وطن چیست ؟ وطندار کیست ؟

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقهندوکشی

تاریخ انتشار بار سوم: 16.01.2019

تذکر :

این عنوان در شرایط کنونی افغانستان از اهمیت بیشتر برخوردار است مدیریت سایت تحلیل با درک اهمیت روبه تزاید این عنوان مصمم برین شد تا آنرا بارسوم در نشر مجدد بر خوانندگان عزیز و گرامی سایت تحلیل عرضه دارد .

وطن و وطن خواهی ؛ وطن دوستی ؛ وطن پرستی ؛ مادر وطن ؛ پدر وطن ؛ وطندار و وطنداری کلمات و واژه های اند که هر یک ما روزمره به آن مواجه هستیم ؛ وقتی در پای میز خطابۀ سیاسی قرار داریم این واژه ها در گوش ما طنین انداز اند و زمانیکه تاریخ مینویسیم یا میخوانیم و همچنان در ادبیات و اشعار رزمی به وفور به آنها برمی خوریم و بخصوص در این سالها که سرزمین ما دچار آشوب ها وبحران های شدید و جان فرسا است ؛ یکی سنگ صداقت وطندوستی به سینه می زند و دیگری را خائن به وطن معرفی میکند ؛ فرقۀ شعار وطن پرستی میدهد و گروۀ دیگری را به جرم خیانت و غداری که در تضاد با وطن پرستی است تکفیر نموده و خواستار تردش از دامن وطن است عدۀ در برابر انتر ناسیونالیزم هویت باختند و عدۀ هم می خواهند خود را مرکز انتر ناسیونالیزم ثابت کنند و چنان فضل نمائی مکنند که گوئی عالم و آدم آستان بوس شان است .

اگر صادق است و یا خائن ؛ اگر عالم است و یا عامی و بی سواد ؛ اگر مدافع ارزش های ملی است و یا وطن فروش ؛ هر یک وطن وطن وطن میگویند و جالب این استکه اکثراً تعریفات حول کلمۀ وطن پرستی و وطندار تلقی و بر داشت های ذهنی و شخصی منحصر به فرد افراد و گروه های است که برمنفعت های نژادی ابتناء دارند .

آنگاه که کسی و گروهی را میبینم با ادعای وطن پرستی دهانش کف میکند به رعشه و خلسه می افتد و دیگران را نیز دعوت به وطن پرستی می کند ؛ وطن را چون بتی در می یابم که فاشیست ها و شؤنیست ها گرد آن حلقه زده اند و با قیام و قعود و سجود شان در برابر بت وطن زمزمۀ برتری نژادی در بین شان عاشقانه بر زبان و بر لب دارند و کوس و طبل خصومت و سیطره جوئی بر نژاد های دیگر را می نوازند گوئی که از میادین معرکه و تنازع بقای داروینی پیروزمند و فاتح برگشته اند و اصلح انتخاب شده اند و با سجده پاشی ها در پای بت وطن و سوز و گداز های خلسه مانند عزم شانرا جزم کرده اند تا « توتم » قبیله ونژاد شانرا به علامت تقدس به اهتزاز در آورند و از دیگران در طلب اعتراف و احترام با شند که مسلماً سر پیچی از آن کفر بواه خواهد بود و مورد مجازات .

حرص و آز وطن پرستان و آرزو های رنگین شان پایان ناپذیر است جغرافیای زمین و صحنه ها ی تاریخ رداء و لباس خیلی کوچک و تنگی است بر پیکرۀ تماشائی حرص ها و آز ها و آرزو های آن ها و باز هم در معرکه و تنازع بقاء مجدد و در یافت مدال انتخاب اصلح و شانس های زندگی خوب و بهتر در تقرب به آرزو ها بر پایه های چپاول ؛ غارتگری و خونریزی و سر انجام سجده پاشی های مکرر در پای بتی به نام وطن .

یا اینکه وطن پرستی اعتقاد و عقیدۀ انحرافی انسانهای ما قبل تاریخ را به « فتیش ها » یا Fetish ها درذهن ترسیم می کند که آن ها فتیش ها را دارای نیروی عظیم مخفی می پنداشتند که برای دارنده و دوستان مفید و خیر وبرکت به همراه داشتند و به دشمنان مضر و زیان بار تصور می شدند و این فتیش ها شامل اشکال هندسی ؛ انواع خاص و گونه گون و جنسیت متفاوت اجسام جامد بودند .

و یا هم وطن پرستی شاید ساخته و پرداختۀ ذهن « مانا » پرستانی است که در اشیاء بی جان نیروی حیاتی دینامیزم فوق العاده قوی را به صورت ساکت و مخفی معتقد اند که بوسیلۀ افراد و اشخاص خاص این قوه ها فعال میشوند و اثراتی ویژۀ از آن ها به ظهور می رسند ؛ درین صورت است که نوعی پرستش اجسام جامد در اشکال گوناگون چون انواع و اقسام چوب ها ؛ اشجار ؛ سنگریزه ها ؛ سنگها و صخره ها ؛ کوه ها و دریا ها ؛ بت ها و اصنام و گاهی هم و چه بسا اوقات حیوانات معنی و مفاهیم خاصی می یابند که اعتقاد مشترک انسان ها سبب می گردد تا مناسباتی در بین افراد ؛ قبیله ها و جوامع بر قرار گردد .

پس حقیقتاً این وطن چیست ؟ ؛ چگونه به کنه آن میتوانیم برسیم ؟ ؛ این چه مغناطیسی است که دل به تبعید افتادۀ و دور از وطنی و مهجوری در حسرت آن میسوزد و ناله های سوزناک وحزین در هجر آن سر می دهد و یا اینکه تخت نشینی و تاجداری که فتح پانی پت به نامش در تاریخ رقم خورده به تخت دهلی پشت پا می زند آنگاه که میسراید{ د دهلی تخت هیروومه چی را یاد کرم ــــ ستا د خکلی پختونخواه د غرو سرونه }.

و یا هم وطن فریاد ها و شور و.شعف ها و رقص و پای کوبی های مجنون شیر خواری است که از سر زمینی ودرجغرافیای به آب ونانی رسیده وبا نثار گلها ؛ الفاظ موزون در قالب کلمات سپاس گونه ؛ اشعار و شعارها در پای لیلای نازنین و تناز حرص و آز ؛ وطن ؛ وطن می گویند

.

آه خدای من از بس هذیان شنیده ام می ترسم هذیان بگویم و هذیان بنویسم ؛ مگر از این مجانین شیر خوار را ما در وطن عزیز خود سرزمینی به نام افغانستان کم دیده ایم ؟

آری وطن گفتند و با وجودیکه مردم « وطنداران » را به زندان انداختند ؛ قتل های دسته جمعی کردند ؛ وجب وجب از خاک افغانستان را با بمب ها ویران ساختند و مین های بی شماری فرش کردند تا حاکم بلا منازع باشند پدر وطن و مادر وطن شعار دادند .

مگر امروز هم شاهد آن نیستیم که مجانین شیر خوار با چم و خرام های متفاوت و مارک های گونه گون در صحنه حضور دارند و زیر قدم های نامیمون و نا مبارک لیلای رعنا و عشوه گر آز و حرص شان که آن را بیشرمانه وطن می خوانند بساط رشوه و رشوه ستانی هموار کرده اند ؛ از یمن و برکت عضویت در درگ مافیا رقمی کلانی به جیب می زنند و یا هم با وانمود کردن ژست و اداء های خیلی شریفانه با وعده های رنگین و ننگین در اتکاء با تیره و قبیله و نژاد می خواهند بر ملت شریف و نجیب حاکم و فرمانروا باشند و در معامله گری های سیاسی به خاطر منفعت جوئی های شخصی و قومی ارزش های جامعۀ مارا به حراج بگذارند.

مجانین شیر خوار انواع و اقسام گونه گون دارد ؛ یک نوع آن فرصت طلب و موقع شناس است ؛ تشخیص می دهد که چه چیز برایش نافع و منفعت بخش است تا به اقتضاء آن رول اش را اداء سازد .

این قسم از مجانین شیر خوار که ملت دچار المیۀ بزرگ تجاوز بود و حفظ ارزش های ملی اقتضاء اهداء خون داشت ؛ اینگونه مجانین شیر خوار راه دیار عشرت و طرب و بزم درپیش گرفتند و مهر سکوت بر لب زدند و تا زمانی خاموش ماندند و آه بر لب نیاوردند که دسیسۀ و توطئۀ بزرگ آغاز نه شده بود ؛آنگاه که توطئه بزرگ آغاز شد و در جنگ های داخلی دامن بسیاری از فعالان حاضر در صحنه از خون قربانیان این جنگ ها لکه دار شد ؛ اینگونه مجانین شیر خوار از خواب طولانی بستر عشرت بیدار شدند و چنان سرو صدا های انقلابی براه انداخته اند و چنان دهن شان کف می کند و سرود وطن سر می دهند که گوئی قهرمانان اصلی اینهایند .

بگذریم از اطالۀ کلام و به اصل موضوع بر گردیم و دقت بیشتری مبذول داریم تا مغلق وطن را باز کنیم یا به قولی تجزیه و تحلیل نمایم .

وطن ؛ سرزمین ؛ محدودۀ جغرافیائی ؛ موقیعت جغرافیائی ؛ فرد ؛ قوم ؛ نژاد ؛ لسان ؛ کلتور و دین در چه نسبت های با هم قرار دارند و در خانوادۀ انسانیت چه مقام و جایگاه دارند ؟

این چگونه علایق و ارتباطات اند بین سرزمینی با افراد ؛ اقوام و نژاد های ساکن در آن ؟

مجموعۀ سر زمین ؛ افراد ؛ اقوام و نژاد ها در رابطه های دینی ؛ کلتوری ؛ حقوقی ؛ سیاسی عبارت از وطن است و قبل از همه اولین مفهومی که در ذهن از کلمۀ وطن بوجود می آید « آدرس » است .

آدرس جزء مهم شخصیت انسانی به شمار می آید و از جمله حقوق اساسی انسان محسوب می گردد که بسیاری از حقوق انسانی بر آن ابتناء دارند ؛ شخص بی آدرس قابل تعریف نیست وبه مجهول الهویه متصف و یا هم مسمی می گردد و مسلم است که شخص فاقد آدرس ؛ فاقد تشخص کامل انسانی است .

از همین جهت است که در دفاتر ؛ ارگان های حقوقی و قضائی ؛ مدارس و دانشگاه ها ؛ میدان های هوائی هنگام مسافرت ؛ هوتل ها و جا های دیگر از این مقوله ها ؛فورم های خانه پوری میشوند که درآن اسم ؛ اسم پدر تاریخ تولد ؛ جای تولد؛ سکونت فعلی ؛ جای سکونت قبلی ؛ قوم ونژاد ؛ شغل و وظیفه باید اندراج یابند که معرفی وتشخص فردی است که هدف از شناخت آن است .

اصلی ترین و بنیادی ترین آدرس فرد و شخص دامن یا بستر مادر است که در آن متولد شده است و این آدرس اولیه با ابعاد گوناگون آن سازندۀ شخصیت انسانی است .

این آدرس بیانگر مکان و زمانی است که در آن مکان و زمان تولد صورت گرفته است ؛ معرف نهاد کوچک اجتماعی به نام خانواده است ؛ وقتی که مولود حامل حق طبیعی عضویت خانوادۀ است ؛ خود به خود در رابطه های حقوقی ذاتی و اکتسابی و رابطه های عاطفی اعضای خانواده ؛ اقارب وجامعه قرار میگیرد ؛ پس قرار گرفتن خانواده به حیث نهاد کوچک مملو از رابطه های عاطفی و حقوقی در کنار تشکلات همسان و همگون ؛ اجتماع را به وجود می آورد و این اجتماع را زمانی جامعۀ مدنی میتوان گفت که دارای چهار ویژگی عمده و اساسی باشد :

1 ـ بر قرار بودن فردیت فرد ؛ به این مفهوم که فردیت فرد و تشخص فردی فرد محفوظ بماند و تکریم شود ؛ در صورتی که فردیت فرد را خطری تهدید می نماید از آن باید دفاع صورت گیرد .

2 ـ تحفظ خانواده به عنوان یک کانون که سر چشمۀ عاطفه است ؛ اخلاق گرا است و قانونمند .

3 ـ ارائه دهندۀ هویت مشخص اجتماعی در سیر و تحول تاریخی باشد که این هویت را دین ؛ کلتور ؛ رسومات و لسان شکل می دهد .

4 ـ جامعۀ مدنی در بر دارندۀ مفهوم دولت نیز است با محفوظ بودن فردیت فرد ؛ یک نهایت جامعۀ مدنی خانواده است و نهایت دیگر آن دولت می باشد.

اگر به دقت ملاحظه کنیم در می یابیم که عناصر نژاد و لسان در تعریف و شناخت هویت فردی و اجتماعی سنگهای زیرین اند و در نوع خاص و مختص به خود ؛ به صورت اکثریتی در مقابل اقلیتی ؛ هیچ نوع امتیاز قانونی در خانوادۀ بزرگ بشری از آغازتاریخ تا انتهای تاریخ به آن تعلق گرفته نمیتواند و امتیازاتی که به جبر و اکراه چهرۀ نا زیبایش را نشان داده است مذموم ترین قصد و نیت انسانهای ظالم و ستمگر را بنام تبعیض نژادی و نژاد پرستی به نمایش گذاشته است .

بناً می توانیم بگوییم که وطن ارائه دهندۀ هویت فردی و اجتماعی انسانهای یک سرزمین در سیر و تحول تاریخی در رابطه های قانونی است یعنی اینکه رابطه های قانونی است که این هویت را تشریح و تفسیر میکند .

پس وطندار فردی و شخصی است که با حفظ هویت فردی و اجتماعی اش در رابطه های قانونی و فرهنگی اجتماع قرار دارد و در ترقی و تعالی آن اجتماع کار نامه هایش در جهت های مثبت و ارزنده جزء تاریخ آن جامعه گردد .

از کار ها و تلاش های ارزندۀ وطنداری یکی هم این است که به دور از افکار و اعمال تبعیض جویانه نژادی در مناسبات همسان دینی و فرهنگی که ضامن صلح و رفاه منطقه ئی و جهانی باشد خود و جامعه اش را قرار دهد و برازندگی خود و جامعه اش را به اثبات برساند .

و آنانیکه در جهت منافع شخصی ؛ نژادی ؛ فرقه ئی و گروهی ؛ اخلاق و قوانین را غلط و نادرست توجیه و تفسیر می کنند و یا قانون شکنی می کنند و یا فراتر از قانون عمل می کنند و عزم و قصد و آهنگ جنگ و ستیز با دیگر اقوام و نژاد ها دارند ؛ مجرمین و جنایت کارانی اند که به وطن خیانت می ورزند ؛ باید به حیث خائینین وطن شناخته شوند .

زیرا اینگونه کردار حیثیت و اعتبار جامعۀ مدنی راکاملاً صدمه می زند و از اعتبار اخلاقی آن فوق العاده می کاهد و از جانب دیگر امکانات زیست با همی و صلح آمیز در منطقه و در دهکدۀ جهانی رابه حد اقل تقلیل و کاهش می دهد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *


8 − = 0