بسم الله الرحمن الرحیم
کثرت گرائی در تفکر اسلامی
بخش جهارم
منبع و مأخذ : تدبرالقرآن اثر مولانا امین احسن اصلاحی
مترجم و نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی
تاریخ نشر : 01.04.2023
نظم در کلام خیلی اساسی است و جزء لاینفک کلام محسوب می شود به خصوص در مورد کلام که از فصاحت و بلاغت سرشار است .
کسانی به اعجاز و فصاحت و بلاغت قرآنکریم معترف اند ، اما به نظم قرآنکریم معترف نیستند و نظم در قرآنکریم را توجه نکرده اند ، با حقیقت و واقعیت قرآنکریم سازگاری ندارد.
نزد این گروه قرآنکریم کتابی فاقد نظم است ، نتنها این که سورۀ های قرآنکریم را باهم بی ربط می دانند بلکه رابط باهمی آیات مبارکۀ یک سوره مبارکه را نیز از هم دیگر غیر مرتبط می دانند و چنان می انگارند که بین سوره ها مبارکه و آیات مبارکه نظمی خاصی وجود ندارد.
در نهایت چنین می انمدیشند که آیات مبارکۀ مختلف در سورۀ های مختلف بدون کدام مناستو مقصد خاصی به هم آورده شده اند /
جای حیرت و نعجب است از این خیال فضول در مورد عظیم ترین کتاب که قرآنکریم است ، کتابی دوست و دشمن به این معترف است که در دل ها رسوخ کرد ، فرق حق و باطل را آشکار ساخت ، بنیاد های نوین را به فکر و عمل طرح ریخت و به انسانیت یک جلوۀ نو داد.
اگر در قرآن کریم نظم نیست و یا از نظمی برخوردار نیست پس بهترین نظم همان ترتیب نزولی است ، ترتیبی که مطابق آن آیات مبارکه نازل شده اند که مطابق آن جمع می شدند ، چنان نشد ، هر شخص می داند که تدوین قرآنکریم بر اساس ترتیب نزولی نیست ، بلکه برترتیب آن بر هدایات و ارشادات رسول الله صلی الله علیه وسلم ابتناء دارد که که کدام آیات مبارکه در کجا و در کدام سورۀ مبارکه تعیین شوند.
صورت دیگر این هم میتوانست باشد که بر اساس ترتیب کمی یا مقداری تدوین شود ، یعنی آیات برابر برابر ( کوتاه و طویل ) در سوره های مبارک باهم آورده می شدند ، اما این هم چنین نیست زیرا بوضوح دیده می شود که سوره های مبارک قرآنکریم هم کوتاه و هم طویل اند ( هم خورد و هم بزرگ ) و هم تقدم و تأخر شان متنوع است.
این واضح است که تعیین آیات مبارکۀ یک سورۀ مبارکه و حد بندی سوره های مبارکۀ قرآنکریم همه بر اساس هدایات رسول الله صلی الله علیه وسلم صورت گرفته است ، درحالیکه تقسیم قرآن کریم به سی پاره و یا سی جزء پیداوار بعدی است و به زمانۀ های بعد تعلق دارد.
تعداد کثیری از علماء هستند که بر نظم در قرآنکریم معترف اند و بر آن ترکیز می کنند و فهم درست را در گروه فهم کردن نظم در قرآن کریم می دانند و اکابر این گروه بر نظم قرآنکریم کتاب ها نوشته اند .
علامه سیوطی رحمه الله علیه در « اتقان » می نویسد ( علامه ابوجعفر ، شیخ ابوحیان در نظم قرآنکریم کتاب خاصی را نوشت که البرهان فی مناسبه ترتیب سور القرآن نام دارد.
از هم عصری های ما شیخ برهان الدین بقاعی تفسیر نظم الدرر فی تناسب الایه و السور نیز بر این اصول به رشتۀ تحریر درآورد.
علامه سیوطی در یک کتاب خود هم نظم در قرآن کریم را توضیح داده و هم بر اعجاز قرآن کریم وضاحت داده است و بر اهمیت نظم در قرآنکریم جنین می فرماید:
« علم ترتیب و نظم یک علم بسیار اعلی است اما بدین جهت که دریافت آن و آگاهی بر آن مشکل است ، بسیاری از مفسرین توجه کم بر آن مبذول ئاشته اند ، امام فخرالدین رازی بر ترتیب و نظم در قرآنکریم اهتمام بیشتر کرده است قولی از اقوال او این است خزانۀ اصلی حکمت قرآنکریم در نظم و ترتیب آن نهفته استو
امام رازی رحمه الله علیه در تفسیر آیۀ مبارکۀ 44 سورۀ مبارکۀ فصلت / حم السجده ( وَلَوۡ جَعَلۡنَـٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِيًّ۬ا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَايَـٰتُهُ ۥۤۖ ءَا۠عۡجَمِىٌّ۬ وَعَرَبِىٌّ۬ۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدً۬ى وَشِفَآءٌ۬ۖ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِىٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٌ۬ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَـٰٓٮِٕكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۭ بَعِيدٍ۬ (٤٤) )
ترجمه : ( ( 44 ) و اگر آن را قرآنی عجمی (= غیر عربی) قرار می دادیم، یقیناً مـی گفتند:«چرا آیاتش روشن (و واضح) نیست؟! آیا (قرآن) عجمی است، و (مخاطب آن) عربی است؟!» بگو:« این (قرآن) برای کسانی که ایمان آوردند، هدایت و شفاست، و کسانی که ایمان نمی آورند، در گوشهایشان سنگینی است، و آن (قرآن) برایشان (مایه) کوری است، آنان (همچون کسانی اند که گـویا) از جـایی دور ندا داده مـی شوند».) ، مینویسد :
« مردم میگویند که این آیۀ مبارکه به جواب مردمی نازل شده است که از راه شرارت میگفتند که اگر قرآن کریم به کدام زبان عجمی نازل میشد بهتر بود»
لاکن نزد من ( مولانا اصلاحی ) اینگونه حرفها ظلمی سختی است بر کتاب الهی ، معنی این حرف و حدیث ها این استکه آیات مبارکۀ قرآنکریم عاری از ربط و ارتباط با همدیگر اند یعنی ربط و تعلقی باهم دیگر ندارند ، در حالیکه اینگونه حرفها در مورد قرآنکریم اعتراض بزرگی است که روا داشته میشود ، درین صورت اعتقاد به اعجاز قرآنکریم تو به کنار ، حتی به مشکل میتوان آنرا یک کتاب منظم دانست.
نزد من ( مولانا اصلاحی ) صحیح این است که این سورۀ مبارکه از آغاز تا انتها یک بافت واحد است ( اجزایش با هم مربوط اند ) و تمام آیات مبارکۀ این سورۀ مبارکه به یک حقیقت اشاره دارد .
در این سلسله یک شخصیت نهایت مهم علامه مخدوم مهائمی رحمه الله علیه هم در تفسیری بنام ( تبصیر الرحمان و تیسیر المنان ) که به تفسیر مهائمی معروف است مطابق ذوق خود تلاش کرده است تا نظم آیات مبارکۀ قرآنکریم را بیان کند.
علم بردار این مسلک علامه ولی الدین ملوی رحمه الله علیه در رابطه با نظم در قرآنکریم چنین اظهار میدارد :
« مردم خیال و گمان میکنند که قرآن کریم چونکه بنا به اقتضاء حالات کم کم و اندک اندک ( جزء جزء ) نازل شده است به این دلیل نباید در تلاش نظم در آن بود ، این مردم گرفتار فریبی شدهاند ، زیرا که بدون شک قرآنکریم حسب حالات کم کم نازل شده است اما در ترتیب آن حکمت ژرف و عمیق نهفته است.»
از این تفصیل این امر واضح میشود که اگر نظر گروهی در مورد نبود نظم در قرآنکریم نادرست و غلط است در شروع نظر کسانیکه قائل به نظم در قرآنکریم اند صحیح و درست است و طبق این نظر خدماتی را به کتاب الهی به انجام رسانیده اند .
شایان توجه است که این باید ذهن نشین شود که کسانیکه منکر نظم در قرآنکریم اند بنابر عدم دلیل بر نظم در قرآنکریم نیست و یا آنها عاری بودن کلام را از نظم ، هنر به حساب میآورند ( یعنی بی نظمی در کلام را هنر محسوب میکنند ) بلکه صرف دلیل آن این است که آنها در قرآنکریم احساس بی نظمی میکنند و راه غلبه را بر آن احساس ندارند.
راه و رسم صحیح و درست را که باید منکرین نظم در قرآنکریم اتخاذ میکردند اینگونه باید میبود که :
اولاً ـ بجای اینکه برچسپ بی نظمی بر قرآنکریم میزدند ، بر ناتوانی خود در یافتن نظم در قرآنکریم اعتراف میکردند ، چون تلاش نظم در قرآنکریم تلاشی است بسان کندن کوهی که وقف زندگی را میخواهد.
دوماً ـ اینکه منکرین نظم در قرآنکریم با در نظ داشت ناتوانائی های خود شان در درک و فهم نظم در قرآنکریم ،می بایست کار های علمی کسانیراکه قائل به نظم در قرآنکریم اند ارج می نهادند.
من ( مولانا اصلاحی ) به طور سیستماتیک به تفاسیر سه عالم و مصنف بزرگ ( ملی ، مهائمی و رازی ) مراجعه کردم بلکه تفسیر امام رازی تا هنوز پیش نظرم است ، این حضرات نظمی را بیان میدارند که دوچیز غیر متعلق را باهم سازگار میسازد.
ضرورت این بود بر نظمی در قرآنکریم ترکیز شود و نشان داده شود که هر قرأت کنندۀ صاف ذهن به آواز دل انرا فهم کند ولاکن چنین نشد و تلاشها در اثبات نظم در قرآنکریم به یأس مبدل شدند و مردم تلاش نظم در قرآنکریم را مصداق کوه کندن ، جانکندن فهم کردند.