منبع : سیرت سرور عالم
گرد آورندۀ تحقیق : نعیم صدیقی
ترجمه : از عبدالبصیر صهیب صدیقی
تاریخ انتشار : 26.12.2019

1 ـ جغرافیای زیست قوم سباسد مارب1

قوم سبا در جنوب عرب زیست داشت و قوم تجارت پیشه بود، شهر مارب پایتخت جغرافیای این قوم مشهور است که در 55 میلی به جانب شمال شرقی صنعاء پایتخت یمن کنونی واقع شده بود.
زمانۀ عروج قوم سبا تقریباً از سال 1100 قبل میلاد آغاز می‌شود و تا سال 115 که به قوم مشهور دیگری بنام حمیر جا خالی می‌کند ، سکۀ عظمت خود را در بین اعراب ضرب می زند، در عرب بر یمن ، حضرموت و در قارۀ آفریقا بر حبشه تسلط داشت.
2 ـ قوم شهره و با عظمت:
سبایی ها کسانی بودند که تجارت افریقای شرقی ، هندوستان ، شرق دور ، خود سرزمین عرب ، مصر ، شام ، یونان و روم را در دست داشتند و بنابرین این‌ها با داشتن سرمایه های هنگفت زیاد شهره بودند و تا این حد که مؤرخین یونانی آن‌ها را نسبت به همه دارای سرمایۀ هنگفت می دانستند.
برعلاوۀ تجارت دلیل دیگر خوش حالی آن‌ها این بود جا جا بند های آب تعمیر کرده بودند و یک سیستم آبیاری منظم را در بهترین صورت ممکن راه انداخته بودند طوریکه تمام جغرافیای زیست آن‌ها سرسبز و شاداب بود که ذکر این سرسبزی و شادابی در کتاب‌ها تاریخی مؤرخین یونانی نیز قابل دریافت است و قرآن مجید در سورۀ مبارکۀ سبا در رکوع دوم به این سرسبزی و شادابی اشاره دارد.
از دید تاریخ سبا یک قوم بزرگی عرب بود که در جنوب سرزمین عرب زندگی بسر می‌کرد که بر چندین قبیلۀ بزرگ مشتمل بود .
امام احمد رحمه الله علیه ، ابن جریر رحمه الله علیه ، ابن آبی حاتم ، ابن عبدالبر و ترمذی رحمه الله تعالی علیهم از رسول الله صلی الله علیه و سلم این روایت را نقل می‌کنند که سبا در نسل عرب نام یک شخص بود که به نسل این شخص قبایل ذیل منسوب اند:
کنده ، حمیر ، آزد ، اشعریین ، مذحج ، آنما ( که به دو شاخه خثعم و بجیله تقسیم می شوند)، عالمه ، جذام ، لخم و غسان.
در کتیبه های اور اسم این قوم بنام سابوم مذکور آمده است و بعد در کتیبه های بابِل و آشور ( اسیریا ) و بدینگونه در بائیبل به کثرت ذکر این قوم آمده است به طور مثال در زبور 15:72 ، یرمیاه 20:65 ، حزقی ایل 13 : 27 ـ 22 ـ 38 ، ایوب 19:6 ، مؤرخین یونان و روم و جفرافیه دان تهیوفراستس ( 288 قبل المسیح ) از این قوم ذکر کرده اند.
در زمانۀ حضرت داوود (علیه‌السلام) و حضرت سلیمان (علیه‌السلام) با شاخصۀ یک حاکمیت قدرت مند و با امکانات فراوان مالی و مادی شهره بود.
3 ـ تاریخ مذهبی قوم سبا:
این قوم در آغاز یک قوم آفتاب پرست بود. بنابر رویت آیۀ مبارکۀ 24 سورۀ مبارکۀ النمل در قرآن مجید ، آشکار است که حضرت سلیمان (علیه‌السلام) از هد هد حال این قوم را شنید ، آنوقت قومی بود که آفتاب را عبادت و پرستش می‌کرد و روایات تاریخی عرب این مذهب آفتاب پرستی قوم سبا را روایت می‌کنند ، چنانچه ابن اسحق این قول علمای انساب را نقل می‌کند که قوم سبا در‌اصل به طرف یک مورث اعلی منسوب است که اسمش عبد شمس یعنی ( بندۀ آفتاب ) و لقبش سبا بود.
روایات بنی اسرائیلی نیز این را تأئید می‌کنند. این روایات بیان میدارند که هدهد زمانیکه نامۀ سلیمان (علیه‌السلام) را رسانید ، ملکۀ سبا به پرستش و یا عبادت بت آفتاب می‌رفت ، هد هد در راه نامه را به ملکۀ سبا تحویل داد.
حکمران این قوم که یک زن بود و به ملکۀ سبا یاد می‌شد بعد ها توسط حضرت سلیمان (علیه‌السلام) ایمان آورد وبه دین اسلام مشرف شد( 965ـ 926 قبل المیلاد ).
پس از ایمان آوردن این ملکۀ با درایت اکثریت افراد این قوم نیز ایمان آوردند ، و بعد این معلوم نیست که چه زمانی دوباره این قوم به لوث شرک آلوده شد و از شاهراه توحید دور افتاد و راه انحرافی شرک را اختیار کرد.
بت‌های چون المقه ( بت ماه ) عشتر ( بت زهره ) ، ذات حمیم ( بت آفتاب ) و دیگر بت‌های خورد و ریزه در جایگاه پرستش مقام و منزلت داده شند.
بزرگترین بت این قوم المقه نام داشت و پادشاه به حیث وکیل این بت خود را مستحق پرستش می دانست.
با وجود این شرک آشکار و پرستش بت‌ها ، از روی مدارک و اسناد تاریخی مبرهن و آشکار است که از زمانه های قدیم در بین قوم سبا عنصری موجود بود که در انبوه موجودیت بت‌ها ، به خدای واحد نیز اعتقاد داشتند و این اعتقاد را کتیبه های اثبات می‌کنند که باستان شناسان از خرابه‌ها در یمن بدست آورده‌اند .
که قریب قریب به 650 قبل المیلاد اند نشان میدهند که در جغرافیای قوم سبا مقامات متعددی وجود داشتند که به عبادتگاه ذسموی یا ذوسماء یعنی رب السماء اختصاص داشتند. و در بعضی مقامات و جاها اسم این معبود ملکن ذسموی یا ( پادشاهی که مالک آسمان‌ها است ) نوشته شده بود.
این اعتقاد به خدای یکتا ، قرن‌ها بعد در اعتقاد قوم سبا و در یمن وجود داشت طوریکه در سال 378 میلادی بنام اله ذسموی ذکر تعمیر یک عبادتگاه قابل دریافت است ، بعد در سال 465 میلادی در یک کتیبه این الفاظ تحریر شده بودند ( به مدد و تائید خدایکه مالک آسمان‌ها و زمین است ) ، و در یک کتیبۀ دیگر که تاریخ آن به 458 میلادی برمی‌گردد برای این خدای یکتا لفظ رحمان نیز استعمال شده است.
تحقیقات جدید آثار قدیمه در شکل کتیبه ها در یمن نشان میدهند که تقریباً 3000 کتیبه کشف شده است که بر تاریخ قوم روشنی می‌اندازند واگر با این کتیبه ها روایات خود عرب زمین و روایات یونانی و رومی یک‌جا شوند تاریخ مفصل قوم سبا به صورت مدون بدست می آید.
با در نظر داشت کتیبه های باستان شناسی و روایات تاریخی عربی ، یونانی و رومی ادوار مهم تاریخی قوم سبا حسب ذیل رقم می خورند:
1 ـ زمانۀ قبل از 650 قبل از میلاد:
در این دور لقب شاهان و ملوک سبا مکرب سبا ( م مضموم ، ک مفتوح ، ر مشدد مکسور ) بود و این لفظ به معنی مقرب است و مطلب از آن این بود که ملوک و پادشاهان بین انسان‌ها و خدایان واسطه اند و یا به الفاظ دیگر پادشاهان و ملوک کاهن یا Priest Kings بودند در این زمان پایتخت این پادشاهان صرواح بود که ویرانه های آن به طرف مغرب مارب به فاصلۀ یک روز راه واقع شده است و بنام خریبه مشهور است. در همین زمان اساس بند مشهور مارب گذاشته شد که از طرف پادشاهان وقت در توالی زمان به توسیع آن پرداخته شد.
2 ـ زمانۀ 650 قبل المیلاد تا 115 قبل المیلاد:
در این دور شاهان سبا لقب مکرب را ترک کردند و لقب ملک یا پادشاه را اختیار کردند و این به این معنی که در سیاست عوض مذهبیت رنگ و لون سیکولریزم غالب شده بود. در این دور شاهان قوم سبا دارالسلطنت یا پایتخت را از صرواح به مارب انتقال دادند و مارب را به طور غیر معمول یا به صورت فوق‌العاده انکشاف و ترقی دادند.این جا و یا این مقام در بلندی 3900 فیت از سطح بحر در 60 میلی صنعاءبه طرف شرق واقع شده است.و ویرانه های آن هم‌اکنون شهادت میدهند که اینجا زمانی مرکز بزرگترین قوم متمدن جهان بوده است.
3 ـ زمان 115 قبل المیلاد تا 300 عیسوی:
در این زمانه در خطۀ قوم سبا قبیلۀ حمیر که یک قبیلۀ از قوم سبا بود و در تعداد بر قبایل دیگر فزونی داشت ،بر قوم سبا غالب آمد و مسلط شد. درین دور پایتخت قوم سبا از مارب به ریدان انتقال یافت که این شهر مرکز قبیلۀ حمیر بود و بعد ها این شهر به شهر ظفار موسوم شدکه امروزه روز در نزدیکی شهر موجوده بنام شهر یریم بر بالای سلسله کوه مدور ویرانه هایش واقع شده‌اند و در نزدیکی آن یک قبیلۀ کوچک بنام حمیر آباد است و کسی تصور نمی‌کند که این قبیلۀ یادگاری قومی باشد که آوازه اش در سرتاسر جهان طنین انداز بود.
درین دور از حیات قوم سبا بود که در بخشی از جغرافیای شان کلمۀ یمنت و یمنات ترویج شد و رفته‌رفته تمام جغرافیای زیست قوم سبا بنام یمن یاد شد که از عسیر جنوب غرب سرزمین عرب تا عدن و از باب المندب تا حضر موت را شامل می شد. در این دور است که زوال قوم سبا آغاز می شود.
4 ـ زمانۀ بعد از سال 300 عیسوی تا آغاز اسلام:
این دور ، دور زوال و تباهی قوم سبا است . در این دور خانه جنگی ها دامن قوم سبا را فرا می‌گیرد ، مداخلۀ اقوام بیرونی در امور سبائی ها محسوس و مشهود است ، تجارت کساد شده است ، زراعت از شگوفائی باز ایستاده است و تا اینکه آزادی این قوم صدمات سخت را دیده است تا اینکه ازآن اثری نیست. با استفاده از جنگ‌ها و نزاع های حمیری ها و همدانی ها ، حبشی ها از 340 تا 378 عیسوی بر یمن مسلط شدند و در این دور بود که سد یا بند مارب رخنه برداشت و تا اینکه در سال 450 یا 451 عیسوی سد یا بند شکست و سیلاب عظیمی را سبب شد که ذکر آن در قرآن مجید سورۀ مبارکۀ سبا شده است.
اگرچه در زمان حکمرانی ابرهه تلاش‌ها برای مرمت بند مارب صورت گرفت اما جمعیت منتشر یمن هرگز دوباره جمع نشدو نه هم آن نظام آبیاری و زراعت چون گذشته به حال شد.
قوم سبا چنان بر روی زمین منتشر شد که انتشار آن ضرب‌المثل شد ، حال هم در بین عرب اگر ذکر انتشار و پراگندگی قومی است ، گفته می‌شود که چنان پراگنده شد بگونۀ که قوم سبا پراگنده شد.
وقتی از طرف الله تعالی دور زوال نعمت آغازیدن گرفت ، قبایل مختلف قوم سبا مأمن و مأوای شانرا ترک کردند و در جا های دیگر سرزمین عرب سکنا گزیدند بدین شرح :
الف ـ غسانی ها جانب اردن و شام را گرفتند یعنی در اردن و شام مأوا گرفتند.
ب ـ قبیله های اوس و خزرج در یثرب یا مدینۀ منوره متوطن شدند.
ج ـ خزاعه در نزدیکی جده در علاقۀ تهامه سکونت اختیار کردند.
د ـ قبیلۀ ازد در عمان مسکن گرفتند.
ذ ـ قبایل لخم ، جذام و کنده نیز به مهاجرت از وطن مجبور شدند تا اینکه از قوم سبا نامی و نشانی باقی نماند و تنها در افسانه‌ها ذکر آن ماندگار شد.
در سال 523 عیسوی پادشاه یهودی یمن بنام ذونواس بر مسیحیان نجران ظلم و ستم را براه انداخت که ذکر این واقعه در قرآن مجید در قصۀ اصحاب الاخدود آمده است که در نتیجۀ آن سلطنت مسیحی حبشه ، حملۀ انتقام‌جویانه کرد و حبشی ها تمام یمن را فتح کردند . بعد ، وائسرای حبشه موسوم به ابرهه خواست که مرکزیت کعبۀ شریفه را ختم کند و تمام غرب سرزمین عرب را تحت فرمانروائی رومی حبشی درآورد و برای این دوکار در سال 570 و یا 571 عیسوی چند روز قبل از تولد با سعادت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر مکۀ معظمه حمله کرد و بر لشکرش چنان تباهی آمد که سورۀ مبارکۀ الفیل در قرآنکریم از آن حکایت دارد.
آخر الامر در سال 575 عیسوی ایرانی‌ها بر یمن مسلط شدند و در سال 628 آنگاه که والی منسوب شده از طرف ایرانی‌ها در یمن ، بنام بازان مسلمان شد ، تسلط ایرانی‌ها نیز بر یمن خاتمه یافت.
5 ـ عروج قوم سبا:
عروج قوم سبا بر دو چیز ابتناء داشت که یکی زراعت و آبیاری و دیگری هم تجارت بود.
بهترین زراعت قوم سبا در نتیجۀ بهترین سیستم آبیاری شهره بود . درسرزمینی که دریا نبود و از آب باران که از کوه‌ها سرازیر می‌شد تالاب ها می ساختند و از این تالاب ها ذریعۀ نهر ها به تمام سرزمین زیست شان آب رسانی می‌کردند و جنان آب رسانی که به تعبیر قرآنکریم هرطرف باغ به نظر می‌آمد یعنی اینکه سرسبز و شاداب بود.
بزرگترین تالاب یا مخزن آب همان است که در نزدیکی شهر مارب در وادی کوه بلق ساخته شد تا اینکه نظر عنایت الله تعالی از آن برگشت و در اواسط قرن پنجم عیسوی این بند بزرگ از هم ریخت و پاشید و سیلاب عظیمی که از شکسته شدن بند مارب بوجود آمد هر سد و بند سر راهش را نیز تخریب کرد تا اینکه تمام سیستم آبیاری از هم پاشید و تخریب شد و بعد ها هیچگاهی دوباره برقرار نشد.
الله تعالی به قوم سبا بهترین جغرافیای مفید برای تجارت اعطاء کرده بودکه این قوم بهترین فایده را از آن برداشت ، حدود یک هزار سال این قوم بین شرق و غرب در تجارت واسطه بود .
بندرگاه های این قوم دریافت‌کننده های ابریشم از چین ، مساله جات گرم از اندونیزیا ، پارچه های لباس و شمشیر ها از هندوستان ، غلام زنگی ، میمون ، پر شترمرغ و عاج فیل از افریقای شرقی و صدور این اشیاء به بازار های مصر و شام ، فعالیت‌های تجارتی داشتند تا اینکه این اموال به بازار های روم و یونان می رسیدند.
برعلاوه این‌ها پیداوار بومی قوم سبا چون لوبان ، عود ، عنبر ، مشک ، مر ، قرفه ، قصبالذریره ، سلیخه ، و دیگر مواد خوشبو به بازار ای یونان و روم می رسیدند..
دو بزرگ راه این تجارت عظیم مشخص بود که یکی از راه بحری بود و دیگری از راه خشکه یا بری.
قوم سبا هزار سال بر راه بحری تجارت مسلط بودند زیرا که تغییرات موسمی بحر احمر ، صخره های بزرگ زیر آب و راز مقامات لنگر اندازی را افراد قوم سبا می‌دانستند و در این امور تبحر داشتند و قومی دیگر همت کشتیرانی در بحر را چون قوم سبا نداشت .
راه های خشکه یا بری از عدن و حضرموت در شهر مارب به هم می‌رسیدند و بعد از آنجا یک شاهراه از مکۀ معظمه ، جده ، یثرب یا مدینۀ منوره ، العلاء ، تبوک و ایله می گذشت تا به پترا منتهی می‌شد بعد یک راه به مصر و راه دیگر به جانب شام می‌رفت در مسیر این راه خشکه یا بری طوریکه قرآن مجید ارشاد می‌فرماید ، از یمن تا حدود شام نوآبادی های قوم سبا بطور مسلسل وجود داشتند و شب و روز قافله های تجارتی در رفت و آمد بودند که تا هنوز هم در این نواحی نشانه‌های آبادی های قوم سبا موجود اند و کتیبه های به زبان حمیری و سبائی در این مسیر پیدا شده اند.
6 ـ آغاز زوال در تجارت:
در حدود ابتدای قرن اول عیسوی زوال در تجارت قوم سبا آغاز شد.
در شرق اوسط وقتی که در اول سلطنت های مقتدر یونانی و بعد رومی ظهور کردند و این سلطنت ها خواستند که انحصار تجارت را از قوم سبا به دست خود گیرند برای این ملحوظ فرمانروای یونانی الاصل مصر بنام بطلیموس ثانی 285 ، 246 قبل المیلاد ، بار دیگر نهری را کندن گرفت که 17 قرن قبل سسو سیتریس فرعون مصر برای اتصال دریای نیل و بحر احمر ایجاد کرده بود ، به ذریعۀ این نهر کشتی مصر برای اولین بار به بحر احمر داخل شد و در آب‌های آن شنا کرد اما بر اثر تقابل قوم سبا این کوشش و تلاش کارگر نیفتاد . وقتی که مصر تحت سلطۀ رومی‌ها درآمد ، رومی‌ها کشتی زیاده طاقتور را در بحر احمر به شنا درآوردند که با یک کشتی جنگی ، آن کشتی تجارتی شانرا حمایت کردند و در اینجا بود که سبائی ها تاب و توان مقابلۀ رومی‌ها را نداشتند ، رومی‌ها بر بندرگاهای تجارتی تسلط شانرا قایم کردند و در اطراف بندرگاه ها آبادی ها را سامان دادند و تمام ضروریات کشتی‌ها را فراهم ساختند و آنجا ها که لازم دیدند قوت های جنگی شان را نیز مستقر ساختند و حتی تا اینکه بر عدن تسلط رومی‌ها بوقوع پیوست و در این رابطه بر علیه سبائی ها سلطنت های رومی و حبشی ساخت و بافتی با هم داشتند تا اینکه بر اثر اعمال نفوذ این قدرت‌های بیرونی آزادی‌های این قوم به یغما برده شد..
بعد از اینکه تجارت بحری را قوم سبا از دست داد ، تنها تجارت از راه خشکه یا بری در دست سبائی ها باقی ماند تا اینکه عواملی بسیار سبب شدند تا تسلط بر راه خشکه یا بری را نیز از دست بدهند. در اول نبطی ها از پیترا تا العلاء سبائی ها را از بالائی های حجاز و اردن بیرون کردند بعد در سال 106 عیسوی رومی‌ها اقتدار نبطی ها را خاتمه داد و سرزمین های شام و اردن تا سرحدات حجاز به دستان مقتدر آن‌ها افتادند و بعد از آن در یک تلاش متحد حبش و روم از خانه جنگی های سبائی ها استفاده ها برده شد تا اینکه تجارت بکلی از دست سبائی ها بیرون شد و مداخلات حبشی ها بر یمن استمرار داشت تا اینکه به تسلط کامل بر یمن انجامید.
7 ـ تمدن مسرفانه قبل از عذاب:
بدین ترتیب غضب الله تعالی این قوم را از نقطۀ عروج به زیر کشید و چنان به زیر کشید که از پائینی های سقوط هیچ قوم مغضوب سربلند نکرده است.
یک زمانی بود که از شگوفائی و ترقی قوم سبا که رومی‌ها و یونانی ها می شنیدند دهن شان آب می‌کرد ، استرابو می‌نویسد که سبائی ها ظروف طلائی و نقره ئی استعمال می کرند در منازل مسکونی آن‌ها و در سقف های منازل شان ،د یوار ها و دروازه ها عاج فیل ، طلا و نقره و جواهرات بکار رفته بودند .
پلینی می‌گوید که روم و فارس از قوم سبا تقلید می کردند. آرتی میدورس می‌گوید که قوم سبا مست عیش بود و در عوض چوب سوخت ، چوب های خوشبو مانند دارچینی ، صندل و دیگر اقسام چوب های خوشبو را می سوختاندند. بدین ترتیب مؤرخین دیگر یونانی روایت دارند که از سواحل قوم سبا خوشبوئی به مشام کشتی‌های تجارتی می‌رسید .
سبائی ها برای اولین مرتبه در بلندی کوه صنعاء عمارت آسمان خراش را تعمیر کردند که بنام غمدان ( غ مضموم ) تا قرن‌ها مشهور بود . مؤرخین عرب بیان میدارند که این عمارت 20 منزله بود که هر منزل آن 36 فت ارتفاع داشت.
تازمانیکه فضل الله تعالی شامل این قوم بود از نعمت‌های بهره مند بودند ولی وقتی که کفران نعمت کردند و در اسراف بی حد زندگی کردند ، نظر عنایت رب قدیر همیشه از آن‌ها برگشت و در قبرستان تاریخ مدفون شدند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


× 3 = 9