوب سازند و بین اسلام و کفر راه سومی را تلاش میکنند و آنجا ها که منافع شان ایجاب می ماید از قرآنکریم پیروی میکنند و جای که منافع شان در خطر واقع میشود احکام قرآکریم را نظر انداز می کنند. این تمام راهها راههای اند که شیطان ترسیم و نقشه و دئزاین کرده است ، هر کدام این راههای شیطانی را که انسان اختیار کند بطور کامل راه هلاکت است ، راه سعادت کامیابی و فلاح این است که از نظریات وتصورات خود باید گذشت و خود را به قرآن باید سپردو به این طریق خود را ساخت و درین راه به هر مشکلی باید تن داد ، به اندازۀ یک زمان محدود زیر آزمایش الله تعالی انسان قرار میگیرد ، اگر در آن آزمایش فابت و استوار ماند ، راههای کامرانی برایش باز میشود ، اگر دروازۀ برویش بند شود دروازۀ دیگر را الله تعالی برویش باز میکند ، اگر محیط و ماحولی اورا طرد میکند و نمیپذیرد ، حیط و ماحول دیگر اورا خیر مقدم میگوید ، اگر زمینی از پناه دادن به او خود داری میکند ، زمینی دیگر برایش آغوش می گشاید.
تدبر
شرط چهارمی برای اخذ کردن فایده از قرآنکریم ، تدبر است این شرط را بار بار در قرآن کریم می یابیم به گونۀ مثال :
آیۀ مبارکۀ 24 سورۀ مبارکۀ محمد:
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ (٢٤) ، ترجمه : ( 24 ) آیا در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دلهایشانقفلهاست؟!
مخاطب اول قرآن مجید که صحابه رضوان الله تعالی اجمعین بودند قرآنکریم را با تدبر تلاوت میکردند و هرکه به همان اندازه که زیاد تدبر میکرد به همان اندازه در فهم قرآن کریم ممتاز بود ، بعضی از صحابه رضی الله عنهما در مورد خودشان شهادت میدهند که مکمل 8 سال را بر سورۀ مبارکۀ البقره صرف کردهاند .
صحابه رضی الله تعالی عنهم برای فهم و تدبر قرآن مجید حلقاتی دائر میکردند و بصورت گروهی قرآن مجید را تلاوت و مطالعه میکردند تا از فکر و تدبر همدیگر استفاده کنند و به اینگونه حلقات قرآنی ، رسول الله صلی الله علیه وسلم دلچسپی خاص داشت و هم چنان خلفای راشدین بخصوص حضرت عمر رضی الله عنه به این حلقات قرآنی دلچسپی زیاد داشت.
محض بر تبرک الفاظ فکر را متمرکز کردن و تلاوت کردن و عدم توجه به معانی قرآن مجید ، روش صحابه رضی الله عنهم نبود ، این طریقه زمانی رائج شد که مردم قرآنکریم را بجای یک کتاب هدایت ، کتابی محض برای حصول برکت دانستند تا جایکه در مورد مسائل زندگی این ارتباط با قرآن مجید باقی ماند که در وقت نزع با تلاوت قرآن مجید جان کندن آسان شود و بعد از فوت به ذریعۀ قرآن جید به میت ایصال ثواب شود ، تا اینکه مرم به این کتاب هدایت به عنوان یک تعویذ نگاه کردند و زمانیکه به انجام امور زندگیشان بیرون میآیند این تعویذ نگهبان شان باشد و از آنها حفاظت کند و در انجام امور شان گزندی برایشان نرسد.
پر زور ترین تقاضای قرآن مجید تلاوت آن با تدبر و فکر و تعمق است واما عجب این است که اکثر مردم در اثنای تلاوت چشم شان را می بندند و و فکر تدبر کنندۀ شانرا تعطیل میکنند در حالیکه با خواندن یک کتاب معمولی فکر و ذهن شانرا آماده فهمیدن و غور تعمق می کنند.
دعای طلب رهنمائی از الله تعالی:
پنجمین شرط حصول فایده از قرآن مجید این است که در مواجهه با مشکلات در فهم درست قرآن مجید به جای بد گمانی یا مأیوسی و یا اعتراض بر قرآن مجید به الله تعالی باید رجوع کرد و در حل مشکل از الله تعالی باید استعانت و کمک خواست .
کسانیکه که بر قرآن مجید تدبر کنند گاه گاهی احساس می نند که زیر وزن ثقیل نفس شان به شماره افتاده است که برخاستن از زیر این ثقل بزرگ برایشان ناممکن معلوم م شود گاهی احساس میکنند که به مشکلی برمی خورند که هیچگونه تأویلی برای آن ممکن نیست ، برای بیرن رفت از اینگونه مشکلات عملی و فکری ، راه صحیح و آزموده این است که با و وجود استمرار جد و جهد و تلاش از الله تعالی باید استمداد طلبید و باید دانست که دروازه های حکمت قرآن مجید در تلاوت های خلوت گزین نیم شبها باز میشود و این دعا را بهتر است که خواند و از الله تعالی مدد و کمک خواست :
الهم انی عبدک ، ابن عبدک ، ابن امتک ناصیتی بیدک ، ماض فی حکمک ، عدل فی قضاءک ، اسءلک بکل اسم هو لک ، سمیت به نفسک ، او انزلته فی کتابک ، ، او علمته احدا من خلقک آن تجعل القرآن ربیع قلبی و نور صدری و جلاء حزنی و ذهاب همی و غمی.
ای الله من بندۀ تو فرزند بندۀ تو ام و فرزند کنیز تو ام ، پیشانی من به دست تو است ، بر من حکم تو جاری و نافذ است ، در بارۀ من فیصلۀ تو حق است ، من از تو به واسطۀ هر اسمی برای تو است و تو خود را میخوانی و یا در کتاب خود نازل کردهای یا آنکه بر کسی یاد دادهای ، از تو در خواست میکنم که قرن مجید را بهار دلم ، نور صدر ( سینه ) ام ، مداوای غم من و و علاج هم و پریشانی من قراده !!!!!